مکاتب اهل سنت
به نقل تاریخ، عدهای از صحابه در جنگها فرار کرده و خود نقل کردهاند؛ ازجمله عایشه میگوید: «هرگاه پدرم ابوبکر روز احد را یاد میکرد، میگفت نخستین کسیکه در آن روز فرار کرد و سپس بازگشت من بودم.» و عمر نقل میکند: «در جنگ احد شکست خوردیم؛ به همین جهت من پا به فرار گذاشته و از کوه بالا رفتم، گویی که مرا همانند بز کوهی میدیدی.»
به اعتقاد اهلسنت، ايران در زمان خلافت عمر فتح شد و اين را به عنوان افتخاری برای اين خليفه ياد میكنند و در كوی و برزن به درايت و شجاعت از او میپردازند و میگويند اگر او نبود ايرانيان امروز مسلمان نبودند؛ اما طبق مطالبی که در كتب اهلسنت آمده، تنها افتخار عمر در جنگها اين بوده كه در صف اول فراريان، همانند ابوبكر و عثمان و سعد و عقبه و ... نبوده كه بعد از چند روز به سپاه اسلام ملحق شدند.
مدعیان خلافت در حدّ و اندازهی جانشینی پیامبر نبودند، بلکه در مواقعی موجبات ناراحتی رسول خدا را فراهم میکردند. ایجی مینویسد: «روایت شده رسول خدا نخست ابوبکر را به طرف خیبر فرستاد که او فرار کرد و شکست خورد. سپس عمر بن خطاب را فرستاد و او هم به همان سرنوشت دچار شد، پس در این هنگام پیامبر ناراحت و خشمگین شد.» و عبدالکریم خطیب میگوید: «در میدانهای نبرد، هیچ شجاعتی از ابوبکر دیده نشده است.»
علما بر این مطلب اتفاق نظر دارند که در رهبر و امام جامعه اسلامی، ویژگیهایی شرط شده است، از جمله: عدالت، دانش، اجتهاد، شجاعت، و صاحب رأی صحیح و...؛ این ویژگیها به صورت جامع و کامل فقط در حضرت علی (علیهالسلام) وجود داشت، و روایاتی که در فضیلت ایشان از صحابه و پیامبر اکرم نقل شده، این مطلب را میرساند.
از عمر درباره خلافت نقل شده: «بیعت با ابوبکر امری ناگهانی و بدون تدبیر بود، که خداوند شرّ آن را دفع کرد. ... اگر کسی دوباره آن را تکرار کرد، او را بکشید.» و به پسرش نیز گفت: «اگر خلیفه مشخص کنم، به ابوبکر اقتدا کردهام، و اگر خلیفه معین نکنم و به پیامبر اکرم.» که ابتدای این کلام صحیح است نه قسمت دوم آن؛ چرا که غیر از غدیر و موارد دیگر، درخواست قلم و قرطاس توسط پیامبر را شخص عمر اجابت نکرد.
ابن قتیبه دینوری از حضرت زهرا نقل میکند: «اجتماعی بدتر از اجتماع شما یاد ندارم، جنازه پیامبرتان را نزد ما رها کردید و به جانب سقیفه شتافتید و بدون مشورت ما بین خود هر چه خواستید کردید و حق مسلم ما را به ما باز نگرداندید.» ابن حجر هم از عمر نقل میکند: «هر كس از اين به بعد بدون مشورت با كسی بيعت كند، هم آن كسیكه مردم با او بيعت كردهاند، بايد كشته شوند و هم مردمی كه با او بيعت كردهاند، بايد كشته شوند.»
در منابع معتبر اهل سنت عذرخواهی برخی از مسببین اختلافات پس از رحلت پیامبر آمده است؛ مثلاً درباره خلیفه اول آمده است: «وی از جای برخاست و ضمن خطبهای از مردم عذر خواست و گفت: من برای تصدّی خلافت، هرگز حرص نورزیده و به آن رغبت نداشته و ...» و یا عمر بن خطاب در مورد بیعت با ابوبکر گفت: «بیعت با ابوبکر ناگهانی بود.» واحسرتاه از جهل صحابهای که دیگران را هم به دنبال خود به جهنم کشاندند و اقراری که بزرگان اهل سنت آن را در کتابهای خود نوشته، ولی دیدگاه خود را تغییر ندادند.
خداوند و پیامبر، امر وصیت را به تمام مسلمانان، تاکید میکنند؛ همچنین عایشه و حفصه و عبدالله بن عمر به خلیفه دوم گوشزد میکنند که به فکر امت پیامبر باشد، و معاویه برای بیعت گرفتن برای یزید گفت: «از این واهمه دارم که امت محمد را برای پس از خود همچون گلهی بدون چوپان واگذارم.» اعتقاد به عدم تعیین جانشین، اهانتی است به رسول خدا که آن حضرت به اندازهی این افراد به فکر امت خویش نبود.
اهل سنت معتقدند که پیامبر اکرم جانشینی را برای خود انتخاب نکرده و شیعه معتقد است که پیامبر اکرم، حضرت علی (علیهالسلام) را در مناسبتهای مختلف به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرده است. جامعهی اسلامی در روزهای پایانی عمر شریف پیامبر اکرم با چالشها و تهدیدات داخلی و خارجی روبرو بود؛ ابن خلدون، نیز آورده است: «محال است پیامبر اکرم جامعه را بدون رهبر و سرپرست رها کرده باشد و با این کار، عامل درگیری میان مردم و سیاستمداران را فراهم ساخته باشد.»
بین شیعه و سنی این اختلاف وجود دارد که آیا پیامبر اکرم برای بعد از خود جانشینی را انتخاب کرده است یا خیر؟ به اعتقاد اهل سنت، پیامبر این امر را به عهده مردم و شورا گذاشته است، اما این نظر با توجه به آیات و روایاتی که به نوشتن وصیت توصیه شده است و اینکه حضرت نیز از زمان رحلت خود باخبر بودهاند و همگان را آگاه ساخته بودند، منافات دارد.
اهل سنت معتقدند خلافت پس از پیامبر امری است که به عهده مردم و شورا واگذار گردیده و پیامبر، امت خویش را بدون تعیین جانشین، به حال خود رها کرده و مردم خود جانشینی را انتخاب کردند، در صورتیکه این سخن آنان، هم با آیات قرآن که پیامبر اکرم خود مفسّر و مبیّن آن است، در تعارض است و هم با روایات وارده در کتب و متون روایی اهل سنت.
پیامبر در طول 23 سال تبلیغ دین مبین اسلام دائماً به امر جانشین خود تذکر و سفارش میکردند، که اولین آن جریان یوم الانذار و آخرین آن واقعه حجه الوداع بود؛ حال اگر ولایت امیرالمومنین پذیرفته میشد، چه میشد؟ پاسخ پیامبر اکرم این است: «اگر علی را ولیّ و سرپرست خود قرار دهید، او را هدایت شده و هدایت کننده خواهید یافت و همه شما را به راه راست هدایت خواهد کرد.»
در طول تاریخ، پیروان بنیامیه برای امرای خود خصوصاً معاویه تا توانستند فضیلت تراشیدند تا برای او نزد افکار عمومی مسلمانان در برابر امیرالمومنین (علیهالسلام) وجاهتی بسازند، تا باطل بودن وی نزد افکار عمومی بهخوبی روشن نباشد بلکه حتی گمان ببرند که علی (علیهالسلام) باطل و معاویه حق است.
شیعه معتقد است، جانشینی پیامبر انتصابی است، و اهل سنت آن را انتخابی و توسط مردم میدانند، ولی خلیفه دوم توسط شخص ابوبکر انتخاب شد و اجماعی در انتخاب خلیفه دوم شکل نگرفت. در نتیجه خلیفه میتواند به صورت انتصابی به خلافت برسد و با این روش، هیچ مشکلی پیش نمیآید.