- پرسش: مزيت اسلام نسبت به زرتشت چیست؟

  • 1396/05/02 - 15:04
استاد شهيد مرتضى مطهرى با استناد به آيه «و من يبتغ غيرالاسلام ديناً فلن يقبل منه» مى فرمايد كه: دين تسليم است،‌ولى حقيقت تسليم در هر زمان،‌شكلى دارد و در اين زمان، شكل آن،‌دين گران مايه اى است كه به دست حضرت خاتم الانبيا ظهور يافته است. لازمه تسليم خدا بودن، پذيرفتن دستورهاى او است. روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور همان است كه آخرين رسول آورده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ يك مسلمان با توجه به آموزه‌هاى ديني، حكم مى كند اسلام بر ديگر اديان برترى دارد، با اين توضيح كه در نزد يك مسلمان،‌ايمان به تمامى پيامبران الهى پيشين جزء ضرورى دين است. « آمن الرسول بماانزل اليه من ربه والمؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله... »[1] زيرا دين آن پيامبران نيز اسلام بوده است. خداوند ميفرمايد: {ان الدين عند الله الاسلام} اماعده اي پس از آن پيامبران، براي رسيدن به اغراض و منافع خودشان اقدام به تحريف فرامين الهي مي كردند و از آنچه كه خدا توسط پيامبرانش نازل كرده بود غير از مقدار بسيار كمي، بقيه دستخوش دگرگوني و نابودي قرار گرفته است و آنچه كه اكنون به عنوان آيين يهوديت و مسيحيت معروف است ،آن چيزي نيست كه خداوند بر پيامبرانش نازل كرد. در اين خصوص قرآن مى فرمايد: «و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين؛ هر كه دينى جز اسلام اختيار كند،‌از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود».[2]
اما دين اسلام كه توسط حضرت محمد (ص) از طرف خداوند آورده شده نسبت به اديان محرف فوق برتري دارد؛ زيرا مورد دگرگوني و تغيير قرار نگرفته است.خداوند در مورد دستورات آسماني فران مي فر مايد:{انانحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون}. و همچنين نسبت به آيين واقعي پيامبران گذشته_ كه همان اسلام ولي در حد نازلتر و ساده تر بوده است_ نيز برتر و كامل تر است ؛ زيرا ايشان خاتم پيامبران و اشرف آنها مي باشد و پس از ايشان آيين و دستوري به عنوان وحي ازطرف خداوند نازل نمي گردد. و چون قرار نيست دستور جديدي بيايد طبيعي است كه بايد كامل ترين آيين باشد تا بتواند راهنماي مردم تا روز قيامت باشد.
اسلام، دين تكامل يافته آدم، نوح، ابراهيم،‌ موسى و عيسي(ع) است،كه با تكميل رهنمودهاى وحياني، اين دين مورد رضاى خداوندى است. ديني كه خداوند آن را دين كامل و مورد رضاى خداوندى معرفى كرده است. (اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً).[3] نيز فرمود: «و تمّت كلمة ربك صدقاً و عدلاً؛پيام راستين خدا كامل گشت.[4] به همين جهت پيام آور اين شريعت را خاتم انبيا معرفى كرده است.[5] خاتم مايه زينت و گُل سرسبد پيامبران است.اين آيات، بر برترى پيامبر اسلام و شريعتش نسبت به پيامبران پيشين و شرايع شان دلالت دارد.
دلايل برتري دين اسلام بر ساير اديان عبارت‌اند از:
1- جامعيت:
يكي از دلائل كامل بودن دين اسلام، جامعيّت آن است. جامعيت بدان معنا است كه در اسلام قوانين و مقرّرات مورد نياز انسان‏ها پيشبيني شده است. در آيات[6] و روايات[7] متعدّدي به اين جامعيّت اشاره شده است. برخي از انديشوران مسلمان باور دارند كه در كتاب و سنّت، احكام مورد نياز انسان‏ها بيان شده است.[8] امام راحل فرمود: ... قرآن مجيد و سنّت شامل همه دستورات و احكامي است كه بشر براي سعادت و كمال خود احتياج دارد.[9] شهيد مطهري مي نويسد: همه جانبگي از جمله امتيازات اسلام نسبت به اديان ديگر است...[10]
در اسلام، احكام و قوانين منحصر در زندگي فردي انسان‏ها نيست، بلكه تمام ابعاد زندگي اجتماعي را نيز در بر دارد، چرا كه زندگي فردي و اجتماعي انسان از هم قابل تفكيك نبوده و بسياري از امور فردي، در زندگي اجتماعي و بالعكس تأثير دارند.
2- هماهنگي با مقتضيات زمان:
يكي از ويژگيهاي بسيار مهم اسلام همسويي آن با شرايط زمان است؛ يعني قوانين اسلام علاوه بر جامعيت به گونه‏اي تشريع شده كه پاسخگوي نيازهاي انسان‏ها در همه زمان‏ها است؛ از اين رو اسلام بعد از گذشت چندين قرن بالنده و پويا ظاهر شده و در مقام پاسخگويي نيازهاي مردم اظهار عجز نكرده است.
امام صادق(ع) درباره قرآن فرمود: خداوند قرآن را براي زمان و مردم خاصي قرار نداده است. قرآن براي همه زمان‏ها و براي همه انسان‏ها تا روز قيامت تازگي دارد.[11] مارسل بوازار مي نويسد: احكام و قوانين اسلام به پرسش‏هاي معاصر پاسخ داده است...[12] يكي از امتيازات اسلام نسبت به اديان ديگر همين است كه اديان ديگر پاسخگوي نيازهاي زمان خود بودند، حال آنكه اسلام پاسخگوي نيازهاي انسان‏ها درطول تاريخ مي باشد. يكي از علل خاتميّت اسلامرا در همين ويژگي بايد جستجو نمود.
همسويي اسلام با شرايط زمان بدان معنا نيستكه قوانين اسلام با شرايط زماني تطبيق گشتهو تغيير يابد، بلكه معنايش اين است كه هرگاه احتياجات و حوادث و مقتضيات زمان به اسلام عرضه مي شود، پاسخگو است
3- تلفيق دنيا و آخرت:
يكي از دلايل مهم كامل بودن دين اسلام درتلفيق دنيا و آخرت ظهور مي كند. اسلام بااصل دنيا و مواهب آن مبارزه نكرده و رهبانيت را نپذيرفته است: لا رهبانية في الإسلام. دين دنيا را پل ارتباطي آخرت دانسته است. از اين رو نخست تعريف دقيق از دنيا ارائه داده و به زندگي انسان‏ها سمت و سو داده و همگان را به فعاليت در دنيا فرا خوانده است. از سوي ديگر اسلام مردم را به آخرتگرايي فراخوانده و از دنيا گرايي بر حذرداشته، اين در حالي است كه برخي از اديان نيز دنيا گريزي را مطرح كرده‏اند، چنانكه برخي ديگر آخرت گريزي را مطرح كرده‏اند.
شهيد مطهري در اين خصوص مي نويسد: درجامعه‏ هاي كهن هميشه يكي دو چيز وجود داشت: ياّ آخرت گرايي و زندگي گريزي و يا زندگي گرايي و آخرت گريزي. اسلام آخرت گرايي رادر متن زندگي گرايي قرار داد. از نظر اسلام راه آخرت از متن زندگي و مسئوليت‏هاي زندگي دنيا مي گذرد.[13]
4- جهان شمولي:
اسلام علاوه بر جامعيّت و همسويي با شرايط زمان، جهان شمول است.
جهان شمولي بدان معنا است كه اسلام اختصاص به مردم و سرزمين خاصي ندارد، بلكه دين همگاني است. بر خلاف اديان ديگر كه هر كدامبه امت و قومي اختصاص داشته‏اند.
از اين رو در قرآن خطاب به پيامبر اسلام(ص) آمده است: و ما أرسلناك إلا رحمة للعالمين.[14] از برخي آيات[15] و روايات ديگر استفاده ميشود كه در زمان حكومت جهاني امام زمان(ع) دين اسلام همه جهان را فرا گرفته و همگاني مي شود.

دلايل برتري اسلام بر ساير اديان آسماني
1- اسلام آخرين دين است و هميشه دين آخراز همه جهات بر اديان پيشين امتياز و برتري دارد چون اگر دين بعدي بيايد و مكمل اديان گذشته نباشد لغو خواهد بود .
2- اسلام منادي توحيد در همه ابعاد آن استولي اديان ديگربه انحراف كشيده شده اندمثل مسيحيت كه قائل به تثليث هستند .
3- تاريخ و شناسنامه دين اسلام كاملا روشناست ؛ در حالي كه تاريخ اديان گذشته كاملا مبهم و تاريك است.
4- معارف اسلام، عميق و موافق بابراهين عقلي و شرعيت اسلام، گسترده ودر بر دارنده تمامي قوانين مترقي و حقوق انساني و اجتماعي است؛ در حالي كه برخي از معارف اديان ديگربا براهين عقلي ناسازگار و شريعت آنها بسيار محدود و فردي است.
5- گزاره‌هاي ديني متون اسلامي به ويژه قرآن مطابق با واقع است و هر روزه، علوم تجربي و طبيعي از حقانيت آنها پرده بر مي‌دارد و با آنها مطابق است؛ در حالي كه گزاره‌هاي متون اديان ديگر با علوم و كشفيّات بشر امروز،ناسازگار و غير قابل جمع است.
6- مَثَل اسلام و اديان سابق، مَثَل 100و كمتر از آن است يعني چون كه صد آيد، نود در پيش ماست؛ البته اين بنابر فرضي است كه اديان سابق عاري از تحريف و دور از دست برد بشر قرار گرفته باشند كه به شهادت تاريخ، اديان سابق، جملگي دچار اين نقصان و اين مشكل بوده‌اند.
7- وجود قرآن در ميان مسلمانان كه تحريف نشده و بعنوان معجزه جاويدان است، از امتيازات ديگران اسلام است كه ديگر اديان از اين امتياز بي بهره اند.
استاد شهيد مرتضى مطهرى با استناد به آيه «و من يبتغ غيرالاسلام ديناً فلن يقبل منه» مى فرمايد كه: دين تسليم است،‌ولى حقيقت تسليم در هر زمان،‌شكلى دارد و در اين زمان، شكل آن،‌دين گران مايه اى است كه به دست حضرت خاتم الانبيا ظهور يافته است. لازمه تسليم خدا بودن، پذيرفتن دستورهاى او است. روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور همان است كه آخرين رسول آورده است.(عدل الهي،ص 329 تا 334)

امتياز اسلام از نگاه برون ديني
در اين منظر نمى توان براى برترى دين اسلام به آيات قرآنى و روايات اسلامى تمسك نمود، چون كه غير مسلمان اينها را قبول ندارد، بلكه بايد نخست حقانيت اسلام را ثابت نمود. در قدم بعدى نوبت به اين مى رسد كه دين بر حق تنها يك دين است،نه بيشتر. نمى شود پذيرفت هم اسلام بر حقاست و هم اديان ديگر (پلوراليسم دينى و تكثرگرايي در دنيا مردود است). اگر در پى اثبات حقانيت دين اسلام بر آييم، بحث به درازامى كشد كه در اين فرصت اندك نمى توان به طور مبسوط و كافى آن را بيان نمود از اينرو به صورت مختصر به آن پرداخته مي‌شود. براي پى بردن به حقانيت اسلام و برترى آنبر ساير اديان، راه هايى وجود دارد كه يكى از آن ها بررسى ويژگى هاى اسلام در بُعدشناخت شناسي،‌جهان بيني،‌انسان شناسي،عقيده و مسائل اخلاقى و ارزشى است، سپس با معيار عقل و خِرَد ـ كه اولين داور ومعيار پذيرفته شده است
شهيد مطهرى درباره ويژگى هاى اسلام مى نويسد: ديدگاه اسلام از نظرشناخت شناسى چنين است:
1ـ بشر مي‌تواند جهان و حقايق آن را بشناسدو خود مشوق آن است... .
2ـ شناخت حقايق جهان از اين راه ها ممكناست: طبيعت يا آيات آفاقي،‌انسان يا آيات انفسي، تاريخ يا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل... .
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوة تفكرو استدلال، تزكيه و تصفيه نفس و مطالعه‌ آثار علمى ديگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبيعت، انسان با جامعه و زمان. از نظر جهانبينى و انسان شناسى عبارت است از: 1ـ جهان واقعيتش از خدا است. يعنى تمام واقعيتش انتساب به حق است. 2ـ واقعيتش و نسبتش به حق يكى است. 3ـ اين واقعيت متغير و متحركاست. 4ـ واقعيت هاى اين جهان درجه تنزل يافته و مرتبه نازله واقعيات جهانى ديگر است كه جهان غيب ناميده مي‌شود.
5 ـ اين جهان ماهيت «به سوى اويي» دارد؛يعنى همان طور كه از اوست به سوى او هم هست... .
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى وسببى و مسببى است. فيض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسير علل و اسباب خاص خود او جريان مى يابد... .
7ـ جهان يك واقعيت هدايت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه اى كه هستند از نور هدايت برخوردارند.
8ـ بعد از اين جهان جهانى ديگر است... .
9ـ روح انسان حقيقتى جاودانه است.
10ـ انسان ها به حسب خلقت مساوى آفريده شده اند، تنها ملاك فضيلت، علم، جهاد و تقوااست.
11ـ انسان ها به حسب اصل خلقت از يك سلسله استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دينى و اخلاقي برخوردارند.
12ـ به حكم اين كه هر فردى بالفطره انسان متولد مي‌شود. در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذيرى هست... .
13ـ انسان ها همواره در عمق جانشان يك تضاد درونى (تضاد بين عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، لذا مسئوليت دارند.
14ـ جهان زير چتر ارادة خداوند واحد است... . از نظر ايدئولوژي: ايدئولوژي اسلام همه جانبه،‌جامع و فراگير است، در آن اجتهادراه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگى گرا است(نه زندگى گريز)، اجتماعىاست و مقررات اجتماعى دارد. در عين اجتماعى بودن،‌حقوق و آزادى فردى را محترم مى شمارد... [16]
با نگاه به اين خصائصى كه از اسلام بيان شد مى گوييم: اين معارف را مى توان با معارف ديگر مكاتب و مذاهب مقايسه كرد. زيرا مقايسه يكى از مهمترين معيارهاى ارزيابى است. مى توان در وهله نخست مكاتب را بر دو قسم تقسيم نمود، مادى و الهى با بطلان مكاتب عادي، اعم از مكتب مادى ميكانيك و ديالكتيك،[17] بحث در مكاتب الهى متمركز مي‌شود. مكاتب الهى هم بر دوقسم است: توحيدى و غير توحيدى (شرك)، عقل سليم توحيد را مى پذيرد، بنابراين بحث دراديان توحيدى متمركز مي‌شود. در بين اديان و مكاتب الهى و توحيدى سه دين مطرح است،اسلام،‌مسيحيت و يهود. تبلور اسلام درقرآن، مسيحيت در انجيل و يهود در تورات است. با تأمّل در اين سه كتاب به راحتى حقانيت و برترى قرآن بر دو كتاب ديگر را مى توان دريافت نمود.[18]
يكي از امتيازات اسلام بر ديگر اديان خاتميت دين به وسيله اسلام است و آياتي كه بر اين مطلب دلالت مي‎كنند،دو دسته‎اند:
1. آياتي كه با مدلول مطابقي و با صراحت بر خاتميت دلالت مي‎كنند.
2. آياتي كه با مدلول التزامي بر خاتميت دلالت دارند.
يكي از آياتي كه به روشني بر خاتميت دلالت مي‎كند، اين آيه شريفه است كه مي‎فرمايد:
«ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ».
محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ پدر هيچيك از مردان شما نيست، بلكه فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است.
قسمت دوم آيه، مسئله نبوت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رامطرح كرده و او را به عنوان پايان بخش سلسله پيامبران معرفي مي‎نمايد. در اين قسمت از آيه نخست به مقام رسالت پيامبراسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ اشاره نموده پس از اين از او به عنوان آخرين پيامبر الهي ياد شده است.
و اين بدان جهت است كه نسبت ميان نبوتو رسالت، از قبيل نسبت ميان عام و خاص است، به اين معنا كه هر نبي‎اي رسول نيست، ولي هر رسولي نبي مي‎باشد، و در نتيجه رسول خاص، و نبي عام است؛ زيرا مقام نبوت مربوط به دريافت خبرهاي مهم آسماني، و مقام رسالت مربوط به ابلاغ آن خبرها به مردم و كوشش در جهت تحقق يافتن آن‎ها در جامعه بشري است.
در هر حال، خواه مصداق نبي و رسول يكسان باشد يا متفاوت، از نظرمفهومي، نبوت اعم از رسالت است. يعني نبوت بدون رسالت قابل فرض است، ولي رسالت بدون نبوت قابل فرض نيست؛ چرا كه شخص نخست بايد به مقام نبوت برسد وحقايق و معارف الهي را از طريق وحي دريافت كند، آن‎گاه به ابلاغ و اجراي آن‎ها مأموريت يابد.
بدين جهت قرآن كريم به جاي آن كه پيامبراكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـرا آخرين رسول خدا معرفي كند، او را آخرين پيامبران الهي معرفي كرده است تا هم‎زمان دال بر خاتميت رسالت و نبوت باشد. . احزاب/40.
(جهت آگاهي بيشتر ازاين آيات ر.ك: كتاب مفاهيم القرآن، ج 3، صص 139ـ113.)
با نگاه مقايسه اى بين اسلام و ساير اديان و مكاتب مى گوييم: دين اسلام برترى دارد،‌
اوّل: دين هاى امروز، توحيدشان و تصويرى كه از خدا ارائه مى كنند،‌قابل خدشه است،بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان ها در دين هاى ديگربه صورتى كه در اسلام شموليت دارد، لحاظنشده و گاه ناديده گرفته شده است.
سوم: در ديگر اديان تعادل ميان زندگى دنيوى و اخروى رعايت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود هاى دين هاى ديگر به جهاتى ايدئاليستى اند،‌مثلاً عدم خشونت بودايى ها و مسيحيان، در حالى كه دنيا پر است ازخير و شر و نيك و بد. از اين رو جا به جا بايد خشن يا نرم بود. اين دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ يعنى رهنمودش باواقعيت ها همخوان است.
پنجم: اكثر دين ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان ها نيستند،‌يا اگر هستند، تعادلى در آن ها ديده نمى شود و قوانين اجتماعى آنان سبب پايمال شدن حقوق انسان‌ها مىشود. اين وضع در اسلام بهتر است. ششم: اكثرمذاهب با پيروان ديگر اديان با خشونت برخوردمى كنند، در اسلام اين امر تعديل شده است. تاريخ هم نشان داد. كه در همزيستى مسالمت آميز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند.
هفتم: تحريف در اديان آسمانى تعاليم آنان را دچار خدشه كرده است، ولى در اسلام (قرآن) تحريفى وجود ندارد .
بنا بر اين عقل حكم ميكند كه انسان اسلام را انتخاب نمايد . اگردر برخي روايات اشاره شده است كه اسلام را انتخاب نمايد ارشاد به حكم عقل است . البته اگر كسي اسلام را انتخاب نمود لازم است قوانين و مقررات آن را قبول و اطاعت نمايد.

پی‌نوشت

[1]. بقره آيه‌285.
[2]. آل عمران آيه‌85.
[3]. مائده آيه 3.
[4]. آل عمران آيه‌.
[5]. احزاب44
[6]. انعام آيه 59
[7]. كافي، ج 5، ص 83؛ بحارالانوار، ج 74، ص 145.
[8]. مجموعه مقالات نقش زمان و مكان در اجتهاد،ج 1، ص 286 و 270.
[9]. همان، ص 286.
[10]. وحي و نبوّت، ص 90؛ مجموعه آثار، ج 2، ص 241.
[11]. عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 130.
[12]. اسلام در جهان امروز، ص 259
[13]. وحي و نبوت، ص 91؛ مجموعه آثار، ج 2، ص 242.
[14]. انبيا آيه 107؛ اعراف آيه 158، توبه آيه 28.
[15]. توبه آيه 33.
[16]. مجموعه آثار، ج 2، ص 229 تا 250
[17]. پاسدارى از سنگرهاى ايدئولوژى تطبيقي(آيت الله مصباح يزدي)
[18]. مقايسه اى ميان تورات،‌انجيل(دكتر بوكاي) و قرآن و علم(ذبيح الله دبير)

برچسب‌ها: 
بازنشر