ثروت و قدرت، طعمه شيّادان و مدعيان عرفان

روش‌هايى كه دين‌سازان و اختراع‌كنندگان مذاهب و فِرَق براى جذب افراد و رسيدن به مقاصد خويش در پيش مى‌گيرند كم و بيش مشابه است. آنان در ابتدا سعى مى‌كنند افرادى از ثروتمندان و سرمايه‌داران را به دام بيندازند و جذب كنند. طبيعى است كه به راه انداختن چنين دم و دستگاه و تشكيلاتى نياز به پول و امكانات و تأمين منابع مالى دارد. براى جذب مردم به يك مذهب اختراعى نمى‌توان به زور و فشار متوسل شد، بلكه بايد از طريق تبليغ و تطميع وارد شد و تبليغ و تطميع نيز نيازمند برخوردارى از امكانات مالى است. از اين رو يكى از اولين كارهاى بنيان گذاران مذاهب اختراعى و ساختگى، جذب متمولين و كسانى است كه از امكانات مالى و ثروت نسبتاً خوب و قابل اعتنايى برخوردارند.

اما براى جذب اين ثروتمندان بايد از چه راهى وارد شد؟ پاسخ اين است: با استفاده از احساسات دينى و گرايش‌هاى عرفانى كه در فطرت انسان ريشه دارد. همان طور كه پيش از اين بيان كرديم، حس خداجويى، خداگرايى و گرايش به مسايل عرفانى، به صورت طبيعى و فطرى در نهاد هر انسانى وجود دارد. كسانى با استفاده (و در واقع سوء استفاده) از اين خواست و تمايل فطرى، در جهت مطامع خود بهره بردارى مى‌كنند. انسان‌ها به طور طبيعى و فطرى به دنبال ارضاى اين تمايل هستند و دين سازان نيز با توجه به همين امر، با تأسيس دين‌هاى جعلى و ساختگى، ارضاى تمايلات عرفانى و گرايشات خداجويى و خداپرستى را در جهت تأمين منافع و مقاصد سوء خود قرار مى‌دهند. در واقع آنان با ارضاى بدلى اين تمايل فطرى، افراد را به سمتى سوق مى‌دهند كه از طريق آن‌ها به اغراض شخصى خود دست پيدا كنند.

يكى از بهترين راه‌ها و شيوه‌ها براى ارضاى بدلى خواست عرفانى اين است كه به مردم بقبولانند كه مى‌توان از راه‌هاى بسيار سهل و ساده و تلاش و كوششى اندك به مقام‌هاى عالى عرفانى دست يافت. طبع بشر راحت طلب است و انسان پيوسته اين هوس خام را در سر مى‌پروراند كه با كمترين زحمت، به بهترين و بيشترين نتيجه برسد. اين قضيه در مورد عرفان و نيل به مقامات عرفانى نيز صادق است و كسانى به دنبال راهى هستند كه پيمودن آن بسيار آسان باشد و يك شبه همه مسايل را حل كند و آنان را به قله‌هاى رفيع مقامات عرفانى برساند! افرادى سودجو و فرصت‌طلب نيز با دست گذاشتن بر روى همين رگ خواب آدمى، به سوء استفاده از افراد مى‌پردازند. آنان مى‌گويند ما راهى را به شما نشان مى‌دهيم كه در كمترين زمان ممكن و با تحمل كمترين دشوارى، شما را به سرمنزل مقصود مى‌رساند؛ و آن راه اين است كه با يك «قطب واصل الى الله» بيعت كنيد و دست در دست او بگذاريد. آرى، به همين سادگى، تنها با يك دست دادن و دست بوسيدن همه مسايل حل مى‌شود و تمام درهاى عالم معنا و ملكوت و بهشت به روى شما گشوده مى‌شود! نيازى نيست سال‌ها رياضت بكشيد و خود را به رعايت واجبات و محرمات و اجراى دقيق ضوابط و احكام شرع ملتزم سازيد، تنها كافى است با جناب قطب بيعت كنيد و جناب ايشان دستى بر سر شما بكشند! اگر چند روزى هم تأخير شد نگرانى به خود راه ندهيد و مطمئن باشيد كه به زودى به مقامات عالى عرفانى نايل خواهيد شد!

اين ره‌زنان سعى دارند با القاى چنين توهماتى، به افراد بباورانند كه راهى بسيار كم مؤونه و بى‌دردسر براى رسيدن به خدا وجود دارد. شما مى‌توانيد هر چه مى‌خواهيد به زشت‌كارى و گناه مشغول شويد؛ درمان آن در نهايت تنها يك بيعت با قطب است، و بيعت هم كه مؤونه‌اى ندارد!

اگر به راستى انسان بتواند از اين طريق به عالى‌ترين مقامات عرفانى برسد، ديگر بهتر از اين چه مى‌خواهد؟! ارتكاب هر فسق و فجورى آزاد است و چاره‌اش تنها يك بيعت است! حداكثر اين است كه شب‌هاى جمعه هم در حلقه ذكرى شركت كنيد و سالى يك مرتبه هم به زيارت قطب مشرف شويد؛ پس از آن ديگر كار تمام است و هيچ مشكلى نيست و خيالتان از بابت همه چيز كاملا راحت و آسوده باشد!

اگر كسانى بتوانند چنين مطالبى را در اذهان مردم جا بيندازند، طبيعى است كه پس از آن موفقيت زيادى در نيل به مقاصد سوء خود خواهند داشت. كم نيستند ثروتمندانى كه ثروت‌ها و دارايى‌هاى كلانى را با چپاول و ظلم و غصب حقوق ديگران به چنگ آورده‌اند و براى كاهش تنش‌هاى روحى و خلاصى از عذاب وجدان، دلشان مى‌خواهد ثروتشان بر سر جاى خود محفوظ باشد و تنها با پيش‌كش كردن اندكى از آن به پيشگاه قطب، جبران مافات نموده، عارف و واصل به حق گرديده و يك شبه تمام عوالم و مقامات عرفانى را درنورديده و به مقام «فِي مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِيك مُقْتَدِر»(1) نايل گردند!

اگر به راستى چنين باشد آنان نه‌تنها از اين ناحيه ضررى نكرده‌اند، بلكه با بيعت با قطب و تقديم و پيش‌كش برخى هدايا، به عالى‌ترين مقامات انسانى هم رسيده‌اند و در عالم آخرت نيز هم‌نشين انبيا و اوليا خواهند بود! اينان چون دستشان به دست قطب زمان رسيده است ديگر مشكلى نخواهند داشت!

متأسفانه اين شيوه بسيار كارگر بوده و به خصوص در مورد دو طايفه بسيار مؤثر واقع شده است: يكى همين ثروتمندانى كه وصفشان رفت، و دوم، صاحب منصبانى كه عمرى بر مردم ستم روا داشته‌اند و به دنبال مستمسكى براى آرامش روح خود مى‌گردند. اين مسأله به ويژه در زمان‌هاى سابق بسيار ديده مى‌شد كه خوانين و رؤسايى كه با حمايت يا حكم دولت‌ها و حكومت‌ها بر مردم مسلط مى‌شدند، ممكن بود در اعماق دلشان سوسويى از يك حس دينى وجود داشته باشد و به كلى منكر خدا و قبر و قيامت نشده باشند. اينان مى‌خواستند هم خان بودن و رياستشان محفوظ باشد و هم از عذاب الهى و آتش جهنم نجات يابند، و اگر بشود هم‌نشين اولياى خدا نيز باشند، ديگر «نور على نور» خواهد بود!

مخترعان مذاهب و فرقه‌سازان هميشه سعى كرده‌اند طعمه‌هاى چرب و نرمى را از اين طايفه دوم به دام بيندازند. روش اين شيادان براى اين كار نيز اين است كه با تبليغات و تلقين‌هاى مكرر، خيال اين خوانين و رؤسا را از بابت ظلم‌ها و جنايت‌هايى كه كرده‌اند آسوده سازند و آن‌ها را متقاعد كنند كه اگر با قطب دست بيعت بدهند و به جناب او ارادت بورزند و ذكرى بگويند و سبيلى بگذارند همه مشكلاتشان حل مى‌شود و در سلك اولياء الله در خواهند آمد!

شيادان دين‌ساز هنگامى كه اين دو دسته، يعنى صاحبان ثروت و صاحبان قدرت را جذب كردند ابزار خوبى براى به دام انداختن ديگر افراد در دست خواهند داشت. آنان با معرفى افراد فقير به مريدان ثروتمند خود و حل مشكلات مالى و مادى ايشان، زمينه جذب اين‌گونه افراد را فراهم مى‌كنند. هم‌چنين كسانى كه در منطقه سلطه و قدرت و حاكميت رئيس و خانى زندگى مى‌كردند، براى آن‌كه از آزار و اذيت و زورگويى‌هاى او نسبت به خود بكاهند، به فرقه و مسلكى كه آن رئيس و خان اهل آن بود، مى‌گرويدند؛ يعنى هم مسلك شدن با خان وسيله‌اى براى در امان ماندن از شرّ او محسوب مى‌شد. بدين ترتيب، جذب ثروتمندان و قدرتمندان در واقع مقدمه و زمينه‌اى براى به تور انداختن ديگران بود.

پاورقی ها * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
1. قمر (54)، 55.