اهل حق
آدمی موجودی مختاراست و هم آگاهانه و هم آزادانه می تواند آینده خویش را به هر شکل که خودش بخواهد انتخاب کند. از متون کلامی فرقه اهل حق می توان برداشت کرد که خوش بختی و بدبختی، هدایت و ضلالت انسان از ازل در سرشت و طینت آدمی قرار گرفته است و این کلام تلقین جبرگرایی و کم رنگ کردن نقش آزادی و اراده در سعادت و شقاوت انسان را به دنبال دارد.
معنویت دینی بدون اهتمام و التزام به مناسک شرعی خیالی بیش نیست، اما برخی مدعیان وصول به حقیقت، خود را از شریعت بی نیاز دیده و بدون طی مسیر، خود را به مقصد و مقصود رسیده می دانند که این رویکرد نادرست در نتیجه نوع نگرش به جهان پس از مرگ و خلأهای اعتقادی و نگاه اعراضی و یا گزینشی به کتاب و سنت و فهم نادرست از آنها می باشد.
در رابطه با موضوع حقانیت ادیان و مذاهب، نظریه های متفاوتی مطرح شده است که از جمله آنها وحدت ادیان به معنای پذیرش حقانیت همه ادیان و مذاهب می باشد که در نوشته های فرقه اهل حق نیز گرایش به این دیدگاه دیده می شود. در حالی که وحدت ادیان، به حکم ادله عقلی و نقلی مردود است و قابل قبول نیست.
فرقه اهل حق مسلک خود را یکی از سلسله های عرفانی شریعت محمدی می دانند و توحید را از اصول پنج گانه اعتقادی خود به شمار می آورند اما درباره خداوند دچار انحراف شده و دیدگاهی برخلاف آموزه های توحیدی اسلام دارند و به خداوند نسبت ناروای تشبیه و تجسیم داده و قائل به جسمانیت ذات الهی شده اند؛ در حالی که از نظر اسلام خداوند منزه ازهرگونه تشبیه و تجسیم است.
نورعلی الهی که همواره با سوءاستفاده از سادگی مریدان، سعی داشته است مطالبی خرافی و غیر قابلقبول به آنها القاء کند تا بتواند تبعیت بیچونوچرای آن سادهلوحان را بهدست آورد، در ادعایی مضحک مدعی ارتباط و علم و آگاهی از سیارات دیگر است.
در جریان موسوم به "مکتب" که توسط "نورعلی الهی" بَنا نهاد شد، شواهدی دال بر کتک زدن وآسیب فیزیکی به مریدان توسط پیر و بزرگ آن جریان، به اسم تنبیه و اسباب طی طریق وجود دارد. وجود این افکار تند زمینهساز بروز ترورهای درون تشکیلاتی و بیرونی برخی از پیروان و مریدان نورعلی الهی بوده است.
گرچه پارهای از عقاید و آدابورسوم اهل حق با آموزهها و باورهای ادیان باستانی، مسیحیت و یهود شباهتهایی دارد، اما مبانی بنیادین آن مانند حلول و گردش روح (دونادون) بیش از هر دین یا مذهبی، با فرقههایی از غلات شیعه مانند مخمسه و منصوریه شباهت دارد و اصل تجلی مطرح شده در اهل حق، مقتبس از عرفان نظری است. بنابراین نظریه استقلال اهل حق از اسلام سخن باطلی است.
اکثر اندیشهها و باورهای اهل حق چنان با افسانهسازی و نقلهای اساطیری همراه بوده است که در باور بسیاری از پژوهشگران و منتقدان این فرقه، اهل حق مسلکی است که بر پایه افسانهسازی و خرافهگویی استوار است. اما پیروان و سرسپردگان مسلک اهل حق که مسیر تعصب کورکورانه را پیش گرفتهاند، از دیدگاه مذکور برآشفته شده و آن را قبول ندارند.
ازآنجاکه بزرگان اهل حق برای عقاید و اندیشههای خود، مبانی مشخص و محکمی ارائه نکردهاند، شاهد هرجومرج فکری و عقیدتی در میان سرسپردگان این مسلک هستیم، زیرا سرسپردگان سادهدل، گرفتار برداشتهای سلیقهای و شخصی سادات و بزرگان خود از دفاتر کلامی و اولیه اهل حق شدهاند.
با بررسی منابع مطالعاتی فرقه اهل حق متوجه میشویم که پیروان این فرقه به "مسخ " قائل هستند و معتقد هستند که روح و روان برخی از سرسپردگان این مسلک به جسم گاو، گوزن، مار و مور و سایر حیوانات، درآمدهاند. برخی از اندیشمدان این فرقه القاء میکنند که مسخ ریشه در قرآن دارد و حال آنکه حقیقت مسخ قرآنی با آنچه اهل حق و سایر قائلین به دونادون و تناسخ می گویند، فرق میکند.
برخی از پیروان و سرسپردگان فرقه اهل حق و دیگران تصور کردهاند یا ممکن است که تصور کنند "رجعت" که یکی از اندیشههای ناب شیعی است، نیز نوعی از "دونادون" است. درحالیکه بین دونادون با رجعت تفاوتهای فراوانی وجود دارد.
پیروان فرقه اهل حق قائل هستند که یکی از حکمتهای دونادون، دریافت مجازات اعمال و کردار ناپسند و پاداش کردار نیک است. به این صورت که انسان هزار و یک جامه عوض میکند و با گردش در جامههای مختلف جزای اعمال گذشته خود را میبیند. بنابراین اگر در دنیا دچار گرفتاری و رنج و مشقتی میشود به خاطر اعمال گذشته است.
پیروان و سرسپردگان فرقه اهل حق با کپیبرداری از داستان تولد حضرت عیسی (ع)، درباره چند نفر از بزرگان خود مدعی هستند که آنها از مادرانی باکره به دنیا آمدهاند. اما هیچ دلیل عقلی، منطقی و نقلی معتبر، غیر از داستانسرائیهای خود ارائه نمیدهند و این کپیبرداری حاکی از تاثیرعقاید اهل حق از دیگر ادیان است.
نورعلی الهی، یکباره به مشاغل اجتماعی و اداری روی آورد. او، در یکجا علت ورود خود به امور اداری را، دستور سلطان اسحاق دانسته اما او درجایی دیگر در سخنی متناقض با ادعای قبلی خود، علت ورود به مشاغل اداری را، ترس از دستگیری توسط دولت وقت، اعلام میکند.