نقدمسیحیت تبشیری
علی رغم وجود آیاتی که صراحتا به کشتهشدن و سنگسار فرد مرتد در کتابمقدس مسیحی شاره میکند، اما مسیحیان تبشیری همواره به حکم ارتداد در اسلام ایراد وارد میکنند، این درحالیست که مجازات ارتداد در اسلام شرایط خاص خود را دارد، اما در کتابمقدس هیچ شرطی مطرح نیست و به محض احراز ارتداد، شخص باید کشته شود.
رهبری جهان کاتولیک را پاپها بر عهده دارند و که اگر بخواهیم همسانی کنیم این مقام را به رهبران تشیع، مقام امامت را میتوان بیان کرد. این در حالیست که امام در تشیع باید از هرگونه عیبی در سراسر حیاتش مبرا باشد، اما در کاتولیکها پاپی دیده شده که در جوانی دچار اختلال روانی بوده. این یعنی برتری مقام امامت از مقام پاپی.
ارسال دین و انتخاب انبیا امری الهی و خارج از حیطهی عمل انسان است و به نژاد و منطقه جغرافیایی ربطی ندارد. دین نزد خدا واحد است و میان یپامبر در اصل تعلیمات هیچ تفاوتی نیست و انبیای بعد تکمیل کنندهی انبیای قبل هستند نه ناقض، لذا هم انبیای پیش از پیامبر اسلام به آمدن ایشان وعده دادهاند و هم ایشان اصول آورده شده از انبیای قبل را تایید میکنند.
منظور از اکمال دین، اکمال قرآن و احکام شریعت نیست، اکمال اصول دین است و اینکه آیات بعد از روز غدیر جزو دین بودهاند یا خیر؟ نیز منتفی است چرا که قرآن دو نوع نزول داشته، یکی تدریجی و دیگری دفعی که در نوع اخیر در سینهی پیامبر محفوظ بوده اما به صورت تدریجی هم نازل شده.
مطلب فوق نه تها صرفا یک ادعاست و مویدی ندارد بلکه صفحات و آیات فراوانی از قرآن داریم که خلاف آن را اثبات میکند. با مقایسهای بین کلمات خشونتآمیز و صلحآمیز در کتابمقدس مسیحی و قرآن، در مییابیم که کلمات خشونتزا در کتابمقدس مسیحیان بسیار بیشتر از قرآن است. کتابمقدس مسیحی برخلاف ادعا حاوی آیاتی خشونت آمیز و ترسآور است خصوصا در مورد وقایع آخرالزمان. درقرآن آیات بسیاری وجود دارند که بر بخشش و رحمت خداوند تایید دارند و مخالفین تنها 12 آیه از 6400 آیه را شاهد مثال خود برای اثبات خشونت میآورند که این موارد هم همگی به خاطر جنگهای دفاعی بوده است.
اعتبار قرآن فقط از طریق تواتر تاریخی اثبات میشود و نیازی به تایید کتب دیگر ندارد، در همین کتابمقدس موجود نیز میتوان آیاتی برای تایید پیامبراسلام یافت نمود که از جملهی آنها اعتقاد به ظهور الیاس و آن نبی و پرکلیتوس و... اشاره کرد. از هشدار حضرت عیسی به آمدن انبیای کذبه، میتوان احتمال آمدن نبی بعد از خودشان را فهمید چرا که اگر قرار بود نبی حقیقی نیاید ایشان تصریح میکردند، نه اینکه علائم انبیای کذبه را بگویند، خود عهدجدید نیز از نبیای به نام آغابوس نام میبرد و اگر قرار بود هیچ نبیای بعد از حضرت مسیح نیاید، آغابوس نیز نبی نمیشد. حال با وجود اینکه کتاب اصلی حضرت مسیح در دسترس نیست، اما میگویم برخی کلامات را مسیح گفته، مانند خود مسیحیان عمل میکنیم که قائلند حضرت عیسی کتاب نداشت اما برخی از کلمات و جملات را به ایشان نسبت میدهند.
در ابتدا باید گفت داستان هابیل و قابیل در کتاب پیدایش هم آمده و منبع توراتی دارد، در ثانی خود قرآن بیان میکند که تایید کنندهی کتب تحریف نشدهی گذشته است، پس تعجبی در تایید این داستانها نیست، بهعلاوه اینکه بسیاری از مطالب قرآنی در عهدین وجود ندارند و برخی هم با اختلاف نقل همراه است و این اختلافها ضرری به اعتبار قرآن نمیرساند، چرا که قرآن با تحدی، معجزه بودن خود را اثبات میکند، بر خلاف دیگر کتب.
در قرآن هیچ آیهای که این مطلب را تایید کند وجود ندارد و فقط ادعای بدون دلیل است، قرآن معیار خوبی و بدی انسانها را تقوا میداند این در حالیست که در کتابمقدس مسیحی آیاتی ضد زن دیده میشود، نظیر آنجایی که زن را مقصر سقوط بشر در گناه و مرد را در مرتبه ای بالا تر میداند و اذعان میکند هیچ زن خوبی وجود ندارد.
مصلوب کردن در عربی به معنای به دار آویختن است نه با صلیب کشتن، در ضمن اینکه آیاتی از کتابمقدس نشان میدهند که مجازات مصلوب کردن مربوط به قبل از دوران مسیح است و در آخر اینکه نماد صلیب در تمدنهای گذشته متداول بوده است.
اول اینکه برای خاص بودن نام یحی در خود عهدجدید موید وجود دارد و دوم اینکه اگرچه در عهدقدیم شاهد نامهایی مشابه ماند یوحانان هستیم اما همانطور که مشخص است، این نام با نام یحیی متفاوت است، همانگونه که احمد و محمود شبیه و هم ریشه اما متفاوت هستند، البته در عهدقدیم آیهای ذکر شده که نام یحیی را دربر دارد اما با مراجعه به متن و ترجمه اصلی، خطا در ترجمه را شاهد هستیم، علاوه بر اینکه واژهی «سَمِيًّاً» را میتوان حمل بر خصوصیات بارز کرد یعنی تا قبل از یحیی کسی مانندش نیامده، این احتمال هم موید قرآنی و هم کتابمقدسی دارد.
پیشفرض این سوال اشتباه است، نه در قرآن و نه در کتابمقدس، در مورد برج نمرود ذکری به میان آورده نشده است، کتابمقدس به صراحت به برج فرعون اشاره نکرده، اما در آن میتوان قرائنی برای وود چنین سازهای یافت و از طرفی اگر اثبات شود نمرود برج بابل را ساخته، باز هم اختلافی با قرآن پیش نمیآید، زیرا صدها سال فاصله بین داستان نمرود و فرعون در هر دو کتاب است.
همهی موارد ادعایی برای مصادیق تناقض در قرآن، حداقل یکی از هشت شروط تناقض را ندارد، لذا به آن دشواریهای متن گفته میشود نه تناقض، در مورد عصای موسی هم که در آیهای بیان شده مانند مار کوچکی بود و در آیهی دیگری گفته شده مانند اژدهایی آشکار، شرط مکان و زمان که از شروط استقرار تناقض هستند، رعایت نشده، در مورد ماجرای حضرت زکریا(ع) نیز که در یک آیه گفته شده سه روز نمیتوانند سخن بگویند و در آیهای دیگر سه شب آمده، پاسخ داده میشود هر دو واژهی «یوم» و «لیل» در معنای شبانه روز هم به کار میروند، لذا میتوان با ترجمهی هردو به شبانه روز تناقض ظاهری را از بین برد.
تدوین و مکتوب بودن قران بر اساس قرائت مشهور توسط عثمان صورت گرفت و این کار با همکاری صحابهی بزرگ پیامبر علی(علیه السلام) و شورایی 12 نفره انجام شد، و ایشان آن را تصحیح کردند تا بعدا بهانهای برای دیگران در جهت دخالت در قرآن وجود نداشته باشد. و قران امروزی از طریق تواتر به ما رسیده لذا اختلاف برخی نویسندگان اولیه به این تواتر لطمه نمیزند. در مورد ابن مسعود هم نمیتوان به قطعیت صحبت کرد، به دلیل مخالفت او با دستگاه حاکم انتساب برخی از جملاتش به او قطعی نیست.
هرچند طبق الهیاتمسیحی قوانین و شریعت عهدقدیم منسوخ شده اما این دلیل بر جواز ارتکاب گناه نیست و پولس مسیحی واقعی را کسی میداند که در گناه زندگی نمیکنند، کلیسای کاتولیک نیز گناهان را به دو بخش بزرگ (کبیره) و کوچک(صغیره) تقسیم میکند.