زرتشت و باستانگرایی
کعبهٔ زرتشت نام بنای سنگی چهارگوش (مکعب شکل) و پلهداری در محوطهٔ نقش رستم در کنار شهرستان مرودشت فارس، نزدیکیهای تخت جمشید است. هر بینندهای ابتداء به یاد قبله مسلمانان یعنی کعبه و مسجدالحرام میاندازد به همین دلیل برخی به خاطر این که در دوره ساسانیان مردم ایران زرتشتی بودند و بنای یاد شده هم شبیه کعبه هست، این بنا را کعبه زرتشت نامیدهاند...
در دین زرتشتی، طلاق وجود دارد و این حق به مردان داده شده است. گفتنی است که در شریعت زرتشتی علاوه بر اینکه حق طلاق به مردان داده شده، بعضاً ازدواج اجباری نیز تأیید شده است. حتی ازدواج اجباری با محارم! اما در فقه اسلامی، مرد حق ندارد که زن خود را در اختیاری دیگران قرار دهد. ازدواج اجباری نیز مورد تأیید شریعت اسلام نیست. همچنین درباره طلاق...
کسروی دچار خودبزرگبینی شده بود و ادعاهایی در مورد برانگیختگی خود مطرح میکرده است، و دشمنی خود با عقاید شیعه را به حدی رساند که دست به کتابسوزی زد یعنی کتابهایی از قبیل مفاتیح الجنان و کتب عرفانی را به آتش کشید. امام خمينی (ره) در این زمینه میفرمایند: «با این که کسروی نویسنده زبردستی بود ولی در اواخر دیوانه شده بود...
قابل توجه اینکه انتساب این مقبره به کورش، امری ثابت شده نیست، بلکه نقدهایی جدی و مهم بر آن وارد است، که بیان آن مجالی دیگر میطلبد. لیکن همین امر (که این مقبره از دیرباز زیارتگاه اختصاصی زنان بوده و مردان اذن ورود به آن را نداشتند)، به روشنی میتواند دلیلی باشد بر این نکته که بومیان منطقه، قاطعانه و با یقین کامل بر اینکه این مقبره مربوط به یک زن است، اصرار میورزیدند...
دین مزدیسنی به نام پیشوای آن زرتشت، زرتشتی خوانده میشود. قرنها پس از جدایی آریاهای ایرانی از هندی در فلات ایران گسترش یافت. زرتشت که خود را پیامبری مبعوث از طرف خداوند خوبی و روشنایی معرفی میکرد، مدعی بود آیین خود را از اهور مزدا دریافت کرده تا جهان را از تیرگیها پاک کند و آن را به سوی نیکی و روشنایی رهنمون شود. در مورد زمان ظهور زرتشت اختلافات...
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، با اینکه زندگی شاهان ایران باستان را به نظم درآورد، اما هیچ نامی از کورش نمیآورد. حتی منابع ساسانی هیچ نامی از کورش (به عنوان شاهِ شاهان) و تاریخ هخامنشیان نیاوردند. اما طبری و بلعمی، درباره کورش سخنانی گفته اند. از دید آنان، کورش نه تنها شاهِ شاهان نبود، بلکه تنها یک فرمانده نظامی و یک حاکم دستنشانده بود...
نقد موهومات و پرداختن به حقایق تاریخی، رفتاری روشنگرانه است که منافاتی با وطندوستی ندارد. بلکه این روشنگری، موجب نگاه حقگرایانه و عبرتآموزی از تاریخ میگردد و از سویی نقشههای استعمارگران را ناکارآمد میکند (و سبب تقویت اسلامِ شیعیِ جهادی در ایران میشود). میتوان ایرانی بود، میتوان وطندوست بود، ولی به توهمات، تخیلات و دروغهای باستانگرایانِ افراطی...
اگر اسلام برای ايرانی بيگانه باشد، مسيحيت نيز برای اروپايی و آمريكايی بيگانه است. علت روشن است، آنها احساس كرده اند كه در سرزمينهای شرقی و اسلامی فقط اسلام است كه به صورت يك فلسفه مستقل زندگی، به مردم آنجا روح استقلال و مقاومت میدهد، اگر اسلام نباشد چيز ديگرش كه بتواند با انديشههای استعماری سياه و سرخ مبارزه كند وجود ندارد. برای همین، غرب میکوشد...
از دوران هخامنشی تا امروز آنقدر اقوام مختلف از پارسی و سکایی و تورانی و یونانی و عرب و تاتار در این سرزمین بهم آمیخته اند که تصور خون و نژاد خالص، کودکانه است. استعمار، پس از ایجاد یك ناسیونالیسم نژادی غلط، فرضیههای نژادی را مطرح كرد. در حالیکه اولاً از نظر زیست شناسی تنها یك نژاد انسانی وجود دارد و در ثانی قومی به نام آریایی وجود داشتند، اما نژادی به نام آریا...
عذاب، آن هم به صورتی تحقیرآمیز و هولناک، به کدامین دلیل؟ چون یک انسان، زیاد به گرمابه (حمام) میرود، و باعث میشود که چرک بدنش به آب و آتش برسد، باید در جهنم عذاب شود؟ در آیین زرتشتی، آلوده ساختن آب ممنوع است، اما این یعنی انسان نباید خود را شسته و پاکیزه نگاه دارد ؟ چون چرک بدنش آب و آتش را آلوده میسازد؟ به راستی چنین...
کمیل گماردۀ حضرت علی (علیه السلام) در فیروزآباد یا دیگر نقاط فارس نبود. از سویی مقبرهای که امروزه به نام کورش مشهور شده، در عصر ساسانیان و پس از آن زیارتگاه مردم نبود (و ساسانیان اصولاً نامی از هخامنشیان نمیآوردند). همچنین تخریب معابد و مقدسات اهلکتاب در فقه اسلامی جایز نیست. کمیل نیز ابداً رابطه خوبی با معاویه نداشت. این نوشتار، پاسخی است به یاوهگوییهای...
در عصر حکومت ساسانیان، چند گروه از ایرانیان به یمن رفتند و آن سرزمین را فتح نمودند. از آن زمان سرزمین یمن، جزوی از قلمرو حکومت ساسانیان گشت و حاکمان آن نیز ایرانی بودند. آن ایرانیان در اثر حوادثی شگفتانگیز و در اثر ارتباط با پیامبر اسلام، از روی اختیار مسلمان شدند و به نشر اسلام در یمن پرداختند و اکثر اهل یَمَن به واسطهی آن ایرانیان، مسلمان شدند...
شعر "خدای عرب" او به قدری نژادپرستانه و موهن بود که نه تنها اعتراض شاعران و هنرمندان درون خانواده انقلاب را به همراه داشت که حتی با تقبیح پیروان سایر مکاتب ادبی نیز مواجه شد. کینهتوزی، نژادپرستی و نفرتپراکنی مصطفی بادکوبهای تا آن جاست که وی در اهانتی آشکار، چنین میگوید که حاضر است به قعر جهنم برود اما صدای اعراب را نشنود...
از مهمترین ابهامات زندگی زرتشت، اختلاف نظر عجیب پیرامون زادگاه او است. در منابع پهلوی (متون زرتشتی به زبان فارسی میانه) زادگاه زرتشت، سرزمینی به نام «ایرانویج» بود. سنّت زرتشتی، این سرزمین را همان «آذربایجان» دانسته است. مکتوبات ایرانی عصر اسلامی نیز با تبعیت از موبدان زرتشتی همین نظر را مطرح کردند. در حالیکه امروزه زبانشناسان این نظر را رد کردهاند...