بهائیت وشیخیه
تحری حقیقت به معنای حقجویی و دوری از تقلید، اولین آموزهایست که بهائیان میبایست پس از رسیدن به بلوغ، در پی آن باشند. اما جالب است بدانیم که این آموزهی بهائیت در حالی مطرح میشود که رهبران این فرقه، با ایجاد یک نظام تشکیلاتی و اعمال سیاست چماق و هویج، عملاً راه تحری حقیقت را بر پیروان خود بستهاند.
دورویی پیشوایان بهائی در موضعگیری کلامی و عملی نسبت به مخالفینشان، حتی موجب حیرت پیروان این فرقه شده است. لذا آنان در پاسخ به این دورویی خود، منظور از ترک معاشرت را با شبهه افکنان تفسیر کردهاند. این در حالیست که با مطالعهی آثار بهائی درمییابیم که آنان با مشرک نامیدن تمام غیربهائیان، از ملاقات پیروانشان با ایشان نهی کردهاند.
پیامبرخواندهی بهائیت، با انتساب قول به سکونت امام زمان در جابلقا و جابرسا به مسلمانان، به تصدیق شخصیت جعفر کذّاب میپردازد. این در حالیست که انتساب نظریهی سکونت امام زمان در این دو شهر به مسلمانان، یا از روی جهالت این مدعی پیامبری و یا تهمتزنی او نشأت میگیرد. همچنین بنابر تصریح تاریخ، جعفر کذّاب فردی دروغگو و فاسد بوده است.
مادر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به نامهای متعددی خوانده شدهاند. از اینرو مبلّغان بهائی تلاش دارند تا با طرح مباحثی در مورد نرجسخاتون (علیها السلام)، تولد امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را مورد انکار و یا تردید قرار دهند. این در حالیست که دلایل مختلفی برای اسامی مختلف نرجس خاتون (علیها السلام) ذکر شده است.
فرقهی بهائیت برای اثبات لزوم نسخ اسلام، مدعی میشود که هر دورهای برای خود اقتضائاتی دارد و از اینرو میبایست دین و کتاب آسمانی، مطابق با مقتضیات زمانه باشد. این در حالیست که خدای حکیم در آیات فراوانی از قرآن، بر جامعیت و همچنین حفاظت از کتاب آسمانی خود تأکید فرموده که در واقع، نیاز به نزول آئین و کتابی جدید را منتفی ساخته است.
مبلّغین بهائی در راستای توجیه قائمیت علیمحمد شیرازی، با استناد به گفتار جعفرکذّاب، به انکار وجود مبارک حضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیه السلام) میپردازند. این ادعا در حالیست که با صرفنظر از عدم اعتبار قول جعفرکذّاب در میان مسلمانان، علیمحمد شیرازی نیز به وجود حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیه السلام) اعتراف کرده است.
هشتم شوال 1344 ق، یادآور عمل ننگین تخریب قبور ائمهی بقیع (علیهم السلام)، به دست وهابیت است. در این میان، جریان بهائی ماسونی، موفق شد که موج اعتراضات مردمی را کنترل کرده و با مدیریت زمان و اتلاف وقت، در مرحلهی اول موضوع کمیسیون دفاع از حرمین شریفین را از دستور کار خارج کرده و در آخر موفق به گسترش روابط ایران با رژیم سعودی شود.
مبلّغان بهائی با طرح شبهات تجلّیگری و ادعای اتحاد مظاهر الهی، درصدد توجیه تناقضگوییها و ادعای قائمیت علیمحمد شیرازی هستند. این در حالیست که روایات در رابطهی موعود آخرالزمان به صراحت سخن گفته و تمام جزئیات و خصوصیات ایشان را مشخص نمودهاند. بعلاوه، وحدت مظاهر الهی در هدف، به معنی یگانگی ایشان در خارج نیست.
یکی از مبلّغان سرشناس بهائی به نام اشراق خاوری، حکم غیرعقلانی جناب باب مبنی بر سوزاندن تمامی کتابها را منکر شده است. این در حالیست که این حکم صراحتاً در کتاب بیان مورد تأکید قرار گرفته است؛ تا جایی که حتی عباس افندی نیز از احکام باب اینگونه یاد میکند «در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان، ضرب اعناق و حَرق کتُب و... بود».
هرچند که پیامبرخواندهی بهائیت صراحتاً حکم به جواز داشتن دو زن داده است، اما عبدالبهاء به عنوان جانشین و مفسر نوشتههای او، تأویلاتی متفاوت و بیگانه با این حکم پیامبرخواندهی بهائیت ارائه کرده است. او در یکجا چندهمسری را جایز برشمرده و در جایی دیگر، بر خلاف تصریح گفتاری و عملی پدر خود، تعدد همسران را حرام اعلام نموده است.
بهائیان مدعیاند آیهی 129 سورهی نساء که عدالت میان همسران را غیرممکن دانسته در واقع به عنوان شرط محال آیهی 3 این سوره است که حکم به جواز چندهمسری داده است. این در حالیست که عدالت مذکور در آیهی 3 این سوره که شرط جواز چند همسری است، عدالت در برخورد است؛ حال آنکه عدالت در آیهی 129 به معنای مودت قلبی است، که شرط این جواز نیست.
سایت خانه اسناد بهائی ستیزی در ایران، از قتل دکتر برجیس به عنوان سندی بر مظلومیت و ستمدیدگی بهائیان در ایران یاد کرد. اما در حقیقت تشکیلات بهائیت با انکار جنایات پیروان خود و ذکر ناقص حوادث تاریخی، سعی دارد تا در کنار سرپوش گذاردن بر خیانتهای بیشمارش، سندی بر مظلومیتش دست و پا کند تا حس ترحم مردم را نسبت به خود برانگیزد.
مبلّغان بهائی برای انکار وجود حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیه السلام)، تلاش دارند تا روایات مربوط به میلاد ایشان را غیرمعتبر جلوه دهند. اما اولاً: ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) از مسلّمات تاریخی و روایی است. ثانیاً: روایتی که مبلّغان بهائی به آن استناد کردهاند، تنها در یکجا آمده که فترت و ضعف بر آن دو عارض شده است.
بیت العدل در نامهای از رهبران دینی جهان دعوت کرد تا به بررسی و بازنگری موضوعات و مسائلی که در کانون فعالیتهای بین ادیان است بپردازند. لذا در خصوص نامهی بهائیت که بیشتر جنبهی تبلیغاتی داشته، میبایست پرسید که چگونه تشکیلاتی که پیروانش را به خشونت ترغیب کرده، میتواند خود را عامل مبارزه با تعصب دینی معرفی کند؟!