نقش یاران سلطان در ساماندهی اهلحق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بنا به شواهد و قرائن موجود در اهلحق، ساماندهی اهلحق از اقدامات سلطان اسحاق نبوده است. بلکه بعدها – شاید مقارن با تشکیل اولیه نهضت صوفیه – توسط پیروان کاردان اهلحق، با استفاده از مقبولیت عام سلطان اسحاق در مناطق تحت نفوذ وی، و یاران خاصه او، این ساماندهی صورت گرفت و افسانهها و اساطیری که ریشه در باورهای کهن ملی و دینی آنها داشت و روزگاری فرق گنوسی و غالی را در این مناطق مجال داده بود، درباره سلطان و یاران او بوجود آمد و با برخی از حقایق تاریخی درآمیخت و چندی بعد بخشی از آنها نیز مکتوب شد. قسمت اعظم دفترها و کلام اهلحق مربوط به این دوره – دهها سال بعد از سلطان - است که قطعا تحولی که توسط دولتمردان صوفیه در مورد تغییر مذهب در کشور ایجاد شده بود، خود بوجود آمدن چنین مسلکی را آنهم در سرزمینهای مرزی ایران و عثمانی، نمایندگان دو مذهب تشیع و تسنن، میطلبید و از آن استقبال میکرد. شاید بابا یادگار و شاه ابراهیم از خلیل همان اعضاء کاردان باشند که در تشکیل و ساماندهی اهلحق نقش بسزایی داشتهاند.
بهتر آن است که بگوییم اهلحق به نوعی احیای خاطرات پیشین است که در قالب وقایع تاریخی نمایش داده شده است. این خاطرات همان عقایدی را در بر دارد که روزگاری توسط دراویش دورهگرد و بیخانمان، بصورت رمزی برای روستا نشینان و عشایر خانه به دوش بیان میشد و در آن عنصر ایرانی، گنوسی، اسلامی، تصوف نقش بسزایی داشتند.[1]
از دیدگاه اهلحق بعد از سلطان اسحاق، چندین نفر مظهر الوهیت قرار گرفتند. البته این مظهریت از نوعی دیگر بود که به آن اصطلاحا "شاه مهمان" میگویند. کسانی که محل تجلی ذات حق قرار میگیرند، «گاهی ممکن است ذات حق هم بر آنها مهمان شود، یعنی ممکن است چندین نفر همزمان، محل تجلی ذات حق واقع شوند، اما ذات حق در آنِ واحد فقط بر یک نفر مهمان میشود، آنهم در صورتی است که حق در ذات بشر نباشد، حق در "ذات بشر" چون حق درجسم سلطان است.[2]
شاه مهمان همان "ولی" است که جانشین ذات واقع میشود. اگر ذات حق زمانی مهمان واقع شود، ظهور فرشتگان چهارگانه نیز به صورت ذات مهمان است.[3]
منابع:
1-مقدمهای بر دین و روان با تاکید بر اهلحق، صحبت فرخمنش، ص 209
2-همان، ص 211
3-آثارالحق، ج 2، ص 208؛ آثارالحق، ج 1، ص 409
افزودن نظر جدید