قصاص در ایران باستان، عرب باستان و اسلام

  • 1401/02/11 - 12:41
در تاریخ عرب عصر جاهلیت همانند ایران باستان، موارد متعدد وجود دارد که شخص بی‌گناهی به تقاص خون شخصی دیگر، کشته شد! شاهنامه می‌گوید پهلوانان ایران، بارها از این کارها انجام دادند. اما در اسلام، فقط قاتل، به تقاص خون مقتول کشته می‌شود. چنان که امیرالمؤمنین علی (ع) وصیت کرد که در قتل من، هیچ بی‌گناهی قصاص نشود.
قصاص در ایران باستان

در فرهنگ ایران باستان، همچون فرهنگ عرب باستان، موارد متعدد دیده شده که افرادی بی‌گناه به تقاص خون شخصی دیگر، کشته شدند. حال آنکه امیرالمؤمنین علی (ع) به بازماندگان خود وصیت کردند که در قتلِ من، هیچ بی‌گناهی قصاص نشود. حال ما این منطق الهی امیرالمؤمنین(ع) را رها کنیم و به چه چیزی آویزان شویم؟!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در عصر جاهلیت، بین عرب‌ها مرسوم بود که اگر کسی، دیگری را می‌کُشت، بعضاً بین دو گروه جنگ به راه می‌افتاد. یعنی خویشاوندان و دوستان مقتول، به خود اجازه می‌دادند که خویشاوندان و دوستان قاتل را بکشند (حتی اگر آنان -یعنی خویشاوندان قاتل- بی‌گناه بودند!). یعنی پسرعموی شما، کسی را به قتل می‌رساند. آن وقت، خانواده مقتول، در به در به دنبال قاتل و خانواده قاتل جستجو می‌کردند و اگر شما را (که پسرعموی قاتل هستید ولو بی‌گناه هستید) را پیدا می‌کردند، به قتل می‌رساندند!

عجیب‌تر اینکه این رسم، هنوز بین برخی از عرب‌ها (نه همه، بلکه برخی) وجود دارد. یعنی خویشاوندان مقتول جمع می‌شوند یکی از خویشاوندان قاتل، مثلاً پسرعمو یا برادر قاتل را می‌کشند و می‌گویند خون در برابر خون! البته عرب‌هایی که پیرو قرآن و اهل بیت اند این کار را نمی‌کنند. ولی سایر عرب‌ها بعضاً هنوز چنین رفتار می‌کنند.

نه فقط در بین برخی از عرب‌ها، بلکه متأسفانه در ایران، در بین برخی مدعیان آریایی که هنوز تعصبات طایفه‌ای دارند، این قضیه بی‌داد می‌کند و موارد متعدد رخ می‌دهد.

در شاهنامه هم موارد متعدد آمده که به تقاص خون یک نفر، عده‌ای بی‌گناه قصاص می‌شدند! مثلاً ایرانیان، به تقاص خون سیاوش، بسیاری از تورانیان را گردن زدند. پس آنقدر سر بریدند که کوهی از سرهای بریده شده گرد آمد:

ز كشته فگنده بهر سو سران
زمين كوه گشت از كران تا كران‏ [1]

سپس فرامز (پهلوان ایران)، سرخه (پسر افراسیاب تورانی) را اسیر کرده؛ به اردوگاه ایران بُرد. در این هنگام، رستم به اردوگاه رسید و سرخه (پسر افراسیاب) را دید. پس دستور داد او را به انتقام خون سیاوش، سر ببرند. سرخه به رستم گفت: من و سیاوش با یکدیگر دوست و همراه بودیم و من در کشتنِ سیاوش نقشی نداشتم بلکه روز و شب، بر قاتل سیاوش نفرین می‌کنم. اما رستم پاسخ داد: وقتی شاه ایران، در غم پسرش عزادار است، شاه توران نیز باید داغِ پسر ببیند و عزادار باشد. پس سرخه را سر بریدند و بدنش را با خنجر، پاره پاره کردند:

بريده سر و تنش بر دار كرد
دو پايش زبر سر نگونسار كرد

بران كشته از كين برافشاند خاك
تنش را بخنجر بكردند چاك [2]

با اینکه سرخه واقعاً در قتل سیاوش بی‌گناه بود، اما قصاص شد! متأسفانه این زشتی هم در تاریخ ایران عصر جاهلیت و هم عرب عصر جاهلیت بسیار است.

در مقابل، منطق الهی حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را می‌بینیم:

حضرت علی (علیه السلام) در بستر بیماری، به دوستان و خویشاوندان وصیت کردند که اگر من از این ضربت کُشته شدم، فقط و فقط قاتل را قصاص کنید. به خویشاوندان او کاری نداشته باشد و جامعه را در خون فرو نبرید:

«پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته‌اید [و دست‌ها را بدان آلوده] و گویید امیر مؤمنان را کشته‌اند. بدانید جز کشنده‌ی من نباید کسی به خون من کشته شود. بنگرید! اگر من از این ضربت او کشته شدم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مبرید که من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می‌فرمود: بپرهیزید از بریدن اندام مُرده، هرچند سگ دیوانه باشد».[3]

پی‌نوشت:

[1]. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 275.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 1، ص 587-589.
[2]. حکیم ابوالقاسم فردوسی، همان، ص 276. میترا مهرآبادی، همان، ص 589.
[3].  نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه 47.

تولیدی

دیدگاه‌ها

شما با بی شرمی تمام شاهنامه را تحریف کردید ! بخش مکالمه رستم و سرخه اصلأ در شاهنامه نیست ! به هر حال همین شیوه قصاص جاهلی در قرآن هم موجود است (بقره،آیه178) نهج‌البلاغه متاخر است و معتبر نیست

پاسخ به ناشناس: برایم راحت است که انواع فحش و فضیحت را نثار شما کنم. شما باستانگرایان به دروغ ادعای آزادی و انسانیت و گفتار نیک دارید. اما آنچه از شما دیده میشود، تکبر و تلاش برای تخریب و ترور شحصیت دیگران است. هرچند میتوانم شخصیت شما را خُرد کنم و همه گونه فحش به شما بدهم. اما ترجیح میدهم این کار را نکنم. اما بعد... 1. به ما تهمت تحریف شاهنامه زدید. در حالیکه ما هم متن و هم آدرس این ابیات از شاهنامه را آوردیم. دائماً ما را متهم به تحریف میکنید در حالیکه حرفهای ما مستند است و حتی خیلی وقتها تلاش کردیم اسکن کتابها را هم ارائه کنیم. به هر حال، برای اینکه این تهمتها به ما نچسبد، ما هم در مقابل اسناد و مدارک و اسکن‌های بیشتری علیه هخامنشیان و ساسانیان ارائه خواهیم کرد. 2. نهج البلاغه جزو متون متقدم شیعی است. نه متأخر. ضمن اینکه کتاب «مصادر نهج‌البلاغة و أسانيده» اثر سيد عبدالزهراء الحسينى الخطیب مستندات معتبر نهج البلاغه را جمع آوری کرده. کسی که در پی حقیقت باشد به این کتاب مراجعه کند. 3. اما قصاص عادلانه قرآن، که ناجوانمردانه از آن به عنوان قصاص جاهلی یاد شد، در سوره بقره آیه 178 چنین آمده است: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى ۖ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنثَىٰ بِالْأُنثَىٰ ۚ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ۗ ذَٰلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ ۗ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ» ترجمه: ای افرادی که ایمان آورده‌اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسی از سوی برادر خود، چیزی به او بخشیده شود، (مورد بخشش قرار بگیرد) باید از راه پسندیده پیروی کند و او [= قاتل‌] نیز، به نیکی دیه را (به ولی مقتول) بپردازد؛ این، تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما و کسی که بعد از آن، تجاوز کند، عذاب دردناکی خواهد داشت. (پرسش: قصاص باید عادلانه باشد. کجای این آیه گفته یک بیگناه باید به تقاص خون دیگری کشته شود؟)

۱_مکالمه رو خودتون در آوردید و اصلأ در ابیات خبری از مکالمه نیست ۲_نهج البلاغه ۴صده با علی بن ابی طالب فاصله دارد و توسط یک آخوند که نونش در این چیز هاست نوشته شده است ۳_در این آیه منظور این است کسی زن کسی را کشت او هم باید زن اورا بکشد و اگر کسی برده او او هم همان را کند

چون [طبق استوانه کوروش] کوروش، بت های شیطانی مثل مردوک رو پرستش میکرد، امروز طرفدارانش هم به نوعی به خباثت مبتلا هستند. دروغ میگن و تهمت میزنند. همانطور که قوم لعنت‌شده‌ی بنی اسراییل، گوساله پرستی کردند و عقل‌شون زائل شد، کوروش و دوستداران کوروش هم که طبق استوانه کوروش، به گوساله پرستی (مردوک پرستی) رو آوردند هم عقل‌‌هاشون زائل شده. خیلی راحت دروغ میگن. از باطل دفاع میکنند و در برابر حق می‌ایستند. و با رفتارهای کثیف مثل تهمت زدن میخان کار خودشونو پیش ببرند. سند گوساله پرستی کوروش: https://www.adyannet.com/ar/comment/29968

پاسخ به ناشناس: گفتی مکالمه را از خودمون درآوردیم! در حالیکه این مکالمه در شاهنامه هست و با یک سرچ ساده میتونستی پیدا کنی. گفتم مکالمه در شاهنامه هست و اون هم اینه: بسرخه نگه كرد پس پيل تن، يكى سرو آزاده بد بر چمن‏. برش چون بر شير و رخ چون بهار، ز مشك سيه كرده بر گل نگار. بفرمود پس تا برندش بدشت، ابا خنجر و روزبانان و تشت‏. ببندند دستش بخم كمند، بخوابند بر خاك چون گوسفند. بسان سياوش سرش را ز تن، ببرّند و كرگس بپوشد كفن‏. چو بشنيد طوس سپهبد برفت، بخون ريختن روى بنهاد تفت‏. بدو سرخه گفت اى سرافراز شاه، چه ريزى همى خون من بى‏گناه‏. سياوش مرا بود هم سال و دوست، روانم پر از درد و اندوه اوست‏ . مرا ديده پر آب بد روز و شب، هميشه بنفرين گشاده دو لب‏. بران كس كه آن تشت و خنجر گرفت، بران كس كه آن شاه را سر گرفت‏. دل طوس بخشايش آورد سخت، بران نامبردار برگشته بخت‏. بر رستم آمد بگفت اين سخن، كه پور سپهدار افگند بن.‏ چنين گفت رستم كه گر شهريار، چنان خسته دل شايد و سوگوار. هميشه دل و جان افراسياب، پر از درد باد و دو ديده پر آب‏. همان تشت و خنجر زواره ببرد، بدان روزبانان لشكر سپرد. سرش را بخنجر ببرّيد زار، زمانى خروشيد و برگشت كار. بريده سر و تنش بر دار كرد، دو پايش زبر سر نگونسار كرد.

ادامه پاسخ به ناشناس: درباره نهج البلاغه، مشکل اونجاست که امثال ناشناس، گویا حتی یک کتاب حدیثی (شیعه و سنی) را از نزدیک ندیدند لااقل کامنتش اینطور نشون میده که اصلاً تو باغ نیست و داره درباره چیزی حرف میزنه که معلومه اصلاً هیچ درکی ازش نداره. واقعاً "هیچ" درکی. چون مهمترین آثار حدیثی شیعه و سنی همه شون اقلاً یکی دو قرن بلکه 4-5 قرن بعد از صدر اسلام "تدوین" شدند اما همشون مستند به قرن 1 هجری هستند. یعنی به طریق سلسله راویان به قرن 1 هجری میرسند. من هم کتابی معرفی کردم با عنوان «مصادر نهج‌البلاغة و أسانيده» اثر سيد عبدالزهراء الحسينى الخطیب که مستندات نهج البلاغه از قرن 1 رو جمع آوری کرده. اما ناشناس دید ولی خودشو زد به خواب. درباره سید رضی هم نونش در نهج البلاغه نبود. بلکه این بزرگوار، در راه مذهب خیلی رنج کشید. در فقر هم زندگی کرد. در فقر هم از دنیا رفت و تلاشش برای دین فقط و فقط باعث رنج و سختی شد. یعنی عشق و علاقه پشت کارش بود. نه منفعت مالی. دوستداران کوروش با تهمت زدن و دوغ گفتن، نشون میدن که انسان‌های پاکی نیستند بلکه آلوده هستند. لازم هست توبه و رفتار زشت خودشون رو اصلاح کنند.

سال 1387 از کسانی بودم که باور داشتم کوروش همان ذوالقرنین و پادشاهی عادل است. اما دهن‌دریدگی و بی اخلاقی باستانگرایان باعث شد با همه وجودم از کوروش و هخامنشیان نفرت داشته باشم. برای اینکه تهمت تحریف به ما نچسبد، سعی میکنیم در پُست‌های آینده بیشتر از کشتار بیگناهان به دست شاهان و پهلوانان ایران باستان سخن بگوییم. البته قبلا در این باره سخنها گفتیم

یعنی خیلی دوست دارم بدون شما شاهنامه رو منبع تاریخی میدونید؟ در شاهنامه گفته شده کی کاووس با عقاب ها پرواز کرد این تاریخه؟ شاهنامه به طور کل تحریف شدس تنها متن تاریخی اوستا که از شاهنامه کهن تر است اعتبار داره و دوم متون زبان پهلوی نه شاهنامه فردوسی، کتاب هیچ گونه ارزش تاریخی نداره چون با اوستا در تضاد هست تحریف شده در اوستا تورانیان گروهی از آریایی ها هستد در شاهنامه گفته ترک هستن یا مردم اوستیا آلانیا که در اوستا سرمت های آریایی هستند در شاهنامه رومی دانسته . کوروش ذولقرنین نیست کوروش یک سرهنگ نظامی مادر یهودی هست هیچ افتخاری برای ایران نداره در جایی دیدم شما گفته بودید عجایب هفتگانه و سخن از پترا آورده بودید نخست بدانید که پترا یک معماری و یک سازه ساخته شده به دست سلوکیان و سپس رومیان نه اعراب و نبطی ها . نفرتت از ایران رو دوست دارم با قدرت ادامه بده چون باعث میشه چهره فاشیستی شماها بر ایران دوستان آشکار بشه و نفرت بیشتری پیدا کنن و شکاف شکل بگیره . جای دیگر هم در مورد الفبا نوشته بودی، دوست گرامی الفبای اوستایی یا دین دبیره یکی از کامل ترین الفباهای جهان هست که توسط ساسانیان درست شده 54 حرف داره و هیچ ارتباطی به الفبای های گذشته نداره الفبای آرامی یک الفبای سامی و ناتوان 22 حرفی هست چطور از 22 خرف 54 حرف درامده؟ لابد زاییده؟ . میدونی چرا بی اخلاق شدن ایرانیان؟ چون ایران براشون همه بود این گنج با ارزش برای شما تنها یک منبع کسب درآمد و سود هست شما هیچ احترامی به ایران و ایرانی نمیذارید ایدئولوژی شما با ایرانگرایان یکی نیست پس طبیعی هست که آبتون با هم تو یک جوب نره . در پایان هم بگم ایران سرزمین ایرانیان هست و این حق ایرانیان هست که بر ایران حکومت کنن هر کس با نژاد و فرهنگ ایرانی مشکل داره نژاد ستیزه و چون نژاد ستیزه یک نژاد پرست هست، شما ایرانی ها رو به علت دوست داشتن کشور خودشون محکوم میکنید، ما در ایران عرب نداریم، عرب های خوزستام مهمان ما هستن جنوب ایران هم بشاگردی هستن نه عرب هرمزگان سرزمین اقوام ایرانی با اکثریت بشاگردی هست . تمام پان های ایرانستیز که دائم به تاریخ و به شاهان ایران توهین میکنن از ظرف مذهبیون اجیر شدن چون نمیخوان ایدئولوژی ایرانشهری و آریایی گرایی پر رنگ بشه و جامعه مذهبی کمرنگ بشه تمام درد شما اینه . تاریخ آریایی ها در استپ های شمال انقدر بزرگ هست که نیازی به هیچ چیز نداره، تا یادم نرفته بگم گوتی ها گروهی از آریایی ها هستند نه بومیان ایران و عرب ها مهاجرین آفریقایی به شبه جزیره عربستان هستن هر زمان برگشتن به آفریقا ما هم برمیگردیم به سرزمین های شمالی . ولی به نفرت پراکنی ادامه بده خودتون رو دارید تو باتلاق فرو می برید این راهی که شما مذهبیون افراطی میرید به ترکستانه و آخر و عاقب خوبی نداره

اولاً شاهنامه برای خیلی از باستانگراها مقدس هست. اما خیلی‌هاشون بهونه میارن که شاهنامه، کتاب تاریخی نیست و از این حرف‌ها... پاسخ ما این هست که شاهنامه در بدترین حالت، یک کتاب تاریخِ اساطیری هست. اگر شاهنامه یک کتاب اساطیری باشه، باز هم اساطیر (اسطوره ها) ریشه در هنجارها و حقایق دارند. یعنی داستان‌های شاهنامه "اگر" واقعیت تاریخی نداشته باشد (یعنی از جهت تاریخی واقع نشده باشد) اقلاً حقیقت تاریخی دارند. یعنی تصویری از آرمان‌ها و هنجارها هستند. "اگر" بگیم داستان کی‌کاووس و پروازش واقعیت تاریخی نداشته باشه، باز حداقل میشه اینجور نتیجه گرفت که از نگاه فردوسی، در ایران باستان، شاهان احمق و طمعکار و بلندپروازی وجود داشتند که فلان کارها رو انجام میدادند. حالا اسمش کی کاووس بوده یا چیز دیگه ای بوده. اما اصل وجود چنین شاهان احمقی از شاهنامه ثابت میشه. درباره پترا و ... حرفهات مستند نیست! هر نقد و نظری داری ذیل همون پُست نظر بده! واقعاً از لحاظ عقلی مشکل داری؟ نقدی که بر پُست پترا داری رو ذیل قصاص در شاهنامه چرا مینویسی؟ به هر حال، کوروش پرستان، افرادی دروغگو، حیله گر و نفرین شده هستند. مثل بنی اسراییل که عقلشون زائل شد و امروز، کثراً به جای عقل، شیطنت و خباثت دارند. از زیرکی خودشون در راه شیطان استفاده میکنند. کوروش پرست‌ها دم از گفتار نیک میزنند اما بسیار دروغ میگن و اهانت میکنند. دم از کردار نیک میزنند اما بسیار تهمت میزنند و تخریب میکنند و جعل میکنند. به نظر من در ایران امروز، هیچ جریانی خبیث‌تر از جریان باستانگرا (کوروش پرست) وجود نداره. اگر جنگ هم بشه باز ما باید بریم بجنگیم. بیشتر کوروش‌پرست‌ها در موقع سختی، همه شعارهای دروغ میهن‌پرستانه‌شون رو فراموش میکنند و جایی مخفی میشن.

کاری به سنت اعراب جاهلی ندارم و در شکست دادن تورانی ها بخاطر سیاوش لکه ننگی نمیبینم. زیرا اگر اشتباه است پس نابود کردن پایگاه عین الاسد هم اشتباه بود زیرا به تقاص خون یک نفر (سردار سلیمانی ) چند تا نظامی بی گناه آمریکایی را کشتیم!

سلام. از شاهنامه این طور برداشت کردم که سرخه که به دست رستم کشته شد، بیگناه بود. نشان به آن نشانی که رستم میگوید: چون پادشاه ایران داغ پسر دید، پادشاه توران هم باید داغ پسر ببیند. یعنی سرخه نه به عنوان گناهکار بلکه برای سوزاندن دل پادشاه توران، سر بریده شد. در ماجرای عین الاسد هم تمام سربازان امریکایی که در منطقه هستند، متجاوز و مجرم هستند. همین حضورشان در منطقه، غصب، جُرم و مصداق تجاوز است

ضمن اینکه به تقاص خون سردار سلیمانی، چند امریکایی کشته نشدند. بلکه تقاص خون سردار سلیمانی، اخراج امریکا از منطقه است. آن چند امریکایی بخاطر جُرم و گناه خودشان یعنی حضور نامشروع در منطقه، شرارت علیه ایران و... کشته شدند.

بعد از کشته شدن سیاوش سرخه در جا با سی هزار سپاهی به نبرد ایران آمد. یعنی سرخه هم تجاوز کرد. در ضمن این یک تراژدی قرینه نیز است مانند رستم و سهراب و رستم و اسفندیار که در هردو حالت دو فرد با حیله گری یک شخص به نبرد هم رفتند. این نیز یک قرینه ایست که خون پسر افراسیاب در برابر خون پسر کیکاووس. سوگ سیاوش آنقدر سنگین بود که در جامعه عموم نیز قابل مشاهده است. همین مراسم تعزیه و عزاداری برای امام حسین (ع) به این دلیل نیز است که در اسطوره های ایرانی نیز مردم سابقه این نوع سوگواری هارا داشته اند. در ضمن من منظورم از نظامی آمریکایی بی گناه منطق خودتان بود. مصری ها یی که در جنگ لیدی با لیدی بودند و برای ایران خطر آفرین نظامیان آن هارا بی گناه میدانید اما آمریکایی هایی که در خاک عراق بودند را بی گناه نمی‌دانید. ما حتی برای بیرون راندن آنها در خاک عراق عملیات کردیم پس ما هم متجاوزیم! قصد من نیز توجیه رستم نیست، اما نه رستم معصوم است و نه سوگ سیاوش غم کمی است.

1. آن بیت که ادعا میکنید سرخه با سی هزار سپاهی به نیرد ایران آمد را بفرستید. 2. رستم به سرخه نمیگوید که به ایران حمله کردی، بلکه میگوید به تقاص خون سیاوش باید کشته شوی. در حالیکه سرخه در خون سیاوش بیگناه بود بلکه دوست و همراه سیاوش بود. 3. منطق ما درباره نظامیان امریکا کاملا واضح است. ما آنان را متجاوز و مجرم و غاصب میدانیم. ولی سرخه شبیه نظامیان امریکایی نبود. اگر بود ثابت کنید. 4. در قضیه حمله هخامنشیان به مصر، من معتقدم اینجا هخامنشیان در نقش امریکایی‌های متجاوزِ امروز بودند.

فرستاد و مر سرخه را پیش خواند ز رستم بسى داستانها براند بدو گفت شمشیر زن سى هزار ببر نامدار از در کارزار میبینی که سرخه با سی هزار سپاهی به نبرد آمد. همین سرخه که دروست سیاوش بود زمان کشته شدن سیاوش کجا بود؟ شما می‌توانید اعتقاد خود را نگاه دارید اما وقتی عدله است، یا باید قبول کنید یا لجبازی.مصری ها در جنگ لیدی بر علیه ایران بودند و خطر آفرین. در ضمن آمریکایی ها غاصب هم بودند در خاک عراق بودند. ما چرا حمله نمودیم؟ اگر کین خواهی و پیشگیری از خطر از نظر اعتقاد شما خطاست پس ما هم کار اشتباهی کردیم.

محبت معاویه، قلب رو کثیف میکنه. طوری میشه که انسان نمیتونه درست رفتار کنه و درست فکر کنه. تجربه 12 ساله من در این مباحث نشون داده که محبت کوروش هم دقیقاً همین جور هست. قلب رو پر از آلودگی میکنه. عقل رو زائل میکنه. البته جناب حسین هنوز به اون درجه نرسیدند. ولی این تلاش عجیب برای وارونه کردن حقیقت و دفاع از هخامنشی بر مبنای غرایز حیوانی نشانه بدی است. گفتم غرایز حیوانی، چون حیوانات بدون هیچ دلیل خاصی، صرفاً بخاطر قرابت خونی، از قبیله خود دفاع میکنند. کاری ندارند که حق با آنها هست یا نه. باستانگرایان آریایی هم با همین فرمان، صرفاً به توهم اینکه ما از تبار هخامنشیان هستیم، به در و دیوار میزنند که دامن هخامنشیان و یا حتی سلسله‌های اساطیری ایران باستان را از هر نقد و انتقادی پاک و مبرّا کنند. خجالت بکشید و این کار را نکنید. هخامنشیان ابزاری برای نابود کردن ایران هستند. ابزاری در دست یهود که به اسم ایران، ایران را بزنند: https://www.adyannet.com/fa/news/31912

جناب حسین گفتند: «بعد از کشته شدن سیاوش سرخه در جا با سی هزار سپاهی به نبرد ایران آمد. یعنی سرخه هم تجاوز کرد» در حالیکه قضیه کاملاً بالعکس است. سرخه میگوید در ماجرای کشته شدن سیاوش من مانند خون گریه میکردم و نتوانستم از او دفاع کنم «بدو سرخه گفت اى سرافراز شاه ، چه ريزى همى خون من بى‏گناه‏ . سياوش مرا بود هم سال و دوست ، روانم پر از درد و اندوه اوست . ‏ مرا ديده پر آب بد روز و شب ، هميشه بنفرين گشاده دو لب‏ . بران كس كه آن تشت و خنجر گرفت ، بران كس كه آن شاه را سر گرفت‏ ». در ادامه فردوسی میگوید رستم برای گرفتن انتقام خون سیاوش به توران تاخت. در اینجا افراسیاب، سرخه را با 30 هزار سرباز به مرز توران فرستاد تا مانع از ورود رستم به توران شود. در شاهنامه آمده که سرخه با نرمی با رستم صحبت کرد (یعنی پی جنگ نبود) اما رستم که در پی انتقام کور بود، سرخه را سر برید در حالیکه طوس پهلوان (از فرماندهان لشکر ایران) فهمیده بود سرخه بیگناه است: دل طوس بخشايش آورد سخت بران نامبردار برگشته بخت‏ ___ اما رستم گفت که به او رحم نکنید و سرش را ببرید.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.