خشونت
اسلام، هم دین خشونت است، و هم دین محبت! خشونت منطقی و حق، در جای خود (مثلاً تنبیه افرادی که به جان و مال و ناموس مردم دستدرازی میکنند) و از سویی دیگر، محبت نیز در جای خود.
در صوتی از شهید مطهری قضایای تاریخی که نشان از روحیه خشونت طلبی خلیفه و ساده زیستی او دارد، نقل شده است و بر فرض که دلیل بر عدالت باشد، عادل بودن فاعل آن را ثابت نمی کند. چه بسیار ستمگرانی که رفتار انسانی هم از آنان گزارش شده است. این سخنان ثابت میکند که حکومت اسلامی صدر اسلام با تمام معایبش، باز هم برای مردم تحت امر حکومت های سلطنتی، جذاب است.
در فرهنگ هخامنشی، قربانی کردن حیوانات، نه تنها برای خوردن گوشت، بلکه برای کارهای دیگر هم مرسوم بود، مثلاً اگر یک نفر میخواست قَسَم بخورد، ابتدا گاو یا گرازی را سر میبرید، سپس شمشیر یا نیزهی خود را درون خون حیوان میزد و این گونه قسم میخورد.
حبیب مؤید یکی از مبلّغین مشهور بهائیت، در نقل خاطرهای، از برخورد خشونتآمیز عبدالبهاء با مخاطبینش مینویسد. این در حالیست که عبدالبهاء پیشتر، استراتژی ظلمپذیری را برای بهائیان برگزیده بود. با این حال، این میزان از فاصله میان شعار تا عمل از سوی پیشوایی به ظاهر الهی، چه مفهومی جز عوامفریبی و تبلیغات تو خالی دارد؟!
پیامبرخواندهی بهائی با اطلاق لقب "مشرک" به مخالفین خود، آنها را همچون چوب خشک لایق آتش دانسته و از ارتباط پیروانش با ایشان نهی کرده است. اما به راستی اگر پیشوای بهائیت، مخالفین خود را مشرک و لایق آتش میدانست، پس انتساب آموزهی وحدت عالم انسانی و برچیدن اختلافات عقیدتی به او، چه معنایی جز عوامفریبی دارد؟!
پیامبرخواندهی بهائیت ورود خود به عراق را عامل گسترش صلح در این کشور دانسته است. این ادعا در حالیست که بر اساس قرائن موجود و به اعتراف خواهر خود، وی عامل گسترش خشونت و جنایت در این کشور بود. اما به راستی که حسینعلی نوری، چگونه با خیال اینکه گذر زمان موجب فراموشی جنایات او میشود، خود را عامل گسترش صلح معرفی نموده است؟!
پیروان بابیت پس از تبعید به عراق، از آشوبهای خود دست نکشیده و جنایات کمسابقهای را در این کشور رقم زدند. اما جالب آنکه پیامبرخواندهی بهائی (به عنوان سرکردهی بابیان)، نه تنها از این آشوبها جلوگیری نکرد، بلکه خود پیشگام این جنایات بود. اینها همه در حالیست که بهائیان، پیامبرخواندهی خود را پیامآور صلح و ناسخ جنگ میدانند!
یکی از این شواهد حمایت استعمار روستزار از جریان آشوبطلب بابیت را میتوان در تأمین تسلیحات و آذوقهی آنان برشمرد. از اینرو منابع بهائی، منبع تأمین تسلیحات و آذوقهی بابیان شورشی زنجان را منابع نامعلوم معرفی و امان الله شفا با بیان شواهدی، نظریهی پشتیبانی بابیان از جانب دولت استعماری روس تزار را تقویت کرده است.
در نقل فضایل برای شخصی باید دید که آن شخص در خارج و واقع هم دارای چنین فضایلی هست یا خیر؟ برای جناب خلیفه اول فضایلی نقل شده است که از جمله آنها آیه 54 سوره مائده است. در این آیه تعبیر «اذلة علی المؤمنین» آمده است و اهل سنت اصرار دارند بگویند یکی از مصادیق این تعبیر خلیفه اول است، ولی در تاریخ مطالبی خلاف آن وجود دارد.
اردشیر دوم، پادشاه هخامنشی، پسری داشت به نام داریوش. این پسر علیه پدر کودتا میکند، دست به شورش میزند، اما ناکام میماند. پس در دادگاه، به اعدام محکوم میشود. سپس جلاد، با تیغ سرش را می برد.
با مراجعه به تاریخ اسلام و ریشهیابی فتنهها که در شهرهای مختلف کشورهای اسلامی اتفاق افتاد، دستهای پنهان سلفیها و وهابیت را در آن فتنهها میتوان مشاهده کرد. از باب نمونه در سال 469 هجری قمری پس از سخنرانی ابونصر قشیری در مدرسه نظامیه بغداد، پیروان احمد بن حنبل به بازار مدرسه نظامیه حمله کردند و عدهای را به قتل رساندند.
خداوند ظالم نيست و ظلم را هم گناه بزرگی میداند، كتاب مسيحيان، داستان جنگ موسی (عليهالسلام) را آورده است كه ايشان دستور میدهد زنان و پسران اسير را هم بكشند! اما در قرآن كريم به آزادی و اطعام اسيران دستور دادهشده است.
مهر شاهپور رئیس مغان «دشمن بزرگ عیسویان» بود، شانزده نفر عیسوی را که از انکار دیانت خود امتناع کرده بودند، برهنه کرد و امر داد که هر شب آنها را به کوهستان ببرند و دست و پا بسته در آنجا بگذارند و نان و آب به مقداری که نمیرند به آنها بدهند. پس از اینکه این شکنجه یک هفته به عمل آمد، مهرشاهپور از نگهبان احوال آنان را پرسید...
ایزدِ مهر از نمایندگان اهورامزدا است که بارها و بارها در اوستا مورد تمجید و ستایش و نیایش قرار گرفته است. آنچه در این نوشتار بیان میگردد، نگاهی به کارنامهی این ایزد مقدس است، از جنگافروزیها، قتل عامها، شکنجهها، تکه تکه کردنِ بدنها و رفتارهایی از این قبیل که همگی با رضایت و اجازه اهورامزدا صورت میگرفت...