فیزیک کوانتوم و قانون جذب!؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معمولا در مواردی که مروّجان قانون جذب تصمیم میگیرند مباحث خود را علمی توضیح بدهند، به فیزیک کوانتوم رو میآورند. برای مثال در کتاب راز میخوانیم «دکتر جان هگلین: مکانیک کوآنتوم این را تأیید میکند. کیهانی شناسی کوانتوم هم آن را تأیید میکند. اینکه به طور کلی عالم از یک تفکر تکوین یافته و تمامی این مادههای دور و بر ما هم از عملکرد تفکر است. در نهایت ما منبع عالم هستیم. وقتی از طریق تجربه مستقیما این قدرت را درک کنیم، میتوانیم اختیار خود را اعمال کنیم و هر چه بیشتر کامیاب شویم. تو میتوانی همه چیز را به وجود بیاوری.»[1]
آنچه در این توضیحات مورد استفاده قرار گرفته است، برخی از ادعاهایی است که چند فیزیکدان مطرح کردند و برای آن توضیح روشن و دلایل قابل قبول ارائه ندادند و از سوی جامعه فیزیکدانان پذیرفته نشد. در اینجا با ایدههای درست و نادرست به هم آمیختهای روبرو هستیم که به فیزیک کوانتوم نسبت داده میشود، در حالیکه تخیلات شخصی چند نفر بیشتر نیست. بنابراین خوب است که به طور خیلی ساده مهمترین نظریاتی را بررسی کنیم، که به شکلگیری فیزیک کوانتوم کمک کرد، و سرانجام تخیلات غیر علمی که با آن مخلوط شده را جدا کنیم.
داستان از اینجا آغاز میشود که نیوتون معتقد بود، نور مجموعهای از ذرات است که از سوی منبع نور جریان پیدا میکند، وقتی خورشید از پنجره به اتقاق میتابد، داخل اتاق با ذرات نور (فوتون) گلوله باران میشود. پس از مدتی تامس یانگ (1773- 1829) نشان داد که نور به صورت موجی نوساندار و پیوسته جریان مییابد، نه به صورت ذراتی که مستقیم و منقطع حرکت میکنند. او با قرار دادن صفحهای با دو شیار در برابر منبع نور نشان داد وقتی نور به این صفحه میتابد، از هر دو شیار میگذرد و روی دیوار مقابل تصویری راه راه میسازد، که نشانگر تداخل امواج نور پس از عبور از دوشیار است. در صورتی که اگر حرکت نور مستقیم بود باید از یک شیار عبور میکرد و یک خط یا نقطه را در دیوار مقابل روشن مینمود. سپس ماکس پلانک نشان داد که امواج نور در بستههای مشخص انرژی نوسان میکند. و اسم این بستهها را کوانتوم گذاشت. مکانیک کوانتوم به حرکت این بستههای انرژی که ممکن است به صورت ذره تجربه شوند میپردازد.
درسال 1905 انیشتین نشان داد که اگر فلزی را با بار الکتریکی منفی که حامل ذرات الکترون است، در تابش پرتو نور فرابنفش قرار دهیم، بارش را از دست میدهد. یعنی ذره الکترون از آن جدا میشود. معنای این آزمایش آن بود که نور به صورت یک ذره با الکترون برخورد میکند و آنرا از فلز خارج میسازد. پدیدهی آزاد سازی الکترون در اثر برخورد پرتو فرابنفش، اثر فوتو الکتریک نامیده شد و معمای موج بودن یا ذره بودن نور را به میان آورد.[2]
بعدها لویی دوبروی (1892 - 1987) نشان داد که «همه ماده حتی چیزهایی که ما معمولا ذره میپنداریم، مانند الکترونها، باید رفتار موج مانند از خود نشان دهند.»[3] در واقع او برای تفسیر اثر فوتوالکتریک گفت چرا از تأثیر نور بر الکترون باید نتیجه بگیریم که نور ذره است، میتوانیم نتیجه بگیریم که الکترون هم مثل نور موج است و موج نور، موجب خارج شدن موج الکترون از فلز باردارمیشود. از اینجا به بعد تعارض اساسی میان موج بودن و ذره بودن اجزاء بنیادین ماده شکل گرفت و بسیاری برای حل آن کوشیدند. در حقیقت معلوم شد که ما در بنیاد ماده با بستههای انرژی روبرو میشویم که به صورت موجی حرکت میکنند و فضایی بیش از یک ذره را در بر میگیرند. این بستههای انرژی، کوانتوم نامیده شدند و معلوم نبود که آنها را باید ذره تصور کنیم یا موج بدانیم. چون گاهی مثل ذره رفتار میکردند و گاهی همانند موج. بیتردید برای حل این معما باید تحقیقات بیشتری انجام گرفت، ولی بررسیهای ورنر هایزنبرگ برای نتیجه بخشی این تحقیقات چشم اندازی مأیوس کننده ترسیم کرد. او پس از تأملاتی به این نتیجه رسید که وقتی وارد دنیای درون اتم میشویم و ذرات بسیار ریزتری مثل الکترونها را مشاهده میکنیم، مفهوم مشاهده معنای خود را از دست میدهد و به مداخله تبدیل میشود.
شما در دنیایی با ابعاد معمولی میتوانید در جایی قرار بگیرید و چیزی را مثل یک میز یا قلم در نقطهای دیگر مشاهده کنید. اما در دنیای زیر اتمی، برای مشاهدهی چارهای ندارید جز اینکه دخالت کنید و ذرات مورد مطالعه را با تحریک کردن و مشاهده واکنشهایش شناسایی نمایید. و این کار تأثیر تغییر دهندهای در وضعیت موضوع مورد مشاهده به جا میگذارد. برای مشاهده و شناسایی یک الکترون و تشخیص مکان و موقعیت آن باید ذره دیگری مثل نوترون را به آن شلیک کرد و از این برخورد آن را سنجید. با این روش میتوانیم آثار و واکنشهای ذرات بنیادین را مشاهده کنیم و به وجود آنها و برخی از ویژگیهایشان پی ببریم. اما با یک مشکل بزرگ روبرو میشویم و آن اینکه اگر به آرامی به یک ذره شلیک کنیم، نمیتوانیم به درستی ویژگیهای آن را تشخیص دهیم و اگر به سختی به آن شلیک کنیم، ویژگیها و موقعیتش را تشخیص میدهیم، اما آن ویژگیها پس از برخورد تغییر میکنند. بنابراین بشر با ابزارهای کنونی امکان شناسایی درست ذرات بنیادین را ندارد و اگر بخواهد آنها را بررسی کند، موجب تغییر در آنها میشود یعنی مشاهده به مداخله تبدیل میشود.
هایزنبرگ حاصل این تحقیقات و تأملاتش را اصل عدم قطعیت نامید. اما متأسفانه به لحاظ فلسفی تعابیر نادرستی از این اصل صورت گرفت. به طوری که محدودیتهای شناختی انسان به جهان مادی فرافکنی شد و این طور پنداشته شد که: «ذرهی جدید میتواند مکان داشته باشد، یا میتواند سرعت داشته باشد، اما نمیتواند هر دوی آنها را با هم و به طور دقیق داشته باشد.»[4] با این گونه تعابیر محدودیتهای ادراکی و ابزاری بشر که نمیتوانست سرعت و مکان ذره را همزمان تشخیص دهد، به ویژگیهای جهان مادی نسبت داده شد. به عبارت دیگر مباحث دقیق فیزیک میرفت تا به یک معرفت شناسیِ معطوف به محدودیتهای بشری در دنیای مادی تبدیل شود.
نیلز بوهر با پذیرش نتایجی که هایزنبرگ به دست آورده بود، گفت چرا ما باید فرض کنیم که در دنیای بسیار ریز درون اتم با پدیدههایی مواجه هستیم که واقعا ذره هستند.[5] اگر فرض کنیم که پدیدههای زیر اتمی هم حالت ذرات مادی را دارند و هم حالت امواج انرژی را نمایش میدهند، آنگاه نگران این نیستیم که مکان دقیق این ذرات را نمیتوانیم تشخیص دهیم، بلکه به راحتی میگوییم که یک بسته موج الکترونی در فلان محدوده وجود دارد. این بستههای موج گونهی انرژی که کوانتوم نامیده میشود، گاهی وِیژگیهای ذرهای را پدیدار مینمایند.[6]
انیشتین این ابهام و دوگانگی را نپذیرفت. او میگفت خدا تاسبازی نمیکند و آفرینش هویت مشخص دارد. اما تفاسیر هنجارشکن ادامه داشت و به اینجا رسید که عدهای گفتند، ماده با شعور آمیخته است و شناخت و تصمیم مشاهده گر در ماهیت و چیستی ماده تأثیر میگذارد. بعدها دیوید بوهم کوشید که نشان دهد این تغییر رفتار ذرات بنیادین یا کوانتومها نشانه شعورمندی آنهاست[7] از مجموع این ایدهها نتیجه گرفتند که انسان با افکارش میتواند در جهان ماده دست کاری کند و آنچه را میخواهد ایجاد کند و تغییر دهد. دیوید بوهم با طرح ایده جهان هلوگرافیک اعلام کرد که ما در جهان مادی یک توده انرژی نامشخص داریم و انسان به هرچه میاندیشد، تصوراتش در این توده منعکس میشود و مثل تصاویر هلوگرامی و سه بعدی که وقتی به آن خیره میشوید، تصویری دیگر در آن میبینید، پدیدههای جهان نیز در اثر نگرش ما به توده انرژی کیهانی و حوزه کوانتومی جهانی برونفکنی میشود و به مشاهده میآید. بنابراین همه چیز در ذهن ما و مخلوق ذهنی ماست.
خلاصه استدلال فیزیکی برای قانون جذب این است که وقتی موضوعی در ذهن تصور میشود، مغز انرژی تولید میکند و از سوی دیگر انرژی صورت دیگری از ماده است و همه کائنات از انرژی درست شدهاند. انرژی ذهنی بر انرژی کائنات اثر میگذارد و قانون جاذبه عمل میکند. پس آنچه تصور میکنیم به طرف ما جذب میشود و در برابر ما ظاهر میگردد.[8] این توضیحات و یا شاید استدلالها به همان اندازه که برای یک پزشک، یا دانشجو رشته نقاشی و یا یک زن خانه دار مبهم است، برای یک فیزیکدان هم مبهم است. فیزیک یک علم دقیق است و با فرمول و محاسبات کار میکند. یعنی وقتی درباره انرژی مغزی صحبت میشود، یا مقدار انرژی تشکیل دهنده یک شیء مادی، از نظر فیزیک مقادیر مشخصی از ماده و انرژی وجود دارد که قابل محاسبه است و تأثیر و تأثرات آنها نیز با فرمولهای مشخص اندازه گیری میشود.
براساس قانون نسبیت عام، جرم انرژی متراکم شده است و انرژی یک جسم برابر با مجذور سرعت نور ضرب در جرم آن است. (E=mc2) یعنی با یک ضریب بزرگ، جرم به انرژی تبدیل میشود. با این وصف کاملا قابل محاسبه است که یک دوچرخه یا یک ماشین و یا یک خانه از چقدر جرم و در نتیجه چه مقدار انرژی تشکیل شده است. بنابراین برای جذب شیء یا حتی جابجایی یک سانتی متری آن کاملا مشخص است که به چه اندازه انرژی نیازمندیم. اگر بخواهیم این مقدار انرژی را با امواج مغزی ناشی از فکر کردن به آن شیء تولید کنیم، این نیز قابل محاسبه است. برای روشن شدن اثباتناپذیری علمی قانون جذب میتوانیم بپرسیم که آیا به راستی انسان هرچه را میاندیشد و احساس میکند، میتواند خلق یا جذب کند؟ آیا انرژی ذهنی ما بیش از انرژی متراکم در یک اتومبیل چند صد کیلویی است و میتواند آنرا جابجا کند؟ شما برای جذب یک دوچرخه به انتفال چقدر نیرو نیاز دارید؟ در واقع انرژی ذهنی و مغزی شما با چه طول موجی و به چه اندازه باید به سوی یک دوچرخه در کائنات ارسال شود، تا آن را جذب کند؟ آیا دوری مسافت انرژی بیشتری را مصرف میکند؟ تاکنون چه تجربهای در این زمینه و در کدام مرکز تحقیقاتی فیزیک انرژی صورت گرفته است و کدام دانشمندان آزمایشهای انجام شده را تأیید کردهاند؟
گذشته از اینها انرژی تولید شده در مغز از هیچ به وجود نمیآید، بلکه با تغذیه و سوخت و سازی که در سلولهای اعصاب مرکزی و مغز صورت میگیرد، تولید میشود. حالا باید محاسبه کرد که اگر کسی میخواهد با انرژی تولید شده از فکر کردن به یک ماشین، آن را جذب کند، باید چند کیلوگرم غذا میل کند، تا انرژی لازم در بدن او تولید شود.
از این هم بگذریم، چه میزان تمرکز و چند میلیون سال زمان لازم است که مقدار انرژی معادل جرم یک خودرو در مغز تولید شود. برفرض تولید این مقدار انرژی که از مغز ارتعاش میکند، کنترل آن برای برخورد با موضوع مورد نظر و انباشت آن تا زمانی که به حد نصاب لازم برسد، چگونه انجام خواهد شد؟
مروّجان قانون جذب به جای محاسبات روشنی که در فیزیک تعریف شده است، به هیاهو و سخنرانیهای هیجانی میپردازند تا ادعای خو را اثبات کنند. کنفیلد میگوید: «ماهم از انرژی ساخته شدهایم»[9] انرژی وجودی ما در پیوستاری از انرژی جهانی که همه چیز از آن آفریده شده است، جریان دارد. با این مقدمات مروّجان قانون جذب نتیجه میگیرند ما با انرژی تصورات ذهنی و احساس میتوانیم دست به خلق بزنیم. «افکار و احساسات تو زندگیات را خلق میکند.»[10] «شما میتوانید آیندهی دلخواهتان را بیافرینید. شما دارای تواناییها و استعدادهایی نامحدود هستید.»[11] انسان این امکان را دارد که «هر آنچه را که اراده کند خلق میکند.»[12] «تجسم از دنیایی که میبینی واقعیتر است، چون دنیایی که میبینی از تجسم و باور تو ناشی شده است؟ هر چه را باور داشته باشی و احساس کنی که واقعیت دارد، همان زندگی واقعی تو خواهد شد.»[13]
همانطور که میبینید، ادعاهای بزرگی بدون هیچ پشتوانه علمی مطرح میشود که به راستی جای هیچ سخنی را باقی نمیگذارد. آیا گویندگان این سخنان منظور واقعی داشتهاند؟ یا تنها میخواهند مخاطبان را برانگیزند و تحت تأثیر قرار دهند؟ اگر این سخنان واقعی باشد، با چه فرمولی و با کدام تجربه قابل اثبات است؟ اینکه دنیای واقعی از تجسم ما درست شده و تجسم از دنیایی واقعی واقعیتر است یعنی چه؟ تجسم ما با کدام ماده و انرژی میتواند دنیایی را که اکنون میبینیم خلق کند؟ آیا تاکنون محاسبه شده است که برای جذب یک آپارتمان که جرمی معادل N کیلوگرم دارد، به چه میزان انرژی لازم است؟ البته این کار مشکل نیست و میتوان جرم مصالح آن را در مجذور سرعت نور ضرب کرد که نتیجه یک عدد نجومی خواهد شد. حالا باید اندازه بگیریم که وقتی شما به یک آپارتمان فکر میکنید، در هر ساعت چقدر انرژی از مغزتان ساطع میشود. به این ترتیب میتوان حساب کرد که در چند میلیون سال چند هزار نفر باید به یک آپارتمان فکر کنند، تا انرژی لازم برای جذب فیزیکی آن تولید شود. آیا آپارتمانی که زمین متصل است و از کالاهای غیر منقول به شمار میآید با یک خودرو که منقول است و به راحتی از جایی به جای دیگر جابجا میشود، همانند هستند و برای جذب کالاهای غیرمنقول انرژی بیشتری لازم نیست؟!
از منظر فیزیکی این پرسشها و محاسبات کاملا طبیعی و علمی است. اگر منظور مروّجان قانون جذب از انرژی چیزی غیر از آن است که در فیزیک مورد بحث قرار میگیرد، نباید از نظریات و مفاهیم فیزیک برای توضیح ادعای خود استفاده کنند. اما آنها از یک سو مفاهیم فیزیکی را بکار میگیرند و از سوی دیگر میگویند: «تو موجودی معنوی هستی. تو انرژی هستی.»[14] این جمله از نظر علم فیزیک بیمعناست. معنوی بودن انسان ربطی به انرژیهای او ندارد. آن دسته از مروّجان قانون جذب که منظورشان انرژی معنوی است و بعد برای توضیح آن از مفاهیم و نظریات فیزیکی استفاده میکنند، در اشتباه هستند و این کار بیشتر شبیه عوام فریبی و علمی نمودن خرافاتی است که فایدهای غیر از شهرت و ثروت برای مروّجان قانون جذب نداشته است.
نکته بسیار مهم فیزیکی که در قانون جذب کاملا برخلاف آن ادعا میشود، این است که در فیزیک انرژیهای مشابه، یکدیگر را دفع میکنند. شما با دو قطعه آهنربا به سادگی میتوانید این آزمایش را انجام دهید. دو قطب مشابه یکدیگر را دفع میکنند و دو قطب نامشابه به سوی هم جذب میشوند. اما مروّجان قانون جذب دقیقا برخلاف این قانون سخن میگویند: «دیدگاه شما بسیار مهم است و روی احساساتتان تأثیر میگذارد. احساسات هم بر روی حوزهی انرژی اطرافتان مؤثرند و هم زمان برای دریافت هرچه بیشتر موارد شبیه به خودشان، سفارشی به کائنات مخابره میکنند.»[15]
انرژی اطراف بدن که حوزه انرژی پولاریتی یا هاله بدن را شکل میدهد، کاملا تابع قوانین فیزیک است و تا آنجا که به فیزیک مربوط میشود، انرژیهای نامشابه را جذب میکند. البته در وجود انسان غیر از عوامل فیزیکی عوامل روانی، اجتماعی، هنری و قدرت انتخاب فرد تأثیرگذار است و ممکن است برخلاف جاذبه یا دافعه فیزیکی، تحت تأثیر عوامل دیگر افراد، یکدیگر را جذب یا دفع کنند که این موضوع ارتباطی با فیزیک ندارد و ممکن است و برای تبیین آنها نمیتوانیم مباحث فیزیکی را به میان آوریم و بعد برخلاف قوانین اثبات شدهی آن سخن بگوییم.
پینوشت:
[1]. راز، راندا برن، نشر پیکان، 1386، ص 187.
[2]. جهان کوانتومی نوین، تونی هی، پاتریک والترز، تهران، شرکت سهامی انتشار، ص 30.
[3]. همان، ص 76.
[4]. کوانتوم، حکایت تولد و حیاتی شگفت، بنش، هوفمان، تهران، مازیار، ص 172.
[5]. تحلیل از دیدگاههای فلسفی فیزیکدانان معاصر، گلشنی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص 91.
[6]. تائوی فیزیک، فرتیوف کاپرا، تهران، انتشارات کیهان، ص 165.
[7]. عرفان و فیزیک جدید، مایکل تالبوت، تهران، هرمس، 1390.
[8]. قانون جاذبه، مایکل لوسیر، 1388، تهران، الماس دانش، ص 9.
[9]. شاه کلید، جک کنفیلد، تهران، نسل نواندیش، 1387، ص 21.
[10]. راز، راندا برن، نشر پیکان، 1386، ص 48.
[11]. شاه کلید، جک کنفیلد، تهران، نسل نواندیش، 1387، ص 25.
[12]. تکنولوژی فکر، علیرضا آزمندیان، ناشر مؤلف، 1388، ص 68.
[13]. قدرت، راندا برن، 1389، لیوسا، تهران، ص 115.
[14]. راز، راندا برن، نشر پیکان، 1386، ص 202.
[15]. از راز قانون جذب بیشتر بدانیم، وین دایر، فرادیدنگار، تهران، 1389، ص 30.
برای اطلاع بیشتر: نگاهی متفاوت به قانون جذب، مظاهری سیف، صهبای یقین، ص 47.
دیدگاهها
محمد رضا
1395/08/20 - 21:07
لینک ثابت
وقتی شما به یک دوچرخه فکر
mohammadtaha
1395/09/07 - 15:16
لینک ثابت
سلام. در قانون جذب میگوید
ناشناس
1395/09/22 - 22:42
لینک ثابت
شما جذب رو کاملا اشتباه متوجه
mohammadtaha
1395/09/23 - 11:32
لینک ثابت
سلام. آقای ناشناس وقتی سراغ
ناشناس
1397/01/04 - 23:17
لینک ثابت
دوست خوب من نمیدونم تحصیلات
mohammadtaha
1397/01/14 - 12:05
لینک ثابت
سلام. در مقالات دیگر در همین
Ravi musavi
1401/08/29 - 03:14
لینک ثابت
با نظر شما موافقم، و پُر
مهدی
1395/10/23 - 18:55
لینک ثابت
در فرهنگ ما هم عبارات زیادی
mohammadtaha
1395/10/24 - 14:17
لینک ثابت
سلام مهدی. هیچ کسی منکر
میم
1396/11/10 - 03:03
لینک ثابت
تعریف قانون جذب: هر انرژی کم
mohammadtaha
1396/11/10 - 15:15
لینک ثابت
دوست عزیز میم سلام. ما نگفتیم
ناشناس
1399/02/09 - 09:24
لینک ثابت
من فکر میکنم شما باید تحقیقات
شاپور
1395/11/19 - 12:22
لینک ثابت
باید باور داشته باشیم که
mohammadtaha
1395/11/20 - 11:07
لینک ثابت
سلام شاپور. پیشنهاد میکنم به
النا
1397/04/02 - 14:29
لینک ثابت
با سلام
mohammadtaha
1397/04/02 - 16:03
لینک ثابت
سلام. بله احسنت. و شاید به
ناشناس
1397/04/03 - 23:43
لینک ثابت
عالی بود...
شاپور
1395/11/24 - 10:49
لینک ثابت
سلام مجدد
mohammadtaha
1395/11/24 - 16:07
لینک ثابت
سلام دوست عزیز شاپور.
راوی
1401/08/29 - 03:25
لینک ثابت
درود بذر شما و علم شما چقدر
شاپور
1395/11/25 - 12:35
لینک ثابت
سلام من هم در راستای شما
mohammadtaha
1395/11/26 - 12:29
لینک ثابت
سلام شاپور. نمیدونم شاید
سوگند
1395/11/25 - 13:50
لینک ثابت
سلام وعرض خسته نباشید
mohammadtaha
1395/11/26 - 12:32
لینک ثابت
سلام. سوگند. تشکر از اینکه
شاپور
1395/11/27 - 10:34
لینک ثابت
سلام !چقدر جبری ما موضوع
mohammadtaha
1395/11/27 - 14:30
لینک ثابت
سلام. شاپور. جبری در کار نیست
شاپور
1395/11/27 - 10:37
لینک ثابت
سلام سوگند محترم
شاپور
1395/11/28 - 12:54
لینک ثابت
سلام ، فکر می کنم در این مورد
mohammadtaha
1395/12/04 - 13:46
لینک ثابت
سلام برای این طومار من یه
مهدی
1395/12/03 - 20:03
لینک ثابت
برادر عزیز شما اصلا از قانون
mohammadtaha
1395/12/04 - 13:34
لینک ثابت
سلام مهدی. برادر گرامی؛ من از
النا
1397/04/02 - 14:50
لینک ثابت
شما درست می گویید، ولی در
شاپور
1395/12/18 - 13:58
لینک ثابت
سلام اقا مهدی من با شما
mohammadtaha
1396/01/02 - 23:39
لینک ثابت
سلام شاپور. این یه توجیح برای
میم
1396/11/10 - 03:21
لینک ثابت
شما گفتین: «اگر یک فرد در
mohammadtaha
1396/11/10 - 14:54
لینک ثابت
دوست عزیز فرض محال که محال
جواد
1399/10/21 - 23:16
لینک ثابت
سلام و عرض ادب. بیایم سوال
فاطمه
1395/12/19 - 19:56
لینک ثابت
باسلام من هر موقع که دلم برای
mohammadtaha
1395/12/19 - 23:17
لینک ثابت
سلام خانم فاطمه. تلهپاتی به
شاپور
1395/12/21 - 11:39
لینک ثابت
سرکار خانم فاطمه
mohammadtaha
1396/01/02 - 23:10
لینک ثابت
سلام. از مشکلات قانون جذب
شاپور
1396/01/26 - 15:07
لینک ثابت
سلام هنوز هم می گویم باید به
mohammadtaha
1396/01/27 - 11:30
لینک ثابت
سلام. «بار فلسفی!!!؟؟؟» شاپور
شاپور
1396/02/07 - 13:34
لینک ثابت
سلام !هنوز اثباتی برای دعا
mohammadtaha
1396/02/09 - 13:03
لینک ثابت
سلام. شاپور جان شما خودتون
امیر نابغه
1396/02/17 - 01:55
لینک ثابت
سلام دوستان حتما بخونید
mohammadtaha
1396/02/17 - 13:48
لینک ثابت
سلام امیر نابغه. حرفی که زدید
آرش
1396/03/03 - 03:26
لینک ثابت
دوست عزیز شما اعتقادتون بر
mohammadtaha
1396/03/03 - 12:17
لینک ثابت
سلام آرش عزیز. چرا حرف توی
mohammadtaha
1396/03/03 - 12:33
لینک ثابت
نکته ای که فراموش کردم بگم. /
صفحهها
افزودن نظر جدید