نورعلی الهی و سیر در کرات آسمانی
کوتاه نوشته
نورعلی الهی که همواره با سوءاستفاده از سادگی مریدان سعی داشته است مطالبی خرافی و غیر قابلقبول به آنها القاء کند تا بتواند تبعیت بیچونوچرای آن سادهلوحان را بهدست آورد، در ادعایی مضحک مدعی علم و آگاهی از سیارات دیگر است. او در گفتاری ابتدا یک سیر تخیلی از کرات آسمانی و موجودات موجود در آن -بنا بر ادعای نورعلی الهی- بیان میکند[آثار الحق، ج 2، گفتار 40، ص 117] سپس در گفتاری دیگر مدعی ارتباط با ستارگان میشود و میگوید که به مدت دو سال با ستاره زهره در ارتباط بوده است.[همان، گفتار 146، ص 48] بنابراین آنچه از داستانسرایی نورعلی الهی بهدست میآید این است که او برای جلب نظر مریدان سادهلوح که فقط با تبعیت کورکورانه دنبالهرو این افکار نادرست هستند، شروع به خیالبافی کرده است.
مطلب تفصیلی
نورعلی الهی که همواره با سوءاستفاده از سادگی مریدان، سعی داشته است مطالبی خرافی و غیر قابل قبول به آنها القاء کند تا بتواند تبعیت بیچونوچرای آن سادهلوحان را بهدست آورد، در ادعایی مضحک مدعی علم و آگاهی از سیارات دیگر است. او در گفتاری ابتدا یک سیر تخیلی از کرات آسمانی و موجودات موجود در آن -بنابر ادعای نورعلی الهی- بیان میکند و میگوید: «کرهای هست که آدمهایش هیئت آدم کره زمین را دارند. منتها شفاف هستند، بهطوریکه مثل بلور ازیکطرف، طرف دیگر دیده میشود. اختیار رشد موهایشان هم با خودشان است. مرد و زن هیچ تفاوتی ندارند مگر در مورد ریش و سبیل. شیئی مانند چراغ وسط سینهشان است که به هر جا بخواهند میتوانند با سرعت بالاتر از نور بروند و تا شعاع چندمتری اطرافشان هیچچیز حتی گلوله قابلنفوذ نیست. کره دیگری هست که جنس زن ندارد و مردها میتوانند زن بسازند. یعنی ساختن زن، در خلقتشان است، مانند ساختن کیف. به هر شکل و اندازه و دلخواهی که بخواهند میسازند.»[1]
حال از مریدان نورعلی الهی میپرسیم: مطالب مذکور حاکی از خرافه گویی و افسانهسازی نورعلی الهی نیست؟ آیا این مطالب شبیه واقعیت است یا یک فیلم تخیلی؟ آنچه به نظر میرسند این است که نورعلی الهی، برای هرچه بزرگ جلوه دادن خود در بین مریدان سادهلوح چنین اوهامی را بافته است.
نورعلی الهی سپس در گفتاری دیگر مدعی ارتباط با ستارگان میشود و چنین افاضه میکند: «مخلوقات کره زهره، با طبقه نسوان میانهشان خوب است و با مردها چندان میانهای ندارند به همین جهت زنان را اغلب برای گردش، اولبار به آن کره میبرند. محیطش بیشتر از کرات دیگر به محیط کره ما نزدیک است و می شود زندگی کرد. ولی مریخ، خطرناک است بشر نمیتواند طاقت بیاورد. اوضاع جوی و جغرافیایی کره ماه خوب نیست و هنوز ساکنی ندارد. بهجز چند کره که مخلوقاتش همسطح بشر هستند، بقیه همه جلوترند. اسم اعظم را که میگویند هرکس بداند به دنیا و کروات حکمفرمایی میکند، در کره زهره، چیز پیش پا افتادهای است، همهکس میدانند، به نظرشان مهم نیست. کرات دیگری روی کره زمین تأثیر دارند اما نه به آن اندازه که در افواه است. سالهای 1291 و 1292 هجری شمسی باکره زهره ارتباط زیادی داشتم و چیزها فهمیدم. در آن زمان از اول غروب که ستارگان دیده میشدند تا صبح با آن کره تماس داشتم، این موضوع دو سال طول کشید.»[2]
با دقت در گفتار مذکور متوجه میشویم که نورعلی الهی در ابتدا، مدعی است که هرکس اسم اعظم را بداند به دنیا و کرات حکم رانی میکند و در ادامه میگوید که به مدت دو سال باکره زهره ارتباط داشتم. آیا این به این معنا است او که سراسر زندگانیاش پر است از افکار نادرست و تناقضگویی در عمل و رفتار، معنای اسم اعظم را فهمیده است؟
بنابراین آنچه از داستانسرایی نورعلی الهی بهدست میآید این است که او برای جلب نظر مریدان سادهلوح که فقط با تبعیت کورکورانه دنبالهرو این افکار نادرست هستند، شروع به خیالبافی کرده است.
پینوشت:
[1] الهی، نورعلی، آثار الحق، جلد دوم، به اهتمام بهرام الهی، چاپ دوم، تهران: انتشارات جیحون، 1373، گفتار 40، ص 117
[2] همان، گفتار 146، ص 48
افزودن نظر جدید