بهائیت وشیخیه
پیشوایان بهائیت در تبلیغات خود، تا جایی بر لزوم پایبندی به صداقت، یکرنگی و پرهیز از کتمان عقیده تأکید کردهاند که حتی اگر حقیقتگویی به قتل انسانی منجر شود، نباید آن را زیر پای نهاد. این در حالیست که آنان در عمل، این اصل خود را زیر پای نهاده و تأسیس محافل بهائی در سراسر دنیا را با هر عنوان فریبندهای لازم برمیشمارند!
پیامبرخواندهی بهائیت در راستای انکار معاد موعود اسلامی، مقصود از بهشت مذکور در نصوص اسلامی را، تنها تحصیل رضای پروردگار، معرفی نموده است. این در حالیست که با در نظر داشتن منع پیامبرخواندهی بهائیت از تأویل نصوص الهی؛ آیات بسیاری به مسئلهی بهشت موعود پرداخته و ویژگیهای آن را با تفصیل بسیار ذکر کرده است.
پیشوایان بهائی بر خلاف عمل خود، بر حرمت تقیه در بهائیت تأکید کردهاند. مبلّغان بهائی نیز در توجیه این رفتار دوگانه، از ساخت مقبرهی باب توسط عبدالبهاء، به عنوان سندی بر عدم تقیهی پیشوایان خود یاد کردند. این در حالیست که اولاً: این مقبره توسط شوقی افندی ساخته شده ثانیاً: اسناد غیرقابل انکاری از تقیهی پیشوایان بهائی وجود دارد.
پیامبرخواندهی حقه باز بهائی سقوط حاکم اِدِرنه (از شهرهای حکومت عثمانی) را به عنوانِ پیشگویی برای خود به ثبت رسانده است. اما به گفتهی آیتی (مبلّغ سرشناس و بازگشته از بهائیت)، این پیشگویی (!) 4 سال پس از اینکه شهر ادرنه به تصرف روس و انگلیس در آمد، صورت گرفت! پیامبر خوانده بهائیت، پسگوییهای خود را به نام پیشگویی به خورد پیروانش میداد!
پیشوایان بهائیت، ضمن دستور به اطاعت بیقید و شرط از حکومتهای مستبد؛ پیروان خود را از هرگونه دخالت در امور سیاسی بازداشتهاند. اما این رویکرد پیشوایان بهائی در حالیست که این موضع آنان، نشان از سرسپردگیشان در برابر حاکمان ستمگر دارد و در غیر اینصورت، چگونه میتوان پذیرفت که خدای عادل، دستور به اطاعت از حاکمان ظالم داده است؟!
پیشوایان بهائیت در شعارهای تبلیغاتی خود، مسئلهی مساوات زن و مرد را عامل ترقی و پیشرفت عالم انسانی دانستهاند. این در حالیست که آنان، احکامی سرشار از نابرابری میان زن و مرد تشریع کردهاند. در این صورت، با در نظر داشتن ادعای توقف پیشرفت عالم انسانی بر تساوی زن و مرد؛ رهبران بهائی را میتوان مانع ترقی عالم انسانی دانست.
شیخ احمد احسائی، امامان معصوم (علیهم السلام) را آفرینندهی موجودات دیگر به اذن پروردگار دانسته و خالقیت، رازقیت و مشیت الهی را به اهلبیت (علیهم السلام) نسبت داده است. این در حالیست که معصومین (علیهم السلام)، با ادعای تفویض غالیان عصر خود به مخالفت برخواسته و از کسانی که چنین مقاماتی برای ایشان قائل بودند، برائت جستهاند.
رهبران بهائی، پیروان خود را از هرگونه نزاع و اختلاف منع کرده و مرتکبین آن را مستحق آتش برشمردهاند. این در حالیست که پس از هلاکت باب، رهبران بهائی به قدری دچار انشعابات و نزاعهای شدید درون فرقهای شدند که به تعبیر پیامبرخواندهی بهائیت، این نزاعها در طول تاریخ بیسابقه بوده است. لذا پیشوایان بهائی نیز مردود و مستحق آتشند!
عبدالبهاء، دومین پیشوای فرقهی بهائیت، نزاع را حتی با شیطان ممنوع دانسته و آن را عامل اخراج حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت معرفی نموده است. این در حالیست که در تمامی ادیان، مبارزه با شیطان یک اصل استوار میباشد. بعلاوه، در صورت واگذاری دشمنان به حال خود؛ اثری از دین و اماکن دینی باقی نخواهد ماند.
پیشوایان بهائیت بر لزوم عدم مداخله در سیاست تأکید نموده و میزان بهائی بودن را عدم دخالت در سیاست دانستهاند. این در حالیست که پیشوایان بهائی، با دخالت در سیاست و همکاری با استعمار، به نمادی برای سیاستمداران ناشی مبدل شدهاند. لذا با مبنا قرار دادن اظهارات پیشوایان بهائی، آنان نیز بهائی به شمار نیامده و اساساً بهائیتی وجود ندارد.
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس، خبر از تشریع نمازی نُه رکعتی از جانب خدای تعالی بر پیروانش داده است. اما گویا حسینعلی نوری در حفظ این امانت الهی کوتاهی کرده و این نماز از بین رفته است! حال به راستی چگونه حسینعلی نوری خود را عالم ناخوانده میداند، در حالی که احکام ساختگی خود را از یاد برده و توان نگارش مجدد آن را نداشته است!
رهبران مسلک بهائیت، امر به معروف و نهی از منکر را حرام دانسته و این موضوع را نوعی مسئولیت تشریفاتی و تنها تحت اختیار نهادهای اداری خود دانستهاند. این در حالیست که امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان دو واجب الهی به شمار میآیند؛ دو واجبی که مختص به اسلام نبوده و ترک کنندگان آن، سزاوار لعن و نفرین دانسته شدهاند.
پیامبرخواندهی بهائیت، ادعای علم الهی را برای خود مطرح نموده و در این راستا، گسترهی علمش را بر تمامی کتابها و آثار دیگران دانسته است. این در حالیست که او، حتی از متن کتاب قرآن و احادیث اسلامی (که در دسترسترین کتُب در ممالک اسلامی میباشند) بیاطلاع بوده و در کتاب ایقان (پیش از اصلاح)، مرتکب حدود 491 مورد اشتباه در نقل شده است!
کتاب ایقان، به عنوان یکی از آثار علمی اعتقادی پیامبرخواندهی بهائیت است. اما منع بیست سالهی پیامبرخواندهی از انتشار این کتاب، از سه حال خارج نیست: 1. او برای هدایت و رستگاری مردم، هیچ عجلهای نداشته است. 2. این اثر تا بیست سال بازبینی و غلط گیری شده است. 3. پیامبرخواندهی بهائی، از علنی شدن عقیدهی خود هراس داشته است!