جواب استدلال گلپايگاني به كلمات شيخ ابن العربي

گلپايگاني در نقل عبارات شيخ ابن العربي محي الدين و ترجمه ي آنها براي استدلال، تدليس و شيطنت نموده عبارات محي الدين را تقطيع نموده و همه ي آنها را كه روي هم رفته تمام دليل برخلاف مدعا و مقصود او مي شود نقل ننموده، و آن مقدار عباراتي را هم كه نقل نموده در بعضي موارد ترجمه ي صحيح نكرده است و كلمه ي (ينزل) را در عبارت محي الدين (و يقتلون كلهم الا واحد منهم ينزل في مرج عكا في المأدبة الالهية الخ) و در ترجمه اش اضافه نموده است، و مي توان گفت با اين همه خرابكاري اهل بهاء را در اين استدلال بسيار دل خوش نموده زيرا از عكاء كه مسكن اخير ميرزا حسينعلي بهاء بوده در اين دليل نامي برده شده است.
كلمات محي الدين در باب سيصد و شصت و ششم از جزء سيم كتاب فتوحات مكيه است ما مقداري از عين عبارات او را از باب مذكور در پاورقي مي آوريم [1] و در اينجا به اختصار به ترجمه ي آن مي پردازيم تا مطلب روشن شود.
مي گويد: بدان همانا براي خدا خليفه اي هست كه خروج مي كند و زمين را در حاليكه پر از ظلم و جور باشد از قسط و عدل پر خواهد نمود، و اگر از دنيا نماند مگر يك روز خداوند آن روز را طولاني كند تا اينكه اين خليفه كه از عترت
رسول خدا از اولاد فاطمه و علي بن ابيطالب است قائم به امر شود، نامش با نام رسول خدا موافق است، با مردم بين ركن و مقام مبايعت مي نمايد، در خلقت مشابه رسول خدا است ولي در اخلاق از او نازل زيرا احدي مانند رسول خدا در اخلاق نيست و خدا درباره ي رسول مي فرمايد و انك لعلي خلق عظيم، آن حضرت گشاده پيشاني و بلند بيني است، نيك بخت ترين خلق به او اهل كوفه اند، مال را بالسويه قسمت مي فرمايد، و در ميان رعيت به عدل رفتار نموده و فصل خصومت مي كند، شخص نزد آن جناب مي آيد و مي گويد اي مهدي به من عطا فرما و آن حضرت از مالي كه نزد او است چندان در جامه ي او مي ريزد كه بتواند آن را حمل نمايد، هنگام فترت و سستي دين خروج مي فرمايد، خداوند از آنچه به قرآن منع و كف (از معاصي و منكرات) فرموده بسبب آن حضرت بيشتر منع و كف خواهد فرمود، (از بركات آن جناب چنان است كه) مرد به شب نادان و بخيل و كم دل باشد و بامداد عالم و كريم و شجاع گردد، خداوند امر آن حضرت را در يك شب اصلاح فرمايد، فتح و پيروزي در جلوي آن حضرت مي رود، پنج يا هفت يا نه سال زندگاني مي فرمايد، اثر رسول خدا را پيروي نموده و تخطي نمي كند، براي آن جناب ملكي هست كه او را تسديد مي نمايد به حيثي كه حضرت او را نمي بيند، كار سخت را متحمل مي گردد، ضعيف در راه حق را تقويت مي كند، ميهمان را نوازش و احترام مي نمايد، بر مصائب و نوائب حق كمك مي كند، آنچه را مي گويد مي كند، و آنچه را كه مي داند مي گويد، و آنچه را كه شهادت مي دهد مي داند، مدينه ي روميه (قسطنطنيه) را به تكبير در ميانه ي هفتاد هزار نفر مسلمان از اولاد اسحق فتح مي كند، وقعه ي بزرگ را در مرج (صحرا و چراگاه) عكاء كه خوان نعمت خداوندي (براي سباع طيور و جانوران) خواهد بود حاضر مي شود (ظاهرا مراد آن است كه مرج عكاء مقاتله اي بين اصحاب آن حضرت و كفار خواهد شد كه خود آن حضرت در آن مقاتله نيز حاضر شده و كشته هاي ابدان كفار در آن صحرا بدون دفن ريخته و مائده ي الهي براي حيوانات مي گردند چنانكه عبارات آتيه ي محي الدين درباره ي وزراي آن حضرت كه مي گويد
و يقتلون كلهم الا واحد منهم في مرج عكاء في المأدبة الالهية التي جعلها الله مائدة لسباع الطيور و الهوام مؤيد آن است) ظلم و اهل آن را برمي اندازد، دين را برپا مي دارد، و در اسلام روح مي دمد، اسلام به آن حضرت عزيز شود پس از ذلتش و زنده شود بعد از مردنش، جزيه وضع كند، و مادامي كه هست بسوي خداوند به شمشير دعوت مي نمايد پس هر كس ابا كند كشته شود و هر كس با او منازعه كند مخذول مي شود، از دين، آن حق واقعي را كه دين بر آن است ظاهر مي سازد به قسمي كه اگر رسول خدا (ص) در دنيا زنده مي بود هر آينه حكم به آن مي فرمود، جميع مذاهب را از زمين برمي دارد و جز دين خالص باقي نمي ماند (تا اينك مي گويد) بر آن جناب عيسي بن مريم با تشريفاتي نازل مي شود (و تا اينكه مي گويد) و در زمان آن جناب سفياني نزد درختي در دمشق كشته مي شود و لشكر او در بيداء بين مدينه و مكه خسف مي شود و از لشكر سفياني جز يك نفر از جهينه كسي باقي نمي ماند، همين لشكر سه روز مدينه ي رسول را مباح مي شمرند پس به طرف مكه كوچ مي كنند و در بيداء آنان را خداوند خسف مي فرمايد، و كسي كه در آن لشكر به اجبار و اكراه بوده خداوند او را به نيتش محشور مي فرمايد، در زمان آن حضرت قرآن حاكم و شمشير هلاك كننده است و لذا در خبر وارد شده است كه همانا خداوند آن مقدار كه به سلطان (از معاصي و منكرات) منع و كف مي فرمايد به قرآن منع و كف نمي فرمايد (تا اينكه درباره ي اصحاب آن حضرت مي گويد) شهداي او نيكوترين شهيدانند و امناي او بهترين امينان (بعد درباره ي وزراي آن حضرت جملاتي مي گويد كه در پاورقي ثبت و در عبارات گلپايگاني تقريبا عمده ي آن ترجمه شده است و ضمنا هم مي گويد كه آن حضرت منطق حيوان را مي فهمد تا اينكه درباره ي عدد همين وزراء مي گويد) آنان كمتر از پنج و بيش از نه نفر نيستند، و به استثناء يكي همگي آنها در مرج عكاء در خوان طعام و نعمتي كه خداوند تبارك و تعالي براي سباع طيور و هوام مقرر فرموده كشته مي شوند (تا اينكه مي گويد) ظهور مهدي از اشراط ساعت است و فتح مدينه روم كه قسطنطنيه عظمي است و وقعه ي بزرگ مرج عكاء و خروج
دجال در هفت ماه واقع و بين فتح قسطنطنيه و خروج دجال 18 روز فاصله شود الي آخر كلماته
خوانندگان محترم كلمات محي الدين را مكرر و به دقت مطالعه فرموده قضاوت كنند و اهل بهاء انصاف دهند چگونه اين كلمات به سيد باب يا ميرزاي بهاء منطبق مي گردد؟
اگر مهدي خليفةالله كه محي الدين در اين عبارات گفته از عترت رسول خدا و اولاد فاطمه و علي بن ابيطالب است سيد باب بوده پس چرا به خروج او زمين پر از عدل و قسط نگرديد؟ (بلكه گوئي روز به روز بر ظلم و جور افزوده شده و مي شود) كي مردم در بين ركن و مقام با او بيعت نمودند؟ اهل كوفه كي و كجا اسعد مردم بدو شدند؟ كجا سيد بر دامن كسي مالي ريخت؟ كي سيد باب از اثر رسول خدا بدون تخطي پيروي نمود؟ قسطنطنيه را در ميان هفتاد هزار نفر مسلم كي فتح نمود؟ در مرج عكاء چه وقت حاضر شد؟ و در مرج عكاء چه قتالي نمود تا از كشتگان آنجا مائده ي الهي براي سباع طيور و هوام فراهم شود؟ كي او به اسلام روحي دميد و بعد ذلتش عزت بخشيد و آن را بعد از مردنش زنده نمود؟ در زمان سيد باب، سفياني كه خودش در دمشق كشته شود و لشكري از او بعد از اينكه مدينه را قتل و غارت نموده باشند در بيداء خسف گردند كه بود؟ آيا سيد باب به قرآن حكومت و به شمشير هلاك مي كرد؟ و هكذا و هكذا.
و اگر مهدي موعود در عبارات محي الدين منطبق بر سيد باب نشد بديهي است كه نه وزير آن مهدي كه در مرج عكاء از بين وزراء مقتول زنده مي ماند منطبق بر ميرزاي بهاء مي گردد و نه عيسي بن مريمي كه در زمان آن مهدي نزول مي نمايد بر وي منطبق مي شود پس گلپايگاني نمي تواند به اين عبارات به نفع بهاء هم استدلالي بنمايد.
اي اهل بهاء! يگانه مبلغ شما، در مقام استدلالات براي عقايد شما چه رسوائي و افتضاح به بار آورده است؟
بدتر از همه تماشا كنيد كه اين خائن بي شرم بعد از نقل كلمات گذشته محي الدين و ترجمه ي آن چه نوشته است؟ مي نويسد: «و اين حديث كه جميع بشارات در اين ظهور اعظم وقوع يافت انسان بصير منصف را كفايت مي نمايد ولكن شك نيست كه هزاران آيت و بشارت صاحبان قلوب مطبوعه را نفع نمي بخشد، و ان يروا كل آية لا يؤمنون بها.»
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] في الباب السادس و الستون و ثلث ماة من الجزء الثالث من كتاب الفتوحات المكية قال: اعلم ايدنا الله و اياك ان لله خليفة يخرج و قد امتلات الارض جورا و ظلما فيملؤها قسطا و عدلا لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد طول الله ذالك اليوم حتي يلي هذه الخليفة من عترة رسول الله (ص) من ولد فاطمة جده الحسن (الحسين) بن علي بن ابيطالب رضي الله عنه يواطي اسمه اسم رسول الله (ص) يبايع الناس بين الركن و المقام يشبه رسول الله (ص) في الخلق بفتح الخاء و ينزل عنه في الخلق بضم الخاء لانه لا يكون احد مثل رسول الله (ص) في اخلاقه والله يقول فيه و انك لعلي خلق عظيم و هو اجلي الجبهة اقني الانف اسعد الناس به اهل الكوفه يقسم المال بالسويه و يعدل في الرعية و يفصل في القضية يأتيه الرجل فيقول له يا مهدي اعطني و بين يديه المال فيحثي له في ثوبه ما استطاع ان يحمله يخرج علي فترة من الدين يزع الله به ما لا يزع بالقران يمسي الرجل جاهلا بخيلا جبانا فيصبح اعلم الناس اكرم الناس اشجع الناس (فيصبح عالما كريما شجاعا - خ) يصلحه الله في ليلة يمشي النصر بين يديه يعيش خمسا او سبعا او تسعا يقفوا اثر رسول الله (ص) لا يخطي له ملك يسدده من حيث لا يراه يحمل الكل و يقوي الضعيف في الحق و يقري الضيف و يعين علي نوائب الحق يفعل ما يقول و يقول ما يعلم و يعلم ما يشهد يفتح المدينة الرومية بالتكبير في سبعين الفا من المسلمين من ولد اسحق يشهد الملحمة العظمي مأدبة الله بمرج عكاء يبيد الظلم و اهله يقيم الدين و ينفخ الروح في الاسلام يعز الاسلام به بعد ذله و يحيي بعد موته يضع الجزية و يدعوا الي الله بالسيف ما كان فمن ابي قتل و من نازعه خذل يظهر من الدين ما هو الدين عليه في نفسه ما لو كان رسول الله (ص) حيا لحكم به يرفع المذاهب من الارض فلا يبقي الا الدين الخالص (الي ان قال) ينزل عليه عيسي بن مريم بالمنارة البيضاء شرقي دمشق بين شهرودتين متكئا علي ملكين ملك عن يمينه و ملك عن يساره (الي ان قال) و في زمانه يقتل السفياني عند شجرة بغوطة دمشق و يخسف بجيشه في البيداء بين المدنية و مكة حتي لا يبقي من الجيش الا رجل واحد من جهينة يستبيح هذا الجيش مدينة الرسول صلي الله عليه و آله ثلاثة ايام ثم يرحل يطلب مكة فيخسف الله به في البيداء فمن كان مجبورا من ذلك الجيش مكرها يحشر علي نيته، القرآن حاكم و السيف مبيد و لذلك ورد في الخبر ان الله يزع بالسلطان ما لا يزع بالقرآن (الي ان قال) فشهداؤه خير الشهداء و امناؤه افضل الامناء و ان الله يستوزر له طائفة خبأهم له في مكنون غيبه اطلعهم كشفا و شهودا علي الحقايق و ما هو امر الله عليه في عباده فبمشاورتهم يفصل ما يفصل (الي ان قال) يفهم منطق الحيوان يسري عدله من الانس و الجان من اسرار علم وزرائه الذين استوزرهم الله له قوله تعالي و كان حقا علينا نصر المؤمنين و هم اقدام رجال من الصحابة رضي الله عنهم صدقوا ما عاهدوا الله عليه و هم من الاعاجم ما فيهم عربي ولكن لا يتكلمون الا بالعربية لهم حافظ ليس من جنسهم ما عصي الله قط هو اخص الوزراء و افضل الامناء (الي ان قال في عدد وزرائه) فما هم اقل من خمسة و لا اكثر من تسعة و يقتلون كلهم الا واحد منهم في مرج عكاء في المأدبة الالهية التي جعلها الله مائدة لسباع الطيور و الهوام (الي ان قال) و ظهور المهدي من اشراط الساعة و يكون فتح مدينة الروم و هي القسطنطنية العظمي و الملحمة الكبري التي هي المأدبة بمرج عكاء و خروج الدجال في سبعة اشهر و يكون (بين) فتح القسطنطنية و خروج الدجال ثمانية عشر يوما الي آخر كلماته.