کوتاه کردن دست هاى آلوده
اشتباه نشود معناى اتحاد این نیست که یک دسته، حقوق دسته دیگر را زیر پا بگذارد و آن دسته هم در برابر این ظلم خاموش بنشیند. این از انصاف دور است که اگر مظلومى مطالبه حق خود کند و تقاضاى اجراى اصول عدالت نماید به او گفته شود تو دارى تفرقه اندازى مى کنى!
در چنین موردى وظیفه دیگران این است که ادعاى او را مورد بررسى قرار دهند، اگر راست مى گوید به یارى او بشتابند و اگر خلاف مى گوید او را به اشتباه خود واقف ساخته، و قانع کنند، و اگر در طریق اشتباه خود اصرار مىورزند از طریق نصیحت دوستانه و «مجادله نیکو» آن طور که یک رفیق مهربان درباره دوست خود انجام مى دهد، او را متوجه سازند; نه اینکه فحش و دشنام به هم بگویند و نسبتهاى ناروا به یکدیگر بدهند، و آتش عداوت و دشمنى را میان خود برافروزند. همان آتشى که هر دو طرف، هیزم آن خواهند بود و در آن خواهند سوخت; و در نتیجه بیگانگان، آنها را همچون لقمه چرب و شیرینى بلعیده و یا همچون غنیمت بى دردسرى به چپاول خواهند پرداخت!
امروز همه مسلمانان ـ حتى افراد گنگ و کر! ـ مى دانند که در هر منطقه اى از مناطق اسلامى یکى از اژدِهاهاى استعمار غربى دهان باز کرده که آن منطقه و آنچه در آن است را بلعد، آیا احساس همین موضوع، براى اتحاد مسلمین، و بر افروختن شعله هاى غیرت و حماسه در کانون دلهاى آنها کافى نیست؟
آیا شدت آن همه دردها، نباید آنها را به سوى اتحاد و از بین بردن کینه ها و حسدها دعوت کند؟ از قدیم گفته اند: «عِنْدَ الشَّدائِدِ تَذْهَبُ الأَحْقادُ; هنگام هجوم مشکلات کینه ها فراموش مى شود!».
چگونه ممکن است مسلمانى به فکر استعمار و استثمار برادر مسلمان خود بیافتد، مگر هر دو از همان روزهاى نخست که نیاکان آنها در این سرزمینها مى زیستند با یکدیگر شریک نبوده اند؟
آیا این همه مصیبت و بلا که همچون صاعقه، از طرف دشمنان بر سر آنها مى بارد کافى نیست که آنها را به اجراى اصول عدالت و مساوات و انصاف در حق یکدیگر وا دارد؟
گرچه به مشاهده این مناظر تأسف بار نزدیک است از رسیدن به آن هدف مقدس و چیدن ثمره لذت بخش اتحاد مأیوس شویم، زیرا مى بینیم سخنان مصلحین و عالمان خیرخواه اسلامى کمتر در دلها اثر مى کند.
اگر در سخنرانیها و خطابه هایى که ما در این زمینه ایراد کرده ایم و بعداً چاپ و منتشر شده است دقت شود این حقیقت آشکار مى گردد که ما از هر گونه کوششى براى رسیدن به این مقصد بزرگ کوتاهى نکرده ایم ولى بدبختانه مى بینیم روز به روز شکاف و جدایى میان مسلمانان بیشتر مى گردد، گویا به عکس، ما آنها را به دشمنى و اختلاف دعوت کرده ایم.
چرا مأیوس نشویم؟ با اینکه به چشم خود کسانى را مشاهده مى کنیم که عملا براى دامن زدن به آتش اختلاف و ایجاد شکاف هر چه بیشتر نهایت کوشش را دارند.
افرادى مانند «نشاشیبى» که دست به انتشار کتابى به نام «الاسلام الصحیح»! زده است (و به راستى بعضى از اسم ها چقدر دروغ و بر خلاف حقیقت است). خلاصه این کتاب و معناى اسلامِ صحیح از نظر «نشاشیبى» چیزى جز توهین و اسائه ادب نسبت به مقام مقدس اهل بیت پیغمبر(علیهم السلام) یعنى حضرت على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) و انکار هر گونه فضیلت و منقبتى که در آیات و روایات درباره آنها وارد شده نیست.
مثلا آیه تطهیر «(إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً); خداوند فقط مى خواهد پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد»(1)، به عقیده او منحصر به زنان پیغمبر(صلى الله علیه وآله)مخصوصاً «عایشه» مى باشد، بلکه به عقیده او اهل بیت(علیهم السلام) کسى جز عایشه نیست! اما پاره تن پیامبر فاطمه(علیها السلام)را به طور قطع و یقین از اهل بیت(علیهم السلام)خارج مى داند! راستى چه فهم عالى و ذوق و انصاف بى نظیرى!(2)
همچنین آیه «مباهله» و آیه «قربى» هیچ کدام به عقیده نشاشیبى در حق اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) وارد نشده!(3) و تمام روایاتى که در فضایل آنها از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده دروغ و باطل است حتى روایاتى که در کتابهاى صحاح اهل سنّت مى باشد!!(4)
البته نشاشیبى تنها نیست و پیش از او نیز «نصولى» و «حسان» و امثال آنها همین روش را دنبال کرده اند.
با این حال آیا مى توان امیدوار بود که وضع کنونى مسلمین اصلاح پذیرد و این پراکندگى و نفاق جاى خود را به اتحاد و صمیمیت دهد؟ آیا با این اوضاع ما حق نداریم مأیوس شویم؟
آیا نشاشیبى و رفقاى او که نسبت به شیعه و ائمه(علیهم السلام) بدگویى مى کنند نمى دانند که این عمل سبب مى شود یکى از نویسندگان شیعه نیز برخیزد و مقابله به مثل کند ولبه تیز حملات خود را متوجه خلفاى راشدین و اهل سنّت نماید و ضرب المثل معروف عرب را تکرار کند: «إنّ بْنِی عَمِّکَ فِیهِمْ رِمَاح; پسر عموهاى تو هم نیزه دارند!».
و به همین ترتیب این رشته ادامه یافته و هر یک از طرفین، دیگرى را به باد ناسزا بگیرد. آیا جز این نتیجه اى خواهد داشت؟
عقلا و متفکران دو طرف باید درست بیندیشند و ببینند که سرنوشت مسلمانان در کنار این پرتگاه خطرناک به کجا خواهد کشید و چه سودى از این کار خواهند برد.
مگر گناه شیعه چیست؟ آیا آنها گناهى جز دوستى و ولایت اهل بیت پیغمبر(علیهم السلام)خود دارند؟!
* * *
1 . سوره احزاب، آیه 33.
2 . روایات جالب و متعددى از طرف اهل سنّت درباره اختصاص این آیه به پنج نفر (پیغمبر اکرم و على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)) نقل شده و دانشمندان بزرگ اهل سنّت صحت این روایات را تصدیق کرده اند، از جمله محمد شبلنجى دانشمند معروف مصرى در کتاب خود «نورالابصار» در صفحه 102 چنین مى نویسد:
از طرق متعدد و صحیحى نقل شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حالى که على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) همراه وى بودند حسن و حسین را بر زانوهاى خود نشانید و عبایى بر همه پیچید و سپس این آیه را خواند: (إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) سپس گفت: خداوندا! اینها اهل بیت من هستند هر گونه پلیدى و ناپاکى را از آنها دور کن و آنها را پاک گردان.
سپس اضافه مى کند: در روایتى دارد که ام سلمه که از زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود خواست در زیر عبا قرار گیرد، پیغمبر مانع شده و فرمود ولى تو از زنان پیامبرى و زن نیکویى هستى (أنْتِ مِنْ أزواجِ النَّبِىِّ وأنتِ على خیر).
و از «احمد» و «طبرانى» از «ابو سعید خدرى» نقل مى کند که پیغمبر فرمود: این آیه درباره پنج نفر نازل گردیده: من و على و فاطمه و حسن و حسین.
و در همان کتاب وهمان صفحه از «ابن ابى شیبه» و «احمد» و «ترمذى» و «ابن جریر» و «ابن منذر» و «طبرانى» و «حاکم» از «انس» از رسول الله(صلى الله علیه وآله) نقل شده که حضرت بعد از نزول آیه فوق هر وقت براى نماز صبح به مسجد مى رفت از کنار خانه فاطمه عبور کرده و صدا مى زد: «الصلوة، أهْلَ الْبَیْتِ، (إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً)» (عبارت فوق در روایت ابو سعید خدرى است و دیگران هم با تفاوت کمى همین مطلب را نقل کرده اند).
ما تصور مى کنیم یکى از نکات جالب، قرار گرفتن این پنج نفر در زیر عبا و یا پیچیدن عبایى به دور آنها، این بوده که بر همه کاملا روشن گردد که آیه منحصراً درباره همین پنج نفر نازل شده و هیچ شخص دیگرى حتى همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را شامل نمى شود و به این طریق حضرت مى خواسته است اختصاص آیه را به این پنج نفر کاملا به مسلمانان حالى کند. حتى طبق روایتى که در بالا نقل شد از وارد شدن ام سلمه در زیر عبا صریحاً جلوگیرى نمود. ولى با این حال چقدر بى انصافى است که انسان بگوید آیه مزبور منحصراً درباره «عایشه» یا زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نازل گردیده است و به هیچ عنوان شامل بانوى اسلام، فاطمه(علیها السلام) نمى شود؟!
جالب توجه اینکه در روایتى از خود «عایشه نیز نقل شده که این آیه مزبور درباره این پنج وجود مقدس نازل گردیده است (رجوع شود به نور الابصار، ص 101).
3 . نزول آیه «مباهله» را درباره اهل بیت پیغمبر(علیهم السلام) یعنى على و فاطمه و فرزندانش(علیهم السلام) بیش از بیست نفر از بزرگان و دانشمندان و محدثین و مفسرین طراز اوّل اهل سنّت تأیید کرده اند از جمله:
امام فخر رازى در تفسیر معروف خود (ج 8، ص 85)، طبرى مفسر معروف اهل سنّت (تاریخ طبرى، ج 3، ص 407)، سیوطى در تفسیر «الدرالمنثور» (ج 2، ص 39) واحدى در «اسباب النزول» (ص 68) بیضاوى در تفسیر مشهور خود (ج 2، ص 47).
همچنین پیشواى معروف مذهب حنبلى، احمد حنبل در «مسند» ج 1، ص 185 و مسلم در «صحیح» خود، ج 7، ص 120 و حاکم در کتاب «مستدرک» ج 3، ص 150 و ابن حجر عسقلانى در «الاصابه» ج 2، ص 503 و عدّه زیاد دیگرى.
در مورد آیه «قربى» نیز بسیارى از بزرگان اهل سنّت مانند «زمخشرى» صاحب تفسیر معروف (ج 3، ص 467) و فخر رازى در تفسیر خود (ج 27، ص 166)، واحدى در «مناقب» و «بغوى» (ج 4، ص 125) و «ثعلبى» (ج 8، ص 310) و «سیوطى» در تفاسیر خود (ج 6، ص 7) و بسیارى از محدثین و مفسرین معروف دیگر، تصریح نموده اند که درباره اهل بیت(علیهم السلام) نازل گردیده است.
4 . این گفتار «نشاشیبى» درست مصداق مَثَل عامیانه معروفى است که مى گویند: خواست ابرویش را درست کند چشمش را کور کرد، زیرا به خاطر اینکه پایه هاى خلاف خلفاى سه گانه را کمى محکم کند احادیث فضل اهل بیت(علیهم السلام) را که در کتابهاى «صحاح» است تکذیب نموده بدون اینکه متوجه باشد با این عمل مهمترین و مقدسترین کتابهاى اهل تسنّن را که پایه بسیارى از اصول مذهب آنهاست به کلى ضایع و بى اعتبار نموده است!