بهاءالله و ادعای دروغ احاطه بر کتب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبرخواندهی بهائیت، ادعای علم الهی را برای خود مطرح نموده [1] و در این راستا، گسترهی علمش را بر تمامی کتابها و آثار دیگران دانسته و مدعی شده است: «إنّا قَرَأنا کُتُبَ القَومِ وَ ما اطَّلَعنَا بِما عِندَهُم مِنَ العُلُومِ کُلَّما أرَدنَا أن نَذکُرَ بَیاناتِ العُلَماءِ وَ الحُکَماءِ یَظهَرُ ما ظَهَرَ فِی العالَمِ وَ ما فِی الکُتُبِ و الزُّبُرِ فِی لَوحٍ أمَامَ وَجهِ رَبِّکَ نَری وَ نَکتُبُ [2]؛ ما هرگز کتابهای این قوم را نمیخوانیم و از آنچه از علوم نزد ایشان است، به این وسیله آگاهی نمییابیم؛ بلکه هر زمان بخواهیم بر نظرات حکیمان و دانشمندان اطلاع یابیم. تمام آنچه در عالم وجود دارد و در کتابها و الواح مختلف آمده است، در لوحی در مقابل پروردگارت قرار میگیرد که ما آن را میبینیم و از روی آن مینویسیم».
اما این ادعای پیامبرخواندهی بهائیت در حالیست که او، حتی از متن کتاب قرآن و احادیث اسلامی (که در دسترسترین کتُب در ممالک اسلامی میباشند) بیاطلاع بوده است. از اینرو سیدمحمدباقر نجفی، با استناد به نسخهی خطی کتاب ایقان (نسخهی خطیِ پیش از اصلاح)، پس از نقل مواردی از اشتباه پیامبرخواندهی بهائیت در ذکر صحیح آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام)، آورده است: «در مقابلهای که مؤلف کتاب از نسخهی خطی زین المقربین و چاپ اول ایقان با دیگر چاپهای بعدی به عمل آورد، حدود 491 مورد اختلاف پیدا شد که خود رسالهی مستقلی است».[3]
اما با وجود این تعداد از اشتباه، چگونه میتوان ادعای علم الهی و احاطهی پیامبرخواندهی بهائیت را بر تمامی کتُب پذیرفت؛ در حالی که او با مراجعهای ساده به در دسترسترین کتاب در ممالک اسلامی یعنی قرآن، میتوانست از سیل اشتباهات خود بکاهد؟! آیا چنین گفتار و رفتارِ ضد و نقیضی، خود نشان بر بطلان اساس بهائیت نیست؟!
پینوشت:
[1]. ر.ک: حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار بهائی به زبان فارسی و عربی، 1988 م، ص 64.
[2]. اسدالله مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 191.
[3]. ر.ک: سیدمحمدباقر نجفی، بهائیان، بیجا: مشعر، 1380، صص 449-442. (پاورقی)
افزودن نظر جدید