افزودن نظر جدید

در تایید مقاله فوق و اینکه مخاطبی اشکال کرده که چرا «در مورد ابن عربی او را منشا اعتقاد باطل و فاسد صوفیه دانسته اید در حالی که علما در مورد ابن عربی نظرات متعدد دارند برخی از علمای شیعی در مورد ابن عربی دیدگاه‌های مختلفی ارائه کرده‌اند و همچنین امام راحل امت خمینی کبیر بسیار در وصف ابن عربی جملات نابی دارند. امام خمینی بنیانگذار "عرفان متعالی" است،او در آثار عرفانی خود از محیی الدین به عظمت یاد می کند . با توجه به این موارد چرا مقاله نویسان تصوف ادیان از راه امام راحل امت فاصله گرفته و به چنین کج راهه ای رفته اند ؟؟؟ و در موارد متعدد مقالاتی را نوشته که نقد خمینی کبیر قدس الله نفس الزکیه می باشد» باید جواب داد که اولا تایید علما و فقها از ابن عربی و اینکه او را به نیکی یاد کردن، دلیل بر قبول تمام افکار و عقاید ابن عربی نیست. و هر جا که سخنانی متناقض با قرآن و سنت بوده قطعا علمای ما، ابن عربی را رد میکنند.همچنان که امام خمینی قدس الله نفس الزکیه در اشعار خود از حلاج نام برده که این دلیل بر تایید حلاج نیست و فقط اسمی از او برده و قطعا مورد قبول امام راحل نبوده و او را صوفی میدانسته. و ثانیا رد افکار و اندیشه های ابن عربی که مخالف قرآن و سنت است دلیلی بر رد علما و فقهای شیعه که از او دفاع کردند نیست و فقط عقاید وافکار ابن عربی را که قطعا فاسد بوده با دلیل آوردیم. و ثالثا در ذیل بعضی از عقاید و سخنان انحراف ابن عربی را می آوریم. بررسی برخی عقاید و سخنان ابن عربی 1 - وی معتقد است که هیچ نصی در مورد وصایت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) وجود ندارد و اصل وصایت بعد از پیامبر را مقبول نمی داند . نقل قول: قیصری در " شرح فصوص الحکم " ص 955 چنین از وی نقل می کند : " ولهذا مات رسول الله صلی الله علیه وسلم و ما نص بخلافه عنه الی احد و لا عینه لعلمه ان فی امته من یاخذ الخلافه عن ربه فیکون خلیفه عن الله مع الموافقه فی الحکم المشروع .فلما علم ذلک صلی الله علیه و سلم _لم یحجر الامر " 2 - وی کلمات جالبی در مورد ابی بکر دارد . نقل قول: وی صراحتا ابی بکر را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6 ) وی صراحتا خلافت ابی بکر را بر حق می داند و هذا مما یدلک علی صحة خلافة ابی بکر صدیق و منزلة علی رضی الله عنهما ( فتوحات المکیه ج 4 ص 78 ) وی صراحتا ابی بکر را افضل از دیگران ( من جمله امیرالمومنین علیه السلام ) می داند و عرف الناس حینئذ فضل ابی بکر علی الجماعة فاستحق الامامة والتقدیم ( فتوحات المکیه ج 3 ص 372 ) 3 - وی عقاید جالبی هم در مورد عمر بن خطاب دارد . نقل قول: وی صراحتا عمر را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6 ) وی صراحتا عمر بن خطاب را معصوم از گناه می داند من أقطاب هذا المقام عمر بن الخطاب، وأحمد بن حنبل، ولهذا قال صلى الله عليه وسلم في عمر بن الخطاب، يذكر ما أعطاه الله من القوة: يا عمر، ما لقيك الشيطان في فج إلا سلك فجاً غير فجك.فدل هذا على عصمته، بشهادة المعصوم.وقد علمنا: أن الشيطان ما يسلك قط بنا إلا إلى الباطل، وهو غير فج عمر بن الخطاب. فما كان عمر يسلك الافجاج الحق بالنص، فكان ممن لا تأخذه في الله لومة لائم، في جميع مسالكه، وللحق صولة ( فتوحات المکیه ج 1 ص 200 ) 4 - وی حتی متوکل عباسی را نیز صاحب مقام می داند . نقل قول: وی صراحتا متوکل را از مقربین و سید الجماعه فی زمانهم می داند ( فتوحات المکیه ج 2 ص 6 ) این کلام وی آنقدر سخیف می باشد که حتی علامه طباطبایی نیز به این حرف وی اعتراض می کند : " لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد ( روح مجرد - پاورقی ص 436 ) " 5 - عنایت به شیعیان نقل قول: وی صراحتا بیان می کند که شیعیان را به صورت سگ و خوک شهود کرده است . ابن عربی در " الفتوحات المکیه " ج 2 ص 8 می گوید : " وكان هذا الذي رأيته قد أبقى عليه كشف الروافض من أهل الشيعة سائر السنة فكان يراهم خنازير " ایشان در عالم کشف و شهود خودشان (!) ما شیعیان را به صورت خوک دیده اند ...... !!!!!!!!!!!!! ابن عربی در " محاضره الابرار " ج 1 ص 245 - 246 ، لطف کردند و شیعیان را " سگ " معرفی کردند : "وقد اجتمعنا برجل منهم في شهر رجب، وهو محبوس في بيته، قد حبسته هذه الحالة، وهو بائع للجزر والخضر العامة، غير أني سألته عن حالته، فأخبرني بكيفيتها على ما كان علمي منها، وكان يخبر بعجائب.. فسألته: هل يبقى لك علامة في شيء؟ قال: نعم، لي علامة من الله في الرافضة خاصة، أراهم في صورة الكلاب، لا يستترون عني أبداً. وقد رجع منهم على يده جماعة مستورون، لا يعرفهم أهل السنة، إلا أنهم منهم عدول. فدخلوا عليه، فأعرض عنهم، وأخبرهم بأمرهم، فرجعوا وتابوا، وشهدوا على أنفسهم بما أخبر عنهم، مما ليس عند أحد من غيرهم خبره " ************ *شیخ صدوق در " صفات الشیعه " ص 9 حدیث 17 چنین می گوید : " الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَالَوْنَا وَ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا " ( معلى بن خنيس گويد شنيدم امام صادق عليه السّلام مى‏فرمود: كسى كه بما ناصبى(دشمن اهل بیت) باشد او را ناصبى نگويند براى آنكه فردى را نمى‏يابى كه بگويد من محمد و دودمانش را دشمن دارم ولى ناصبى كسى است كه نسبت بشما ناصبى است در حالى كه مى ‏داند شما ما را دوست داريد و از دشمنانمان بيزارى مى‏ جوئيد ) *ابن ادریس حلی در " مستطرفات السرائر " ص 583 و علامه مجلسی در " بحارالانوار " ج 69 ص 135 چنین می گویند : " مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع أَسْأَلُهُ عَنِ النَّاصِبِ هَلْ أَحْتَاجُ فِي امْتِحَانِهِ إِلَى أَكْثَرَ مِنْ تَقْدِيمِهِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِمَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ مَنْ كَانَ عَلَى هَذَا فَهُوَ نَاصِب‏ " ( موسى بن محمد گويد: به ابو الحسن عليه السّلام نوشتم: آيا ناصبى جز اينكه ديگران را بر على عليه السّلام در امامت مقدم مى ‏دارد علامت ديگرى هم دارد، فرمودند: تقديم آنها بر على يكى از دلائل نصب است و همين بر ناصبى بودن كفايت مى‏كند )
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.