پرسش و پاسخ
فقیه بر امت به عنوان مدیرى که مجموعه حرکت جامعه را به سوى آرمانهاى اسلامى سوق میدهد، ولایت دارد و در واقع، «ولایت» تجلّى همان مدیریت دینى است.
تکرار یاس و ناامیدی و ترسیم جهان تاریک در داستانهای پائولو کوئلیو این احتمال را شدت میدهد که وی در صدد تثبیت این تفکر در بین مخاطبینش است. وی همچنین قاعده جبر را برای هستی صادق میداند و معتقد است که قوای خیر که از ناحیهی خداوند است در مقابل نیروهای شر ناتوان و ناکارآمد است.
فرقهی بهائیت در تبلیغاتش خود را یگانه منادی برابری انسانها معرفی میکند. این در حالیست که آتش تند بیتالعدل، تنها برای حمایت از بهائیان ایران شعله میکشد و مسلمانان مظلوم در سراسر عالم برایش اهمیّتی ندارد! شاید پاسخ این تناقض گفتاری رفتاری بهائیت را بتوان در خارج کردن غیربهائیان از دایرهی انسانیت، توسط پیشوایان بهائی جستجو نمود.
یکی از کانالهای تبلیغی بهائی، پس از ذکر مصادیق کافر (شرک به خدا، انکار رسالت و انکار ضروری دین) مدعی شد که بهائیان از آنان بری بوده و کافر و نجس نیستند. اما با توجه به اینکه بهائیان به ربوبیت پیامبرخواندهی خود اذعان دارند و خاتمیت پیامبر اسلام را قبول ندارند و معاد موعود ادیان را منکرند؛ هیچ شکی در کفر و نجاست آنان باقی نمیماند.
اخیراً شاهد آنیم که تشکیلات بهائیت، با دعوت از بهائیان به نامهنگاری به رئیس جمهوری ایران، از وی درخواست آزادی عمل بیشتر برای بهائیت در ایران کرده است. گویا بهائیت با توجه به آزادی بیحد و حصری که در دولت اصلاحات خاتمی داشت، اکنون خیال خام تکرار همان روزهای طلایی را در دولت اصلاحطلب دکتر روحانی در سر میپروراند.
امام خمینی ملیت را در صورتی می پذیرد که در سایه تعالیم اسلام باشد؛ بر همین اساس ایشان دفاع از میهن را از واجبات می داند و همواره بر حفظ و یک پارچگی آن تأکید می کردند:« ما ملت را و فداکاری در راه میهن را در سایه اسلام می پذیریم. ما ملیت را در سایه تعالیم اسلام قبول داریم و ملت، ملت ایران است، برای ملت ایران هم، همه جور فداکاری می کنیم، اما در سایه اسلام، نه اینکه همه اش ملیت و همه اش گبریت.
آیا اگر در موردی، یک سخن صد در صد راست و درستی که به یک جنایت کار حرفه ای گفته شده و منجر به کشته شدن فرد کاملا بی گناهی شود، شما و یا هر عاقل دیگری آن را تأیید خواهید کرد؟! آیا اگر با گفتن سخن راستی، بنیاد یک خانواده از هم پاشیده شود، حتی اگر در مورد آن از شما پرسشی به عمل آید، پاسخ صحیح را بر زبان خواهید آورد و آن خانواده را نابود خواهید کرد؟!
روایتی از امام صادق (ع) بر این نکته تأکید دارد که شادیهای حلال دنیایی میتواند کمکی برای رسیدن به شادیهای معنوی باشد. ایشان به نقل از اندرزهای حکیمانه آل داوود میفرماید: یک مسلمان اندیشمند سزاوار است که در حال انجام یکی از این سه کار مشاهده شود: یا در حال فعالیت اقتصادی و تأمین معاش بوده، یا برای آخرت خویش توشه برداشته و یا به شادیهایی که حرام نیستند بپردازد و نیز هر مسلمان سزاوار است که بخشی از فرصتهای خود را با پروردگار خویش خلوت کند و بخشی دیگر را با دوستانی بگذراند که او را به یاد آخرتش بیاندازند و باقی مانده فرصت خویش را نیز به شادیهای حلال بپردازد که این شادیها کمکی برای او در انجام دو فعالیت قبلی خواهند بود.
ما نه با شادی مخالفیم و نه با معنا و چگونگی شکرگزاری بیگانه هستیم، و نه دنبال ترویج حزن و اندوه در جامعه میباشیم. آنچه ما بدان معتقد و پایبندیم تعالیم و آموزههای اسلام است. و تعالیم زرتشت را حتی در صورتی که تعالیم الهی بدانیم، مشخص نیست آنچه پیروان این مکتب امروزه انجام میدهند دقیقاً منطبق با تعالیم تحریف نشده این دین باشد.
طاهری در فرقهی منحرفهی خود مبانی را مطرح میکند که در آن وجود هستی را مجازی معرفی میکند، بر این اساس که چون هستی از ذرات تشکیل شده و ذرات حرکت دارند حرکت دارای وجود خارجی نیست. درحالی که عرفان اسلامی مکتبی را که وجود هستی را رد میکند، دارای اعتبار نمیداند.
مردم ايران در برابر مسلمانان، مقاومت نكردند و به اين جهت، دين اسلام به زودی در ايران پيشرفت كرد. گفتنی است كه علت شكست نيروهای نظامی حكومت ايران، نا توانی نظامی آنان و يا تنها روحيه قوی مسلمانان نبود، بلكه علت اصلی شكست نيروهای جنگی ايران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضی بودن مردم ايران از حكومت و آيين خود بود. آنان نخواستند بجنگند و حتی گاهی با مسلمانان همكاری میكردند، درآن دوران اوضاع حكومت ايران كه حامی و مروج آيين زردشتی بود،[5] بسيار نابسامان شده بود ومردم ازاين اوضاع به كلی نااميد و دلزده شده بودند.
وجود برنامه كامل زندگي در بُعد فردي و اجتماعي و دستورهاي صريح و مشخص و ارزشهاي اخلاقي بسيار والا و متعادل و... از ويژگيهاي اسلام است.
استاد شهيد مرتضى مطهرى با استناد به آيه «و من يبتغ غيرالاسلام ديناً فلن يقبل منه» مى فرمايد كه: دين تسليم است،ولى حقيقت تسليم در هر زمان،شكلى دارد و در اين زمان، شكل آن،دين گران مايه اى است كه به دست حضرت خاتم الانبيا ظهور يافته است. لازمه تسليم خدا بودن، پذيرفتن دستورهاى او است. روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور همان است كه آخرين رسول آورده است.
هدف پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از جنگها، گسترش اسلام و پرستش خدا بوده و ميخواست مردم را از چنگ سلاطين جور برهاند (جهاد آزاديبخش) تا آزادانه بينديشند و حق را انتخاب كنند. هدف اصلي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نفي شرك و برطرف ساختن موانع گرايش مردم به توحيد بود و مسئله جزيه گرفتن و يا جنگيدن و فتح كردن و غنيمت جمع كردن هدف نبوده است لذا اگر قبيلهاي بدون جنگ دعوت آن حضرت را ميپذيرفت جان و مالش در أمان بود. براي نمونه وقتي مشركان هَمْدان بدون جنگ مسلمان شدند سپاهيان اسلام هيچ تعرضي به آنها نكرده خون و مالشان در أمان ماند.