بهائیت
شبکههای مجازی بهائیت با معرفی تواضع به عنوان اصلی پسندیده، پیشوایان بهائی را به عنوان نمونهای در این زمینه معرفی نمودند. این در حالیست که پیامبرخواندهی این فرقه با مشروط کردن قبولی اعمال بهائیان به رضایت خود، قرار دادن محل سکونتش به عنوان حج بهائیان و قبله قرار دادن محل دفن خویش؛ نمونهی کاملی از تکبّر به شمار میآید.
بر خلاف معرفی اصل اُلفت و محبت به عنوان یکی از تعالیم بهائیت؛ پیشوایان این فرقه، رفتاری در تضاد با این اصل را از خود نشان دادهاند. همچنان که در احوالات شوقی افندی میخوانیم: «مادرش بیمار شد بر بالینش نیامد تا بدرود زندگانی گفت، پس از چندی پدرش نیز که روزگاری در بستر ناتوانی افتاده بود درگذشت و چون ناشناسان به خاک سپرده شد».
شوقی افندی به عنوان رهبر و سومین پیشوای بهائیان، دارای صفات رذیلهی اخلاقی بسیاری بوده است. جناب صبحی (مبلّغ مشهور بهائی و از دوستان نزدیک دوران جوانی شوقی افندی)، شوقی را فردی زناکار و همجنس باز معرفی میکند. این در حالیست که پیشوایان دینی همواره به عنوان بهترین الگویهای جامعهی بشری به شمار میروند.
از جمله وقایعی که در زمان ظهور حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به دست ایشان رقم میخورد، حاکمیت و جهانی نمودن دین اسلام است. این در حالیست که جناب علیمحمد شیرازی (مدعی دروغین مهدویت بهائیان)، نه تنها تلاشی در جهت احیاء و جهانی نمودن دین اسلام از خود بروز نداد، بلکه در مدت کمتر از شش سال، ادعای نسخ اسلام را نیز مطرح کرد!
بهائیان شخصیتی به نام علیمحمد شیرازی ملقب به باب را مهدی موعود و امام دوازدهم شیعیان معرفی میکنند. این در حالیست که با بررسی دقیق روایات اسلامی، هیچکدام از ویژگیهای مهدی موعود و وقایعی که به دست ایشان رقم میخورد را در علیمحمد شیرازی نمیتوان یافت. وقایعی نظیر: جهانی کردن دین اسلام، توسعهی عدالت و حاکمیت اخلاق و عقل.
چندی است که قتلعام بیرحمانهی مسلمانان در کشور میانمار، توسط بوداییان افراطی و ارتش این کشور شدت گرفته است. اما در این بین، فرقهی بهائیت (که خود را گستردهترین آیین در دنیا پس از مسیحیت میداند و بنا به اعتراف منابع بهائی، کشور میانمار رتبهی پانزدهم جمیعتی این فرقه را داراست)؛ در قبال نسلکشی مسلمانان این کشور سکوت کرده است!
بهائیان با استناد به آیهی 35 سورهی اعراف که بر نزول پیامبران اشاره دارد، به اثبات حقانیت پیشوایان خود میپردازند. در پاسخ میگوییم: 1. این آیه حکایت از اصل تشریع، پس از خلقت حضرت آدم (ع) دارد. 2. هدف اصلی آیه، بیان ملازمه میان شرط و جزا است و دلالتی بر وقوع شرط در آینده ندارند. 3. فعل مضارع به خودی خود دلالت بر آینده ندارد.
مبلغان بهائی مدعی شدند: «بهاءالله ذکری را به زندانیان در سیاهچال آموخته بودند که یک دسته میگفتند، قل الله یَکفی مِن کُلِّ شَیء و دستهی دیگر جواب میدادند، و علی الله فلیتوکّل المتوکّلون». اما همانگونه که میدانیم، این ذکر نیز همچون سایر ادعیه و تعالیم بهائیت، کپیبرداری پیشوایان بهائی، از سایر ادیان و مکاتب فکری و ثبت آن به نام خود بوده است.
نهاد رهبری بهائیت در سال 1387، پس از دستگیری سران خود به جرم جاسوسی، اقدام به ارسال نامهای سرگشاده به دادستانی کشور نمود. جالب اینجاست که تشکیلات بهائیت، در سال 1362، پس از دستگیری 22 نفر از اعضای خود به جرم جاسوسی برای اسرائیل نیز، اقدام به نگارش نامه نمود. تشکیلات بهائیت در این نامه، علت مذهبی را دلیل بازداشت سرکردگانش میداند!
مهمترین دلیل بهائیان بر رَد خاتمیت، لزوم عقلی تجدید شریعت به مقتضای زمان است. در پاسخ میگوییم: 1. تغییر دائمی ماده، دلیلی بر لزوم تغییر قوانین نیست. 2. لازمهی نیازمندیهای بشر، تغییر اصول اساسی زندگی او نیست. 3. اسلام برای سلسله مقررات مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی، اصولی کلی مشخص کرده که جزئیات به وسیلهی آن تعیین میشود.
یکی از مراکزی که بهائیان تحت نظر محافل ملّی و محلی از آن برای تبلیغ و فعالیتهای خود استفاده میکنند، مکانی به نام «مشرقالأذکار» یا معبد بهائیان است. اساساً معبد در تمام ادیان محل عبادت است؛ اما از آنجایی که بهائیت دارای جایگاه دینی محکمی میان مردم نیست؛ معبدهای منسوب به آن، تنها ماهیت سیاسی و تشکیلاتی دارند.
پیامبرخواندهی بهائیان از شیعیان خواست که حتی اگر بهائی نمیشوند، حداقل دست از تشیع بردارند. آری؛ بیشک علت دشمنی پیشوایان بهائی با تشیع را میتوان در پیروی از علماء و ظلمستیزی مکتبی شیعیان دانست. روحیهای که با رقم زدن حوادثی نظیر تحریم تنباکو به مستکبرین فهماند که میبایست عوامل خود را برای برچیدن این مذهب حَقه، به کار گیرند.
پس از حکم دادستانی کلّ کشور بر ممنوعیت فعالیت بهائیت، محفل روحانی بهائیان ایران، در سال 1362 اقدام به ارسال نامهای به دادستانی کشور کرده و تعطیلی کامل امور تشکیلاتی بهائیت را مدعی میشود. این در حالیست که تشکیلات بهائیت، در نامهی سال 1387 خود، صراحتاً به فعالیت پنهانی این تشکیلات در ایران اعتراف میکند!
یکی از نکاتی که در نامهی سال 1387 تشکیلات بهائیت به دادستانی کشور به چشم میخورد، ادعای شیعهدوستی بهائیان است. ادعایی که پیشوایان بهائی در گفتههای خود، با خطاب کردن شیعیان به القابی نظیر: پستترین حزب و امّت، مشرک، جاهل و متوحش، خلاف آن را ثابت کردهاند. اینها همه حکایت از کینه و دشمنی بهائیت با مذهب تشیع دارد نه شیعه دوستی!