قطبیت
محمد اسماعیل صلاحی که قطبیت جذبی را به او تبریک گفته بود و تا چند وقت قبل میگفت من تا زمانی که نامه فرمان قطبیت خودم به دستم رسید فکر هم نمیکردم که قطب باشم، ولی حالا ادعا میکند که در زمان تشییع جنازه تابنده فکر میکردم من و جذبی پوششی باشیم برای نفر دیگری و قطب اصلی نباشم. اما حالا ادعایی دیگر دارد و خلاف صحبتهای قبلی خود سخن میگوید.
مسئلهی قطبیت در تصوف، اگر نگوییم مهمترین، به یقین یکی از اهم مسائل و موضوعات در این مسلک است. این منصب بالاترین مقام و مرتبه معنوی است که یک درویش میتواند به آن مرتبه برسد. از آنجا که پس از مرگ هر قطب میبایست این راه ادامه یابد تا رهبری مریدان متوقف نگردد، لازم بود تا قطب، خلیفه و شیخ پس از خود را معرفی کند که با این اجازه یا مشیخه و کرسینامه، ولیّ سجاده یا صاحب رخصت پس از قطب مشخص گردد.
با مرگ نورعلی تابنده گویا تشنگان رسیدن به قدرت، سربلند کرده و درویشی ساده به نام محمد اسماعیل صلاحی سودای قطبیت دارد. صلاحی با این پیشفرض، که چون مدعیان قطبیت در سلسله نعمت اللهی مثل صفی علیشاه، اکثراً توانستند برای خود فرقهای تشکیل دهند، او نیز میتواند بهمانند آنان به قطبیت برسد. صلاحی برای اثبات ادعای خود هر روز فرمان جدیدی از آستین خود خارج میکند و مدعی میشود که از سوی نورعلی تابنده صادر شده است.
ازجمله قانونی که سالها بزرگان صوفیه آن را مطرح کردند این است که در هر زمان فقط یک نفر میتواند قطب باشد ولی در کمال تعجب، محمد اسماعیل صلاحی بعد از انتشار نامه اول خود مبنی بر فرمان قطبیت صلاحی توسط نورعلی تابنده، ایشان نامه دومی از نورعلی تابنده مبنی بر فرمان قطبیت صلاحی و جذبی هر دو با هم در یک زمان، منتشر کرد!!!
عدهای از دراویش، علت عدم بیعت خود با جذبی را ندیدن اثر صحیح از ایشان میدانند. ملاسلطان گنابادی صحت قطبیت را به نص صریح و اثر صحیح میداند و اثر صحیح را اینگونه تشریح میکند که هرگاه اجازه صحیحه صریحه درباره کسی رسید، قول آنکس را خداوند با تأثیر قرار میدهد. اما به این نکته هم اشاره می کند که اگر دارای نص صریح یا اثر صحیح هم نباشد، بازهم از باب قاعده تسامح در ادله سنن این ضعف قابل چشم پوشی است.
از زمانی که سه نفر بر سر جانشینی رحمت علیشاه ادعای قطبیت کردند دیگر کسی چنین نزاعی را حداقل در سلسله سلطان علیشاهی مشاهده نکرده بود، تا اینکه درحالیکه جذبی بهعنوان قطب این فرقه معرفی شده بود، جناب صلاحی به یک باره ادعای قطبیت کرد و مدعی شد از جناب نورعلی تابنده فرمان قطبیت دارد. اما این ادعای صلاحی آنچنان که خودش ادعا میکند هم بی عیب و نقص نیست و قرائن و شواهد، خلاف ادعای او را میرسانند.
سنگ بنای تفرقه در طریقت گنابادیه توسط خود تابنده نهاده شد. وی با اینکه سیاسی بود اما از سیاست پدرانش در فرقه داری تبعیت نکرد و میراث اجدادش را به تفرقه کشانید. به هر صورت گویا نورعلی تابنده آخرین بازمانده از قطبیت موروثی در فرقهی گنابادیه موفق به دریافت شارهی غیبیه نشد! و پس از مرگ وی در بین مشایخ و دراویش دونپایه نیز بر سر جیفهی قطبیت، اختلاف افتاده است!
با ادعای قطبیت محمد اسماعیل صلاحی گویا سلسله نعمت اللهی دوباره شاهد انقطاع و انشعابی جدید در خود خواهد بود و ما در یکزمان، شاهد دو مدعی قطبیت در این سلسله خواهیم بود. قطبیتی که بی شباهت به ادعای قطبیت صفی علیشاه نیست و هر دو بعد از پذیرش قطبیت رقیبان با چرخش از مواضع خود ادعای قطبیت کردند.
درویش جاهطلبی بنام صلاحی، مهندس جذبی را قطب حکومتی خطاب کرد و خود را بعنوان قطب اصلی فرقهی دراویش نعمت اللهی گنابادی معرفی نمود. به نظر میرسد اسباب ستم و خودکامگی اقطاب و مشایخ فرقهی گنابادیه برچیده شده و گذر زمان اتباع آن را پراکنده و یاد آن را به سمت اضمحلال پیش خواهد برد.
صفی علیشاه مشایخی را که بر سر جانشینی قطبی دچار نزاع و اختلاف میشوند و همدیگر را انکار میکنند، را مذمت کرده و آنها را از درجه ارشاد ساقط میداند. این در حالی است که خود صفی علیشاه بر سر جانشینی رحمت علیشاه با مشایخ دیگر بهنزاع پرداخت و حتی سعادت علیشاه را زندیق جاهل خواند.