اسناد
عمر بن میمون میگوید: «با ابن عباس نشسته بودم، افرادی که در نه گروه بودند، نزد او آمده و گفتند: یا برخیز و با ما بیا و یا ما را با ابنعباس تنها گذارید. این ماجرا زمانی بود که ابنعباس بینا بود. ابن عباس گفت: من با شما میآیم و آنگاه به گوشهای رفتند و با ابن عباس مشغول گفت و گو شدند.
یکی از مفتیان وهابی گفته هیچکدام از امامان شیعه در کارهایشان موفق نبودهاند. شیعیان، یکی از امامانشان را معرفی کنند که در یک کار، در زمان حیاتشان موفق به انجام آن شده باشند!
ابن تیمیه مینویسد: «بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی بن أبیطالب را داشتند و به او ناسزا میگفتند و با ایشان به قتال پرداختند.»
منهاج السنه، ابن تیمیه، ج7، ص138.
قرطبی از قول امیرالمؤمنین مینویسد: «به خدا قسم! اگر ترس از تفرقه و هراس از بازگشت کفر آنان و ترس از بین رفتن دین اسلام را نداشتم، حتماً حکومت غاصبان را تغییر میدادم و با آنان میجنگیدم. ولی به آن دلایل صبر کردم.»
الاستيعاب، قرطبی، ج3، ص25.
شوکانی مینویسد: «معنای استخلاف در زمین به این معنا است که ما آنان را حاکمان زمین قرار خواهیم داد تا همان گونه که پادشاهان و سلاطین در آنچه حکومتشان بود تصرف میکردند آنان نیز تصرف کنند و کسانی که استخلاف را مخصوص به خلفای چهارگانه یا به مهاجران دانستهاند و مقصود از زمین را هم در آیه، زمین مکه د
ابن أبی الحديد مینويسد: «اهل تحقيق از آشنايان به سيره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میگويند: حضرت علی (عليهالسلام) و زيد بن ثابت و زيد بن ارقم، آنچه از وحی میرسيد مینوشتند و حنظله بن ربيع تيمی و معاوية بن ابوسفیان، نامههای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را به سران كشورها و قبایل و آنچه را
ابن حجر عسقلانی مینویسد: «مدائنی میگويد: زيد بن ثابت، وحی را مینوشت و معاويه نامههای پيامبر را برای عربها مینوشت.»
الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، ج6، ص113.
ذهبی مینویسد: «زيد بن ثابت كاتب وحی بود و معاويه، نامههای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را به عربها مینوشت.»
سير أعلام النبلاء، ذهبی، ج3، ص123.
مقاله: «آیا معاویه بن ابی سفیان کاتب وحی بود»
قرطبی ذیل آیه 55 سوره نور مینویسد: «مقداد بن اسود از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نقل کرده که حضرت فرمودند: هیچ خانهای در زمین باقی نماند، مگر اینکه اسلام وارد آن خانه شده و با رغبت آن را پذیرا شوند و یا با ذلت مطیع آن میشوند.»
الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج12، ص299 و 300.
مسعودی مینویسد: «آنگاه مردم متوجّه منزل امام علی (علیهالسلام) شده و بر آن بزرگوار هجوم بردند. درب خانه او را سوزانیدند. آن برگزیده خدا را بدون رضایتش از منزل خارج کردند. فاطمه زهرا را بهوسیله لنگه درب طوری فشردند که محسن خود را سقط کرد.
ابن قتیبه درباره تهدید حضرت علی (علیهالسلام) برای بیعت با ابوبکر مینویسد: «گفتند با ابوبکر بیعت کن! حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: اگر من بیعت نکنم، چه میشود؟ گفتند: قسم به خدایی که شریک ندارد، گردنت را میزنیم. حضرت فرمود: در این هنگام بنده خدا و برادر پیامبر را کشتهاید.
امام علی (علیهالسلام) در پاسخ به نامهی معاویه که اشاره به چگونگی بیعت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با ابوبکر داشت، مینویسند: «در نامۀ خود نوشته بودی که من بسان شتر سرکش برای بیعت سوق داده شدم.
ابن ابیالحدید درباره هجوم به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) میگوید: «عمر داخل شد و به علی بن ابیطالب گفت: برخیز و بیعت کن. حضرت خودداری و امتناع فرمود. عمر دست حضرت را گرفت و گفت: برخیز و بیعت کن، حضرت از برخاستن خودداری کرد، عمر و یاران او همگی همانطور که زبیر را گرفته بودند، علی بن ابیطالب
معاویه در نامهای که به امام علی (علیهالسلام) مینویسد؛ درباره بیعت ایشان با خلیفهی اول آورده است: «دستگاه خلافت، تو را مهار کرد و بسان شتر سرکش برای بیعت سوق داد.»
العقد الفرید، ابن عبدربه اندلسی، ج5، ص82.