تاریخچه
فرقه اهل حق را در گذشته علاوه بر "دین یاری"، "طایفه دلفان"، "نصیریه" و ... نامیدهاند. منشأ این فرقه به عمد یا غیر عمد بر اکثریت مردم اهل حق پوشیده مانده است و از کتب خطی منتسب به قرون گذشته، مشخص میشود که اهل حقها در ابتدا پیرو شخصی به اسم "نصیر" بوده، چنانچه در یکی از این کتب خطی که توسط...
فرقه اهل حق چنان منشأ خود را گم کرده است که هر مسلکی آن را از خود دانسته و حتی برخی از رهبران اهل حق هم خود را گاهی مسلمان و گاه دارای دینی جدا از اسلام معرفی میکنند که در اینجا نمونه ای از این اقوال را میآوریم. ابن عبری، نصیریه را فرقه شیعه غالی ذکر میکند. و ارنست رنان نصیریه را مصغر نصارا (مسیحیان کوچک) میداند. مورخان معاصر...
به عقیده برخی فرقه اهلحق به دلیل باطنی بودن عقایدشان، داشتن سبیل، خانقاه، عقیده به حلول و تناسخ و ساقط دانستن تکلیف، مرید و مراد داشتن و ذکر که از خصوصیات فرقه صوفیه است را میتوان یکی از این فرقهها محسوب نمود که با استفاده از تقیه تا کنون وجود خود را حفظ کردهاند. لذا به عقیده قائلین به تشابه فرقه اهلحق به صوفیه، قبل از پرداختن...
به عقیده برخی صوفیه تعصب به دین خاصی ندارند، چنانچه در قرن حاضر نیز نویسندگانی نظیر جبران خلیل و جرج جرداق مسیحی نیز با آنکه امام علی(علیه السلام) را ستودهاند، ولی عقیده دارند که انسان به دین خاصی ملزم نیست و هر دینی داشته باشی کافی است، لذا بر دین مسیحیت باقی ماندهاند. شهید مطهری آیه زیر را به عنوان دلیل باطل بودن این عقیده آورده...
در مورد تاریخ پیدایش فرقه اهلحق مطلب مستند و استواری در کتب تاریخ ملل و نحل در دست نیست. با این حال برخی نویسندگان هوادار یا متمایل به این فرقه برآنند که تاریخ پیدایش این فرقه به قرن دوم باز میگردد و در قرن هفتم و هشتم هجری تجدید حیات یافته است. لیکن به گواهی بزرگان اهلحق ادعای تاریخ دقیقی برای ظهور این فرقه ادعایی کذب و بدون استناد به منبعی قابل اعتناست...
از مجموعه کتابهای مهم در فرقه اهلحق، از نامه "سرانجام" میتوان نام برد. به مجموعه کتابها و رسالههای دینی اهلحق که در قرن هشتم هجری قمری توسط سلطان اسحاق و یارانش به رشته تحریر در آمده، کلام یا خزانه یا سرانجام گویند. اهلحق دفترهای خود را از دیگران مخفی نگاه میدارند. از نظر ایشان این دفترها به زبان اشاره نوشته شده و کسی نمیتواند این زبان را...
اهلحق فاقد کتاب معتبری است که بدون کم و کاست، مورد تایید تمامی فرق باشد. اما کلامها که مجموعه اشعاری هستند که برخی گویشهای کردی و یا احیانا ترکی سروده شده و "دفتر" نامیده میشوند، جای خالی کتب مقدس را برای ایشان پر کرده است. موضوع این کلامها عبارت است از افسانهها و اساطیر، تجربیات دینی و مناجاتها...
خاندان آتشبيگی يکی از شاخههای اهلحق است که به نظر برخی محققين ريشه آنها از مشعشعيان است. تقریباً مقارن با ایامی که سید محمد نوربخش به دعاوی خود پرداخت، در خوزستان یکی دیگر از شاگردان شیخ احمد بن فهد حلی که آن هم سید محمد نام داشت و نسب وی نیز به امام موسی کاظم (علیه السلام) میرسید و بعدها "مشعشع" لقب گرفت، ادعای مهدویت و در پی آن دعوی الوهیت کرد...
شاه ابراهيم ملقب به "ملک طيار" و فرزند سيد محمد گوره سوار از هفتوانه و خاتون زينب دختر مير خسرو کردستاني است. شاه ابراهيم به منظور اشاعه مکتب اهلحق به عراق رفته و چندي در بغداد و شهرهاي شمالي عراق و نيز در بين کردان و ترکمنان به سر برده است. يکي از خاندانهاي يازدهگانه اهلحق از فرزندان شاه ابراهيم تشکيل شده است.
بنا به شواهد و قرائن موجود در اهلحق، ساماندهی اهلحق از اقدامات سلطان اسحاق نبوده است. بلکه بعدها توسط پیروان کاردان اهلحق، با استفاده از مقبولیت عام سلطان اسحاق ...
بنا بر روایات اهلحق شیخ زاهد گیلانی به مرید خود شیخ صفی الدین اردبیلی فرمان داده است تا از محضر سلطان اسحاق نیز استفاده برد. داستانهایی درباره ارتباط سلطان و شیخ صفی در بین اهلحق رواج دارد...
سلطان اسحاق که از طریق سلسله نقشبندیه با تصوف پیوند میخورد، برای تبلیغ و سامان بخشیدن به اعمال سیر و سلوک پيروان يزيديه که بدون مرشد و پیر انجام میشده به میانشان رفته و به انزوا و مراقبت مشغول شده تا رفته رفته مریدان به گردش حلقه زده و مراحل سیر و سلوک آنها را زیر نظر پیروان و سادات راه پیموده قرار داده است.
سلطان اسحاق بنيانگذار واقعي مذهب اهلحق تلقي شده است. او پيري درويش است، اما نه درويش قلندر و سرگردان، بلکه درويشي مقيم. همه همراهانش نيز درويش هستند. با ظهور وي حوزه تبليغ و ترويج اهلحق از لرستان به اورامان کردستان تغيير ميکند، درباره زمان حيات وي روايات مختلفي وجود دارد. تولد او را در قرن ششم، هفتم، هشتم هجري قمري نوشتهاند.
سلطان اسحاق فارغ التحصیل نظامیه بغداد بوده و بعد از تشرف به حج به برزنجه بازگشته و به ارشاد مردم پرداخته است. در پی حسادت برادران ناتنیاش بر سر ما ترک پدر، بین ایشان و سلطان اختلاف میافتد و در نهایت سلطان راهی اورامان ایران میشود. سلطان در دیه شیخان در کنار شرقی رودخانه سیروان منزل میگزیند و خلایق از هر سو برای درک محضرش بدانجا روی میآورند و او نیز به دستگیری و ارشاد درویشان مشتاق میپردازد.