استدلال گلپايگاني به استخراجات سيد عبدالوهاب شعراني از احاديث نبوي بر حسب تفصيل
گلپايگاني براي اثبات حقانيت عقايد اهل بهاء به كلمات سيد عبدالوهاب شعراني و شيخ ابن العربي تمسك نموده مي گويد:
«و سيد عبدالوهاب شعراني در كتاب اليواقيت و الجواهر در اوصاف اين ظهور از احاديث صحيحه ي نبويه استخراج نموده است شرحي كه مفصل آن در فتوحات مكيه ي شيخ ابن العربي است از آن جمله مي فرمايد كه: هو اجلي الجبهة اقني الانف اسعد الناس به اهل الكوفة يقسم المال بالسوية و يعدل في الرعية يأتيه الرجل و يقول يا مهدي اعطني و بين يديه المال فيحثي له في ثوبه ما استطاع ان يحمله يخرج علي فترة من الدين يزع الله به ما لا يزع القرآن يمسي الرجل جاهلا و جبانا و بخيلا فيصبح عالما شجاعا كريما الي ان قال يشهد الملحمة العظمي مأدبة الله بمرج عكاء يبيد الظلم و اهله يقيم الدين و ينفخ الروح في الاسلام يعز الله به الاسلام بعد ذله و يحييه بعد موته و در شأن اصحاب آن حضرت مي فرمايد: شهداؤه خير الشهداء و امناؤه افضل الامناء قال الشيخ و قد استوزر الله تعالي له طائفة خبأهم الله تعالي له في مكنون غيبه اطلعهم كشفا و شهودا علي الحقائق و ما هو امر الله عليه في عباده و هم علي اقدام رجال من الصحابة الذين صدقوا ما عاهدوا الله عليه و هم من الاعاجم ليس فيهم عربي لكن لا يتكلمون الا بالعربية لهم حافظ من غير جنسهم ما عصي الله قط و هو اخص الوزراء الي ان قال و يقتلون كلهم الا واحد منهم ينزل في مرج عكاء في المأدبة الالهية التي جعلها الله مائدة للسباع و الطيور و الهوام: و خلاصه ي ترجمه ي اين عبارت اين است كه مي فرمايد آن حضرت گشاده روي و اقني الانف است يعني اعلاي بيني مباركش اندكي مرتفع است و اين علامت را اصحاب علم قيافه و حكماء علامت وفور عقل و فراست شمرده اند نيك بخت ترين خلق به او اهل كوفه اند مال را بالسويه قسمت مي فرمايد و به عدل حكم مي نمايد مي آيد نزد او انسان و طلب عطا مي نمايد و آن حضرت از مالي كه نزد او است چندان در جامه ي او مي ريزد كه حمل آن را بتواند. هنگام فترت و سستي دين خروج مي فرمايد و افزون از آنچه خداند به قرآن منع و كف فرمود به آن حضرت منع و كف مي نمايد يعني به ظهور آن حضرت حق جل جلاله چندان جهل و ضلالت را منع و كف خواهد فرمود كه به قرآن شريف نفرمود تا به اين حد كه مرد در شب نادان و كم دل و بخيل مشاهده شود و بامداد عالم و شجاع و كريم گردد يعني بسبب ايمان به آن حضرت جهل ناس به علم، و خوف و بددلي ايشان به شجاعت و بخل و قبض يدشان به كرم و سخاوت مبدل شود و چه نيك منبطق است اين حديث با آيه ي مباركه ي (فرقان) اولئك يبدل الله سيأتهم حسنات و كان الله غفورا رحيما، پس مي فرمايد آن حضرت در مرج عكاء كه مأدبه ي الهيه و خوان نعمت سماويه است وارد مي شود و فتن و وقايع عظيمه را مشاهده مي فرمايد ظلم و اهل آن را برمي اندازد و دين را برپا مي دارد و در اسلام روح مي دمد و خداوند تبارك و تعالي اسلام را به آن حضرت عزت مي دهد پس از آنكه ذليل گردد و حيوة مي بخشد پس از آنكه مرده باشد پس درباره ي مؤمنين و اصحاب آن حضرت مي فرمايد شهداي او بهترين شهيدانند و امناي او نيكوترين امينان. و هر آينه خداوند براي موازرت و نصرت آن حضرت قومي را در پرده ي غيب مكنون و مهيا داشته است كه ايشان را بر سبيل مكاشفه و شهود بر حقايق و آنچه امر الهي است بر عباد مطلع و آگاه مي فرمايد يعني اصحاب آن حضرت بدون تعلم در مدارس به حقائق دينيه آگاه مي شوند و به صرف ايمان بر اوامر الهيه استحضار مي يابند چنانكه عبارت يمسي الرجل جاهلا و جبانا و بخيلا فيصبح عالما شجاعا كريما بر اين مطلب نيز دلالت نمود. ايشان بر اثر رجالي از اصحاب نبي عليه السلام مشي مي نمايند كه عهد الهي را مصدق گشتند و تمام ايشان از عجم باشند و لكن به غير لسان عربي تكلم نمي نمايند و آنها را حافظ و نگاهباني است از غير جنس ايشان كه هرگز خداوند را معصيت نكرده و او مخصوص ترين وزراي مهدي است و تمام كبار اصحاب آن حضرت كشته مي شوند مگر يكي از ايشان كه وارد مي شود در مرج عكاء مهمانخانه اي كه خداوند تبارك و تعالي مقرر فرموده و براي سباع و طيور و هوام يعني جميع اصناف خلف از قوي و ضعيف و كبير و صغير مهيا داشته انتهي و اين حديث كه جميع بشارات آن در اين ظهور اعظم وقوع يافت انسان بصير منصف را كفايت
مي نمايد ولكن شك نيست كه هزاران آيت و بشارت صاحبان قلوب مطبوعه را نفع نمي بخشد و ان يروا كل آية لا يؤمنون بها».