عرفانهای نوظهور
در برخی آثار سینمایی و تلویزیونی، گونههای عرفان سرخپوستی دیده میشود. در اینجا فیلمهایی مد نظر است که عرفان سرخپوستی در داستان آنها نقش اساسی دارد و به آن میپردازد و روشن است که فیلمهای بسیاری وجود دارد که با سرخپوستها مرتبط اند؛ ولی عرفان سرخپوستی در آنها مطرح نمیشود.
میل به قدرت در انسان یک مسئله فطری است، جهتش نامحدود بوده و تعیّن خاصی ندارد. با توجه به اینکه با توسعه معلومات و معارف، انسان نیز جهت و تشخّص خود را پیدا کرده و به این تشخیص میرسد که چه کاری شدنی است و او میتواند انجام دهد و همچنین چه قدرتی برای انسان دست یافتنی است و میتواند آن را تحصیل کند.
روند تحریفات در افکار و گفتار مبلغان قانون جذب ادامه پیدا میکند، تا به طور طبیعی به تحریف مفهوم دعا میرسد. وقتی خدا فراموش شود و جز نامی از آن باقی نماند و همه نیروهای الهی اعم از خلق، ارادهی نافذ، ربوبیت و تدبیر کائنات به انسانی که خدا انگاشته میشود، نسبت داده شد، و دعا تبدیل به «جملات تأکیدی» میشود که برای تلقین به نفس گفته میشود.
راز قانون جذب، مخدّری فکری است که مردم را در اوهام و آرزوها فرو میبرد، تا دزدان هوشیار، با آسودگی، تمام هستیِ مردم را به تاراج برند. اگر قانون جذب از سوی مردم جهان پذیرفته شود، آنگاه هیچ نیرویی برای مقابله با ظلم و ستم در جهان باقی نخواهد ماند و آنچه باقی میماند، پلیدی، ستم و تباهی است و مردمی که هر روز چشم بر هم میگذارند...
اما انسان نو به تعابیر نو نیاز دارد. عرفان کهنِ ما، عارف شدن را بسیار دشوار مینمایاند. باید از مراحل بسیار و از آزمونهای بسیار گذر کرد و هنوز اندر خم یک کوچه ماند. کوئلیو عرفان نوینی را عرضه میکند. عرفان کوئلیو، عرفان مردمی است. از نگاه او حرکت به سمت مقصود دشوار نیست، میل قلبی و اراده میخواهد.
پائولو کوئلیو در این کتاب به ترویج جادوگری پرداخته و با بیان مسائلی ناتمام و ناقص در خصوص جادوگری، آن را یکی از راههای تکامل معرفی میکند که میتواند انسان را در حلّ مشکلات خود یاری کند. از آنجا که او بخشی از عمر خود را در راه جادوگری سپری نموده از این رو در بسیاری از آثار خود به ترویج آن میپردازد.
سکس در زندگی پائولو کوئلیو رکن اساسی دارد. کتاب زهیر مستقیم و غیر مستقیم بر محور سکس میچرخد. او برای توجیه افکار و اعمال خود حرفهای بیاساس ردیف کرده و سعی دارد که وجههی منطقی به خود بگیرد. چون سکس از جمله مسائلی است که در تمام ادیان الهی مذمت شده و حکم به تحریم آن داده شده است.
یکی از آموزههای منفی کریشنامورتی ایمانستیزی اوست. او نمیگوید که خدا نیست ولی وقتی سخن از ایمان به خدا مطرح میشود کفر و ایمان را یکسان معرفی میکند. وقتی کفر و ایمان یکسان شدند، بود و نبود ایمان نه تنها سود و زیانی نخواهد داشت بلکه ایمان نیز همانند کفر بوده و به ضد ارزش تبدیل میشود.
تنها چیزی که به خوبی آشکار است و میتوان با اطمینان از آن سخن گفت این است که: قانون جذب مردم را در آرزوهای دنیایی فرو میبرد و آرزوهای دنیایی را در عمیقترین لایههای ذهنی و احساسی آنها درونی میسازد. این وضعیت نوعی احساس کاذب خوشی و کامیابی را ایجاد کرده و بر اساس فرایند تفکر اولیه که شامل تخیل و توهم میشود، شکل میگیرد.
روابط نامشروع عموماً با بیغیرتی همراه است. از اینرو همیشه طرفداران بیبند و باری و لجام گسیختگی که برای خود حریم قائل نیستند برای دیگران و رابطه آنها با خانوادهی خودشان نیز حریمی قائل نیستند. آنکه نیمهی فوقانیاش (عقل) تحت تسلط هوای نفس است، نمیتواند خارج از منطقه شهوت و بیبند و باری حرف درست و اساسی داشته باشد.
چیزی که در قانون جذب اهمیت ندارد ارزشهای انسانی و اخلاقی است. کائنات به این نگاه نمیکنند که شما انسان مهربانی هستید یا نه، خوددارید یا نه، راستگویید یا نه، مهم این است که آرزویتان را باور و تجسم کنید. حتی اگر آرزو دارید که اسلحهای بسازید و با آن مردم بیگناهی را بکشید، قانون جذب به شما نه نمیگوید، هرچه بخواهید پاسخش آری است و راه را به شما نشان میدهد.
بعضی از کسانی که به دنبال ارتباطات نامشروع هستند، لهو و لعب را در فرقههای مروج (عرفان وارهها) مشاهده کرده و به همین دلیل برای دست یابی به لذتهای زود گذر و غیر شرعی، به این مکاتب گرایش پیدا میکنند.بسیاری از عرفان وارهها این طور نشان داده میشود، که پیروی از هوای نفس، و افتادن در دام مواد مخدر، الکل و شهوت جنسی غیر مشروع میتوان به معنویت رسید.
قانون جذب نه به عنوان یک قانون دنیوی و برای ساختن بعد مادی زندگی بلکه به عنوان یک قانون جاری در تمام هستی و کائنات و در ارتباط با عرفان و معنویت معرفی میشود. در واقع مروّجان قانون جذب به صراحت اعلام میکنند که « این مباحث نوین که به گونهای عرفان مدرن است، در واقع آمیزهای از علم و تکنولوژی و مباحث اعتقادی و عرفانی است.»
خدا از نگاه قانون جذب تأثیر زیادی ندارد. او قانونی را به نام جذب در دنیا قرار داده و به واسطه این قانون، همهی قدرت نامحدود را به انسان واگذار کرده است. انسان با خواستن و تصور خود میتواند هرچه میخواهد، به دست آورد. این انسان است که به کائنات فرمان میدهد و در این رویدادها خداوند نقشی ندارد، جز اینکه واضع اولیهی این قوانین بوده است.