- پرسش: كشور ما آريايي بوده پس چگونه اسلام را پذيرفته است؟ چگونه بيشتر مردمی كه دينشان زرتشت بوده، مسلمان شدهاند؟
همان گونه كه اشاره كردهايد، پادشاهان ظالمی بر اين كشور حكومت میكردند، كه يكی از دلايل نارضايتی مردم بود و در شكست ساسانیان از مسلمانان و پذيرش اسلام تأثير داشت. اسلام آوردن ايرانيان به دلايلی بود كه در ذيل اشاره میكنيم:
- اسلام آوردن مردم ايران، به تدريج صورت گرفت، چنين نبود كه همه مردم ايران در يك زمان اسلام را بپذيرفتند، چرا كه هيچ گونه اجباری برای پذيرش دين اسلام در كار نبوده بلكه همه دارای اختياربودند كه يا اسلام را بپذيرند و خمس وزكات بدهند و يا به جای خمس وزكاتی كه مسلمانان میپرداختند به حكومت اسلامی جزيه پرداخت نمايند و به دين خود باقی بمانند و تحت حمايت و امنيت و امكانات حكومت جديد زندگی كنند.[1] هنوز هم اين آزادی وجود دارد و هم اكنون كه بيش از چهارده قرن از بعثت پيامبر اسلام، میگذرد، هنوز همه مردم ايران، اسلام را نپذيرفتهاند؛ بلكه عدهای به اختيار خود به دين زرتشتی، مسيحی و يهودی باقی ماندهاند.
2. اگر دين اسلام ظاهر نشد، دينی كه در ايران پذيرفته میشد، دين زرتشتی نبود، چون كه مقبوليت خود را از دست داده بود و مردم آن را نمیخواستند. شايد آن دين، دين مسيحيت میبود؛ برای همين است كه با آمدن اسلام به ايران، دشمنی سردمداران مسيحيت بامسلمانان بيشتر شد.
3. آيين زردشتی به گفته بسياری از محققان، آيينی الهی بوده و زردشت يا زرادشت (كه برخی نام اصلی او را ابراهيم میدانند) [2] به گفته ايرانيان پيامبر بوده است[3] كه هميشه مژده آمدن پيامبران پس از خود را میداده است، چنانچه داستان مفصل مژده او به ظهور حضرت مسيح معروف است،[4] به همين خاطر مردم ايران دين و آيين خود را آخرين و كاملترين آيين نمیدانستند و منتظر پيامبران بعدی بودند، اما در اين بين دين زردشت هم مانند همه اديان ديگر مورد تحريف وسوءاستفاده حاكمان قرار گرفت به طوری كه پادشاهان،حامی و مروج آن شده بودند و مانع از اين میشدند كه مردمشان به آيينهای الهی خالص و جديد روی آورند، كه اين ممانعت با به وجود آمدن هرج و مرج سياسی در ايران و در پی آن حمله اعراب به ايران برطرف گرديد و مردم ايران با آزادی كامل توانستند دين خود را با روی آوردن به اسلام كامل كنند.
4. مردم ايران در برابر مسلمانان، مقاومت نكردند و به اين جهت، دين اسلام به زودی در ايران پيشرفت كرد. گفتنی است كه علت شكست نيروهای نظامی حكومت ايران، نا توانی نظامی آنان و يا تنها روحيه قوی مسلمانان نبود، بلكه علت اصلی شكست نيروهای جنگی ايران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضی بودن مردم ايران از حكومت و آيين خود بود. آنان نخواستند بجنگند و حتی گاهی با مسلمانان همكاری میكردند، درآن دوران اوضاع حكومت ايران كه حامی و مروج آيين زردشتی بود،[5] بسيار نابسامان شده بود ومردم ازاين اوضاع به كلی نااميد و دلزده شده بودند.[6]
5. مردم ايران، در زمان بعثت و حيات حضرت رسول(ص)، به اسلام توجه كردند و به تدريج و با ميل و رغبت آن را پذيرفتند. اولين نفر از ايرانيان كه اسلام آورد، سلمان فارسي بود. سلمان يك فرد عادی نبود و اسلام آوردن وی به طور طبيعی در ديگر ايرانيان نيز اثر داشت. سلمان، از نظر مقامات معنوی، به اندازهای بالا رفت كه جزو مقرّبان پيامبر اسلام شد؛ به طوری كه پيامبر خدا در روايتی فرمود: "خداوند مرا به محبت چهار نفر دستور داده است: علی بن ابیطالب، سلمان فارسی، ابوذر و مقداد"[7] دومين مسلمان از ايرانيان "باذان بن ساسان" نماينده خسرو پرويز در يمن است كه رسول الله(ص) نامهای به او نوشته و او را به اسلام دعوت كرد او دعوت پيامبر اكرم را پذيرفته وايمان آورد.[8] و به همراه باذان بسياری از ايرانيان ساكن يمن، مسلمان شدند و اسلام اينها در زمان پيامبر(ص) بود. خود باذان مورد توجه پيامبر اسلام قرار داشت. اين ايرانيان در زمان رسول اكرم(ص)، با ميل و رغبت دين اسلام را پذيرفتند و هيچ گونه زور و تهديدی در كار نبود.[9] پيامبر اسلام(ص) باذان را پس از مسلمان شدنش در مقام خود ابقا كرد و پس از آن كه باذان از دنيا رفت، آن حضرت، پسر او شهر بن باذان را حاكم يمن كرد. باذان و پسرش در راه تبليغ دين اسلام، بسيار تلاش كردند. شهر بن باذان، در جنگ با نيروهای اسود عَنسي (كه در يمن ادعای پيامبری كرده بود) به شهادت رسيد.[10] و او اولين شهيد از ايرانيان در راه اسلام است. مملكت ايران در زمان يزدگرد سوم آخرين شاه ساساني روي به ناتواني گذاشت و دشمنان از هر سو به آن دلير شدند و از كناره هاي آن يكي پس از ديگري بگرفتند و ويران كردند،در اوايل دوران پادشاهيش بود كه اعراب به كشور بهران زده اش حمله كردند.[11] كشور ايران در اواخر دوره ساسانی در حال ويراني بود و كشورهای قدرتمند آن زمان به اين كشور حمله میكردند و حكومت ساسانی نمیتوانست از خود دفاع كند و چون تشكيلات سياسی و نظامی از درون ويران شده بود،[12] به طور طبيعی نمیتوانستند در برابر اعراب، از خود دفاع كنند. چنانچه برخی محققان گفته اند: سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد ولی نه به خاطر قدرت نظامی عرب بلكه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه كرده بود. اصلاً مقارن هجوم عرب، ايران از پای درآمده بود. ضعف و فساد در همه اركان كشور راه يافته و دولت ساسانی روی به نكبت و ذلت نهاده بود.[13] به گفته شهيد مطهری: اسلام به ايران حياتی تازه بخشيد و تمدن در حال انحطاط ايران به واسطه اسلام جان تازه گرفت و شكل تازه ای يافت.[14]
برای آگاهی بيشتر در اين موضوع به كتاب "خدمات متقابل ايران و اسلام"، استاد مطهری مراجعه نماييد.
پینوشت:
[1]. العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه: عبد المحمد آيتي، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چ اول، 1363ش ، ترجمه، ج3، ص603. (نورالسيره)
[2]. أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي، البداية و النهاية، بيروت، دار الفكر، 1407/ 1986 ، ج2، ص42. (نورالسيره)
[3]. معجم البلدان 383:3؛ اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينوري (م 283)، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، نشر ني، چ چهارم، 1371ش، ص49 مقدمه ابن خلدون، عبد الرحمن بن خلدون (م 808)، ترجمه محمد پروين گنابادي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چ هشتم، 1375ش، ج2، ص190. (نورالسيره)
[4]. تاريخ مختصر الدول، غريغوريوس الملطي المعروف بابن العبري (م 685)، تحقيق انطون صالحاني اليسوعي، بيروت، دار الشرق، ط الثالثة، 1992 ،ترجمه، ص65 (نورالسيره)
[5]. تاريخ طبري، محمد بن جرير طبري(م 310)، ترجمه: ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش، ترجمه، جلد موخره، ص 59.(نورالسيره)
[6]. تاريخ گزيده، حمد الله بن ابي بكر بن احمد مستوفي قزويني (نوشته در730)، تحقيق عبد الحسين نوايي، تهران، امير كبير، چ سوم، 1364ش، ص124. (نورالسيره)
[7]. مجلسي، بحار الأنوار ، بيروت، موسسه الوفاء، 1404ق، ج 22، ص 391.
[8]. تاريخ طبري ، ترجمه: ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش، ترجمه 1144:3؛ تاريخ ابن خلدون، ترجمه، ج1، ص 436. (نورالسيره)
[9]. ابن هشام، زندگاني محمد(ص) پيامبر اسلام، (م 218)، ترجمه: سيد هاشم رسولي، تهران، انتشارات كتابچي، چ پنجم ، 1375ش ، ترجمه، ج1، ص46.(نورالسيره)
[10]. عز الدين أبو الحسن علي بن ابي الكرم المعروف بابن الأثير، الكامل في التاريخ ، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965، ج2، ص338.(نورالسيره)
[11]. الكامل، همان، ترجمه، ج5، ص.238. (نورالسيره)
[12]. ابو حنيفه احمد بن داود دينوري، اخبار الطوال، (م 283)، ترجمه: محمود مهدوي دامغاني، تهران، نشر ني، چ چهارم، 1371ش ، ج1، ص172. (نورالسيره)
[13]. تاريخ ايران بعداز اسلام،چاپ دوم:157.
[14]. شهيد مطهري ، خدمات متقابل ايران واسلام ـ :336