پرسش و پاسخ
ایراد این شبهه از این ناشی میشود که شبههکننده اطلاع کافی در مورد قرآن نداشته، بین اخلاف در قرائت با اصل قرآن تفاوت زیادی است، اصل قران با تواتر اثبات شده و قرائت موجود هم (حفص از عاصم) قرائت مشهور است که سینه به سینه تا زمان پیامبر میرسد، اینکه قرائتهای دیگری هم وجود دارند دلیل بر بیاعتباری قرآن مکتوب متواتر نیست .
قرآن کتاب تاریخی نیست و داستانها را صرف نظر از تاریخ وقوع، برای هدایت آورده است.
ملاک درست و کاملی برای راستیآزمایی کتب تاریخی وجود ندارد تا بتوان بگوییم روایت آن درست و روایت قرآن چون اختلاف دارد، اشتباه است، هرچند در نقل کتب تاریخی از این داستان هم اختلافاتی وجود دارد، پس با این وجود نمیتوان اختلاف قرآن در این موضوع را بر اشتباه قرآن حمل کنیم.
یکی از شبهاتی که در فضای انیستاگرام در پیج «islamonlin» وارد شد موضوع توسل بود که در آن شخصی گفت: بزرگان هرگز نگفتند که توسل به مردگان به روشی که شیعه توسل میکند جایز است. در جواب به روشنی سندی از مولوی محمد عمر سربازی مبنی بر جواز توسل آورده شد.
صحبت روی دو هامان است، یکی در دربار فرعون و دیگری در دربار هخامنشیان که پانصد سال فاصلهی تاریخی بین حیات این دو وجود دارد، اگر ادعا شود هامان نامی ایرانی است چرا وزیر فرعون این نام را داشته، پاسخ میدهیم هامان در کتاب مقدس، خود اصالتی عمالیقی دارد که به واسطهی آشنایی با نجوم، وارد دربار هخامنشیان شده، پس این اسم اصالت ایرانی ندارد.
اول اینکه برای خاص بودن نام یحی در خود عهدجدید موید وجود دارد و دوم اینکه اگرچه در عهدقدیم شاهد نامهایی مشابه ماند یوحانان هستیم اما همانطور که مشخص است، این نام با نام یحیی متفاوت است، همانگونه که احمد و محمود شبیه و هم ریشه اما متفاوت هستند، البته در عهدقدیم آیهای ذکر شده که نام یحیی را دربر دارد اما با مراجعه به متن و ترجمه اصلی، خطا در ترجمه را شاهد هستیم، علاوه بر اینکه واژهی «سَمِيًّاً» را میتوان حمل بر خصوصیات بارز کرد یعنی تا قبل از یحیی کسی مانندش نیامده، این احتمال هم موید قرآنی و هم کتابمقدسی دارد.
پیشفرض این سوال اشتباه است، نه در قرآن و نه در کتابمقدس، در مورد برج نمرود ذکری به میان آورده نشده است، کتابمقدس به صراحت به برج فرعون اشاره نکرده، اما در آن میتوان قرائنی برای وود چنین سازهای یافت و از طرفی اگر اثبات شود نمرود برج بابل را ساخته، باز هم اختلافی با قرآن پیش نمیآید، زیرا صدها سال فاصله بین داستان نمرود و فرعون در هر دو کتاب است.
علیمحمد باب جوانی جاهطلب بود که مدتی در مکتب کاظم رشتی رئیس دوم مسلک شیخیه تحصیل کرد و پس از مرگ استاد، ادعای بابیت و مهدویت خود را مطرح نمود. این در حالیست که سران بابی و بهائی، پیش از انکار مهدی موعود شیعیان، بارها به وجود حضرت بقیة الله (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) اعتراف، اما پس از فرقهسازی، شیعیان را متوهم معرفی نمودهاند.
یکی از پدیده های تاریخی و اجتماعی که پیروان ادیان مختلف با آن مواجه بودند و نمی توان آن را انکار کرد، انشعاب و تفرّق در عقاید اساسی یا مسایل فرعی است. این انشعاب تا زمانی که به نزاع نیانجامد، پذیرفتنی است.
بر اساس آموزههاى اسلامى کسى که منکر خدا باشد، یا براى خداوند شریک قائل شود و یا پیامبرى حضرت خاتم الأنبیاء (صلّى الله علیه وآله) را قبول نداشته و یا یکى از ضروریات دین اسلام را منکر شود، کافر بوده و کافر هم نجس است. در حقیقت نجاست کفار یک نوع آلودگى باطنى است که آثار آن به جسم آنها نیز سرایت کرده و فایده مهم پرهیز از آنها حفظ عقاید و اخلاق جامعه مىباشد.
کارلوس کاستاندا مروّج عرفان ساحری، در 25 دسامبر(1935.م) در نزدیکی «سائوپائولو» یکی از پر جمعیتترین شهرهای برزیل به دنیا آمد. در ایران هم فرقه ابرآگاهی، به سرکردهگی محمد بابایی مجری عرفان سرخپوستی در کشوربود، عرفان سرخ پوستي یکی از شبه معنویتهای طبیعتگرا و برخواسته از آمریکا است.
اکنکار در بحث خداشناسی، همه خدایان را تحت سیطره سوگماد میداند و برای آن اهمیت ویژهای قائل است. مهمترین عامل گرایش به مسئلهی چند خدایی، مشاهده متنوع پدیدههای آسمانی و زمینی بوده است که هر نوع از آنها تحت تدبیر خدای خاصی قرار دارد. همچنین برخی از انسانها به این پندار رسیدهاند که خوبیها، مستند به خدای خیر و بدیها به خدای شرّ مربوط است و بدین ترتیب قائل به دو یا چند مبدأ برای جهان شدهاند.
از منظر دين، نیاز انسان به هر دو نوعِ شادی، مورد توجه قرار گرفته است، اما شادیهای زودگذر را در اولویت دوم انسان قرار داده است. از آنجا که دالاییلاما در أغلب دیدگاههای خود نسبت به انسان، نگاه قشری و سطحی دارد، در این مسئله هم دچار همین سطحینگری شده و انسان را محدود به زندگی این جهانی کرده است، بهطوری که انسان را از سایر ابعاد وجودیاش جدا کرده و هدف از زندگی را محصور در شادیهای گذرا نموده است.
اکثر عارف نمایان و رهبران عرفانهای نوظهور رفتارها و شیوههایی مشترک برای جذب مخاطب دارند که با دقت در رفتارهایشان میتوان آنها را شناخت. برخی از این رفتارها و شیوهها عبارتند از: دعوت به خود، مبارزه با اصول ادیان و مذاهب الهی، ترویج پلورالیزم دینی و معنوی، حاكميت تفكر التقاطی،