بی بند و باری جنسی و بیغیرتی در تفکر پائولو کوئلیو
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روابط نامشروع عموماً با بیغیرتی همراه است. از اینرو همیشه طرفداران بیبند و باری و لجام گسیختگی که برای خود حریم قائل نیستند برای دیگران و رابطه آنها با خانوادهی خودشان نیز حریمی قائل نیستند. البته این یک امر طبیعی است که آنچه را بر خود روا میداری باید بر دیگران نیز روا بداری. آنکه نیمهی فوقانیاش (عقل) تحت تسلط هوای نفس اوست نمیتواند خارج از منطقه شهوت و بیبند و باری حرف درست و اساسی داشته باشد. بدین جهت اینان وقتی سخن از آزادی هم میزنند، مقصود آزادی در امور جنسی است. وقتی سخن از رفاه و راحتی میزنند، برای آن است که بتوانند بدون زحمت به شهوترانی بپردازند. وقتی سخن از عشق که یک واژه مقدس در قاموس بشری است میزنند، مقصودشان عشق عفیف نبوده بلکه از قوهی شهوانی به عشق تعبیر کردهاند. از اینرو حریم همسرداری برای اینان معنی ندارد. زیرا همسر در قاموس اینان معادل، همبازی است. همسر یعنی همراه، همبازی، هماتاقی، هم غذایی.
همسر در فرهنگ دینی و شرقی، مساوی همفکری، همزیستی، همدلی و یکی شدن است. همسری یعنی هم روحی. دو انسانی که یک سر دارند و یک فکر و یک هدف. گویی یک سر و روح در دو جسم است. به همین جهت شروع زندگی مشترک، آیین خاصی دارد. صدها قانون و احکام اخلاقی و حقوقی و... برای زندگی مشترک بیان شده است. چون همسری، همروحی و همدلی و... میباشد از اینرو وقتی یکی از آنها از مدار زندگی خارج شود، تحمل زندگی بدون او برای زوجش بسیار سخت میگردد بهگونهای که گویی خود او از زندگی خارج میشود. این یک نوع نگرش به همسر و زندگی مشترک است.
تصویری که آقای پائولو از زندگی مشترک ارائه میدهد چنین است. «آزادم، از زندان میآیم، همسرم به شکل مرموزی ناپدید شده، زمانبندی کاری خاصی ندارم، بهراحتی با دیگران ارتباط برقرار میکنم، ثروتمندم، مشهورم و اگر واقعاً اِستِر[همسرش] ترکم کرده باشد، خیلی زود کس دیگری را میگذارم جایش»[1]. این در صورتی است که همسرش او را ترک کرده باشد. در زمانی که ترکش نکرده نیز چنین بوده. زیرا خود او در خصوص رابطهی خویش با زنی که دوست همسرش است میگوید: «رابطهی عاشقانهای در کار نبوده، در واقع این اتفاق بیشتر به خاطر آن پیش آمد که حوصلهمان سر رفته بود. روز کسل کننده بود. بعد از ناهار کاری نداشتیم، اغواگری همیشه آدم را به زندگی علاقهمند میکند، و برای همین کارمان کشید به تخت خواب»[2]. وقتی مردی چنین باشد، زنش نیز چنان میشود که مدتها در میان سربازان زن ندیده میماند، با یک قفقازی مدتها میماند و... هیچ مشکلی هم برای بیغیرتی چون پائولو پیش نمیآید زیرا آزاد است و به این آزادی میبالد. «میدانم بعد از آشنایی با میخائیل، خیلی عوض شد آیا به خاطرش باید ازدواج دهسالهمان را به هم بزند؟ حتی اگر با او رابطه داشته، حتی اگر عاشقش شده... هر وقت دلش میخواست میتوانست به سفر برود، کنار مردها زندگی میکرد. حتی کنار سربازهایی که مدتها بود زن ندیده بودند. هرگز چیزی از او نمیپرسیدم، او هم چیزی به من نمیگفت. هر دو آزاد بودیم و به این موضوع میبالیدم».[3]
پینوشت:
[1]. زهیر، ص 25 .
[2]. زهیر، ص 23 .
[3]. جهت مطالعه بیشتر به کتاب آب و سراب نوشته، قادر فاضلی مراجعه شود.
افزودن نظر جدید