اصول دوازده گانه بهائیت
مبلّغین بهائی در راستای سرپوش نهادن بر تضییع حقوق زن و دامن زدن به اصل نابرابری میان زن و مرد در این فرقه، مدعی میشوند اسلام به زدن زنان فرمان داده است. این در حالیست که ضرب در آیه به معنای زدن نیست و بر فرض هم که به معنای زدن باشد، طی مراحل ملاطفتآمیز برای احقاق حقوق مرد شرط بوده و زدن باید آرام و به طور ملایمتآمیز باشد.
پیشوایان بهائیت موضوع تساوی زن و مرد را به عنوان یکی از اختراعات خود معرفی میکنند. این در حالیست که اگر مرادشان از تساوی، جنبهی انسانیت باشد که اسلام پیش از بهائیت به آن تصریح کرده است. اگر هم مرادشان از تساوی برخی جنبههای حقوقی و مسئولیتی (مثل تساوی در ارث یا تصدی برخی مناصب) است، که در بهائیت هم، چنین تساوی وجود ندارد!
عبدالبهاء تحقق آموزهی وحدت زبان را عامل از بین رفتن تمامی اختلافات بشر دانسته و گفته است: «چون زبان يكديگر را بدانند سوء تفاهم نماند. جميع با هم اُلفت و محبّت نمايند، شرق و غرب اتحاد و اتفاق كنند». اما با توجه به واقعیت خارجی که شاهد آن هستیم و بر خلاف ادعای عبدالبهاء، همزبانی لزوماً عامل اتحاد و اُلفت نمیگردد.
یکی از تعالیم بهائیت، لزوم اختراع و یا برگزیدن زبانی به عنوان زبان بین المللی میباشد. از اینرو پیشوایان بهائیت، در عین حالی که یادگیری چند زبان را موجب اتلاف عمر دانستهاند، پیروان خود را به یادگیری زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، آلمانی، بدیع، اسپرانتو ترغیب کرده و بیت العدل نیز، اساساً تحقق این تعلیم را به فراموشی سپرده است!
عبدالبهاء، در یکی از سخنرانیهای خود در شهر پاریس (مورخ: 29 نوامبر 1911 م)، وعدهی تکریم زبان اسپرانتو (به دلیل فراگیری آن در آینده) را داده است. اما بر خلاف این وعده، پس از گذشت یک قرن از این پیشگویی، افرادی که به این زبان تکلم میکنند، از دو میلیون فراتر نرفته و حتی بیت العدل نیز مکاتباتش را به زبانی دیگر مینگارد!
پیشوایان بهائی یکی از تعالیم ابداعی خود را وحدت زبان و خط برشمردهاند. اما جالب است بدانیم که بر خلاف این ادعا، پیشوایان بهائی مبدع این اصل نبوده و از طرفی یادگیری یک زبان مشترک برای تمام بشر، خلاف مقتضای عقل است. همچنین پیشوایان بهائی بر خلاف تأکید به یکی شدن زبان و خط، کتابهای خود را به چهار زبان گوناگون نوشتهاند.
پیشوایان بهائی با عدمی دانستن شرور، اسم و عکس خود را عامل دفع آن معرفی کردهاند. اما به راستی چگونه امری عدمی میتواند در زندگی ما تأثیرگذار بوده و آن را به کنترل خود درآورد؟! از طرفی، چگونه پیشوایان بهائیت از یکسو هر امر غیرمحسوسی را منکر شده و از سویی دیگر، استفاده از اسم و عکس خود را عامل دفع خرافات عدمی معرفی کردهاند؟!
عبدالبهاء یکی از دلایل حقانیت پیامبران الهی را تحقق تربیت انسانها برشمرده است. این در حالیست که بر خلاف این ادعا، پیامبرخواندهی بهائی حتی از تربیت فرزندانش عاجز ماند و پس از او بر سر جانشینی، کارشان به نزاع و فحاشی کشید! بنابراین طبق مبنای بهائیت، پیامبرخواندهی فرقهی بهائی از حقانیت برخوردار نمیباشد.
پیشوایان بهائی در حالی لزوم تعلیم و تربیت و علم آموزی را به عنوان آموزهی مترقی خود برشمردند که پیشوای آنان علیمحمد شیرازی، از آموزش هرگونه کتابی نهی کرده و حکم به سوزاندن تمامی کتابها داده است! اما به راستی چگونه میتوان آموزههای متحجرانهی باب را ستود و در عین حال خود را منادی تجدد و روشنفکری معرفی کرد؟!
پیشوایان بهائی یکی از راهکارهای خود برای آموزهی ابداعی تعدیل معیشت در بهائیت را دریافت مالیات از افراد جامعه تعیین نمودهاند. این در حالیست که اولاً دریافت مالیات یک شیوهی مرسوم قبل از بهائیت بوده ثانیاً: این حکم مشابه خمس و زکات در اسلام میباشد و لذا ادعای ابداع اصلی جدید از سوی پیشوایان بهائی، کاملاً بیمعنا است.
پیشوایان بهائی تعدیل معیشت را یکی از آموزههای بدیع خود معرفی کردهاند. این در حالیست که بر خلاف این شعار، خانهی مسکونی که عمده دارایی متوفی به شمار میآید را مخصوص فرزند بزرگ پسری کردهاند. اما به راستی، بهائیتی که حتی توان ایجاد تعدیل معیشت در نظام خانوادگی خود را ندارد، چگونه میتواند ادعای تعدیل معیشت در سطح جهانی داشته باشد؟!
پیشوایان فرقهی بهائیت برای آیندهی رهبری دنیا تحقق حکومت جهانی بهائی را پیشبینی کردهاند. اما به راستی چگونه میتوان از یکسو دخالت در امور حکومتی را حرامی الهی برشمرد و از سویی دیگر، انتظار حکومتی بهائی، آن هم در سطح جهانی را کشید؟! آیا این، نمونهی بارزی از دورویی و تناقض آشکار در بهائیت نیست؟!
پیشوایان بهائیت، یکی از تعالیم ابداعی خود را لزوم تعدیل معیشت معرفی نمودند. این در حالیست که دین مبین اسلام بسیار پیش از بهائیت، این موضوع را متذکر شده و راهکارهایی نیز برای تحقق آن ارائه داده است. از طرفی بهائیت، با تجویز رباخواری و اعلان جنگ با خدای تعالی، گام مهمی در جهت خلاف تحقق این هدف برداشته است!
پیشوایان بهائیت آموزهی ترک تعصبات را یکی از تعالیم بدیع خود برمیشمارند. اما جالب است بدانیم بر خلاف این آموزهی خود، متعصبانه از مسلک خشونتطلب علیمحمد شیرازی دفاع میکنند و در عین حال مسلک خود را صلحطلب میدانند. اما به راستی چگونه میتوان صلحطلب بود و متعصبانه از احکام خشونتطلبی دیگران دفاع کرد؟!