افزودن نظر جدید
کتاب نكاتي در مشرب عرفاني
کتاب نكاتي در مشرب عرفاني باباطاهر همداني
نوشته دكتر نصراله امامي
استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد چمران اهواز
سيد آرمان حسيني آبباريكي
كارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد چمران اهواز
چكيده
باباطاهر همداني از عارفان قرن پنجم هجري است. باباطاهر از جمله عارفاني است كه در كتابهاي صوفيه
كمتر از وي سخن رفته و به گونهاي تا چند قرن بعد از خود، چنان كه بايد شناخته نبوده است. پزوهشگران
دربارهي مشرب عرفاني باباطاهر سخناني كلي و مبهم گفتهاند. در اين مقاله سعي براين بوده است تا ابتدا
اطلاعاتي پيرامون عرفان عصر باباطاهر به دست دهيم، سپس با توجه به دوبيتيهاي بازمانده از باباطاهر،
و ديگر سرودههاي عرفاي كُرد « دوره شاه خوشين » ارتباط وي با شاه خوشين لرستاني، نسخهي موجود از
يارسان، طريقت عرفاني وي را مشخص كنيم.
شاه خوشين لرستاني كيست؟
از آنجا كه زندگي و مشرب عرفاني باباطاهر با شاه خوشين لرستاني پيوندي جدايي ناپذير يافته است ،
براي روشن شدن مشرب عرفاني او به شناساندن شاه خوشين لرستاني يعني مراد و مرشد وي مي پردازيم
شاه خوشين-šāh xwašīn- ملقب به مباركشاه از بزرگان يارسان 1 در قرن پنجم هجري بوده است . ويبر اساس نسخههاي خطي _ نسخه هاي قرن پنجم تا سيزدهم متعلق به يارسان_ و برخي روايات ظاهراً از
مادري به نام ماما جلاله در بلوران2 به دنيا آمده است.
شاه خوشين خود را مظهر ذات اهورايي معرفي مينمود وچنين سروده است:
از ابر بهاران برآرم دمه را از گرگ درنده بستانم برّه[رمه] را
دبدبهي جهان به نيم جو نخرم صراف جهانم ميشناسم همه را
( ( دوره شاه خوشين ، بند 12
وي قلندروار زندگي مي كرده و دسته اي از مريدان ، موسوم به "نهصد نهصده " داشته است . بر اساس
نسخه خطي دوره شاه خوشين ،كساني چون : كاكاردا، خداداد، سيد فلكالدين شهريار ، احمد برنده، ميرزا
آمان ، غسلدين ، خوشلدين ، بابا بزرگ ، بابافقي ، بابا هندو ، باباطاهر، فاطمه لره و... از جمله ياران مقرب
وي بوده اند .
شاه خوشين در باور اهل يارسان يكي از تجليات ذات اعظم شناخته ميشود ؛ وي پس از خاوندكار ، علي
(ع)، بهلول ماهي، شاه فضل ولي 4 ،باباسرهنگ و قبل از باباناووس و سلطان اسحاق ظهور كرده است .
برخي از محققان شاه خوشين را همان سيد محمد مشعشع 5 دانسته اند 6، در حاليكه از جهت تاريخي
نزديك به چهارصد سال بين اين دو فاصله زماني وجود دارد . برخي نيز وي را با حسين بن مسعود كُرد يكي
دانسته اند 7 كه اين نظر هم با توجه به نسخهي دوره شاه خوشين و محل تولد وي _ بلوران _ نمي تواند
صحيح باشد.
سرانجام زندگي او در باور اهل حق چنان است كه به رودخانهاي ، در لرستان وارد شد و از همان رودخانه
: 1218 و صفي زاده ، 1361 : 237 ) ونيز ( رك: طبيبي ، 1349 : به جهان ديگر پيوست . (شفيعي كدكني ، 1386
. (694 : 30 و اورنگ ، 1349
مهمان شدن شاه خوشين بر باباطاهر
بر اساس نسخه دوره شاه خوشين و همچنين نسخه هاي ديگر نزد يارسان، شاه خوشين با ياران خود _
كه قلندر وار زندگي مي كردند_ بر باباطاهر مهمان مي شود ؛ مراد اورنگ در اين باره مينويسد:
شاه خوشين عارف بلند آوازهي لرستاني با بصيرت باطني و خدادادي ، تابش فروغ ايزدي را در جان و
روان باباي همداني در مييابد . با ساز و شكوهي كه داشته ، به همدان ميرود و بابا را ميبيند و او را درجرگهي ياران ويژهي خود در ميآورد
اين روايت در تذكره اعلي نسخهي ايوانف و سرانجام نسخهي مينورسكي نيز آمده است
در ابتداي نسخهي دوره شاه خوشين مقدمهيي ديده مي شود كه به نظر ميرسد در قرنهاي بعدي _ به
احتمال قرون دوازدهم و سيزدهم هجري _ نوشته شده باشد؛ در اين مقدمه شرح ماجراي مهمان شدن شاه
خوشين بر بابا -به صورت منظوم - چنين آمده است :
شاه چني ميردان شاه خوشين پسن چه الوند كوه دا شي و آرومن
خلق همدان آمان و پيشواز سر و مال كردن گشت و پاي انداز
شاه واتش و خلق خاران ظاهر وعدهي مهمانيم و يانة طاهر
شاه خوشين خوشنام قدم رنجه كرد تشريف و يانة باباطاهر برد
طاهر چه هيبت شاه آما و در چوب سر يانة قاپيش كفت و سر
شاه پرسا طاهر اينه چيشن چيش فرق پيشانيت پي چي بين ريش
طاهر و آواز واتش وي وينه آكس هواخوات فرق او هوينه
و...
( (دورهي شاه خوشين ،تبريزي كرندي : 44
ترجمه :
شاه خوشين با يارانش -كه وي را به عنوان پيشواي خود پسنديده بودند- از الوند كوه به آرومند رفت.
مردم همدان به پيشواز وي آمدند و از جان و دل از وي استقبال كردند. شاه خوشين به آنان گفت: وعده
مهماني من در خانهي باباطاهر است . شاه بلند آوازه قدم رنجه نمود و به خانهي بابا فرود آمد. باباطاهر از
هيبت شاه از در خانه بيرون شتافت، چنانكه چوب سر در خانه بر سرش افتاد. شاه خوشين پرسيد: اي طاهر از چه رو پيشانيت زخمي است؟ بابا با صداي بلند پاسخ داد: هر كس دوستدار توباشد، پيشاني وي خونين
خواهد بود و...
بعد از اين شاه خوشين با باباطاهر و محبوبهي بابا ( فاطمه لَره) در گفتگو ميشود. پس از صرف طعام _كه
از چند دانه فلفل و قدري برنج تهيه شده بود ، و با بركت از نفس شاه خوشين همهي ياران از آن خورده و
زياده نيز آمده بود – شاه از بابا دلجويي كرده و با يارانش او را ترك ميگويند .
تيري زدي بر جان » در نسخهي شاه خوشين ، بابا در پايان ملاقات با شاه خوشين، از وي گله مند شده كه
( دورهي شاه خوشين ، بند: 116 ) « و جگرم
و شاه خوشين چنين پاسخ مي دهد:
دلگير مشو كه دلگشاي تو منم بيگانه و خويش و آشناي تو منم
گر بر سر كوي ما دلا كشته شوي غمخوار مشو كه خونبهاي تو منم
( (همان، بند: 117
بعضي از پژوهشگران در صحت اين داستان ترديد داشتهاند؛ مينورسكي مي نويسد:
در كتاب سرانجام آمده است كه پادشاه عالم (بابا خشين) روزي در همدان به ديدن باباطاهر آمد و به نظر
ميآيد كه اين افسانه همان ملاقات بابا با طغرل سلجوقي باشد كه در كتاب راحة الصدور مذكور آمده است
587 ) . اين عقيده طرفداراني پيدا كرد تا اينكه چندي قبل چند دوبيتي از باباطاهر به : ( مينورسكي، 1307
دست آمد كه عسگري عالم و يزدان پناه آنها را – با اندكي تفاوت- در آثارشان به چاپ رساندند، و ديگر
جاي ترديدي باقي نماند كه باباطاهر مريد شاه خوشين لرستاني بوده است . اينك براي نمونه يك دوبيتي ذكر
مي شود:
مه اژ علم لَدن سرمايه ديرِم قلاي كم كژ كو پايه ديرِم
اگر غم بي خوراك شو و روژم مه دوسي چي خوشين همسايه ديرم
( (يزدان پناه، 11:1384 و عسگري عالم، 114:1382
ترجمه:
من از علم لدن سرمايه دارم،قلعه اي هستم كه از كوه پايه دارم.
اگر غم، خوراك شب و روزم شده است، در عوض دوستي چون شاه خوشين در همسايگي دارماز سوي ديگر، سخن استاد زرين كوب نيز ميتواند تأييدي در باب اين نكته باشد كه مينويسد:
عناصر تصوف هنوز در عقايد اهل حق باقي است و اينكه امثال باباطاهر و باباجعفر و بابا حمشاد در كتب
قدماء صوفيه بينام و نشان بوده اند، قطعاً مي بايد سبب انتساب آنها به يك فرقة مظنون و مخفي باشد
. ( (زرين كوب، همان: 192
من یک یارسانیم
1395/10/22 - 23:43
لینک ثابت