حکایت
معراج نبیّ اعظم ربطی به داستان ارداویراف ندارد. اولاً ماجرای معراج در قرآن بیان شده و ساخته مسلمانان نیست که بگوییم از ارداویرافنامه کپی کردهاند. ثانیاً اردوایراف اصلاً به معراج نرفت بلکه پس از مصرف بنگ، به خوابی عمیق فرو رفت، ثالثاً بسیاری از تعالیمی که در ارداویرافنامه آمده دقیقاً خلاف تعالیم اسلام است. مانند ازدواج با خواهر، مصرف بنگ و...
رئیسعلی دلواری، پس از مقاومتی دلیرانه، در تاریخ 12 شهریور 1294 در اثر خیانت یکی از همراهانش، به شهادت رسید. حقاً میتوان او را یک قهرمان ملی و نماد مقاومت در برابر سلطه اجنبی دانست. اما نکته جالب اینجاست که او وصیت کرد پس از مرگ، بدنش را به نجف بُرده و در کنار بارگاه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به خاک بسپارند.
خسرو پرویز، پیامبر را در خواب میبیند. ندای اسلام را میشنود. ولی نمیپذیرد. مدتی بعد، خسرو پرویز و معشوقهاش شیرین در گنجینهی شاهی درباره ساسانی، لوحی کهن به جا مانده از اردشیر بابکان مییابد که در آن ظهور پیامبر خاتم از میان اقلیم عرب بشارت داده میشود. خسرو پرویز میبیند ولی کبر و غرور به او اجازه پذیرش حقیقت را نمیدهد...
طعنه میزنند که چرا پیامبر دستور قتلِ سلّام بن ابیحقیق را صادر کرد؟ میگوییم اولاً کشته شدن این شخص از لحاظ سندی ثابت نیست. ثانیاً به فرض که چنین شده باشد؛ او علیه اسلام شمشیر را از رو بسته بود. این حق مسلمانان بود که او را از پا دربیاورند. ثالثاً هخامنشیان و شاهان زرتشتی هم بسیاری از مخالفان خود را از پا درآوردند...
نظامی گنجوی» از بزرگترین گنجینههای ادبی در تاریخ ایران در منظومه خسرو و شیرین به نامه پیامبر به خسرو پرویز اشاره میکند. که پیغمبر خسرو پرویز را به راه ایمان و یقین دعوت کردند، اما خسرو پرویز مانند شخصِ هار نامه پیامبر را درید. نه فقط نامه پیامبر، بلکه نامِ خود را درید و اینگونه سرنوشت شومی برای خود رقم زد.
برای درک حقایق و حوادث تلخ تاریخی، دشمن شناسی و جریان شناسی آن برهه از تاریخ ضروری می باشد. با نگاه و بررسی تطبیقی به احوالات و رشادتها و گفتارهای حضرت علی (علیه السلام) قبل از جریان شورای سقیفه و نسبت به بعد از بیعت، میتوانیم فلسفه صبر حضرت، در برابر دستان ریسمان بسته و حق غصب شده و فدک از دست رفته را درک کنیم.
این داستان از سری داستانهای باغ گل محمدی میباشد، که نویسنده به ذکر فضیلت صلوات پرداخته و لزوم حفظ وحدت اسلامی، در بین مسلمین را با استناد به آیه قرآن و بیانات مقام معظم رهبری، امام خامنهای (مد ظله العالی) در قالب حکایت بیان نموده است. در این داستان، چند کبوتر و یک بلبل در یک باغ گل محمدی مشغول به گفتوگو هستند.
از همان بَدو ورود اسلام به ایران، برخی از خاندانهای ایرانی به سمت حکومتها رفته و در خدمت آنان درآمدند. اما از عامه مردم بسیاری به اهل بیت پیامبر گرایش یافتند. نشانههای فراوانی از ارتباط وسیع ایرانیان با خاندان عصمت و طهارت در تاریخ وجود دارد. در این میان تلاش ائمه (علیهم السلام) برای بیرون راندن تفکر نظام طبقاتی و پاک کردن
آن وقت ارتش بعث صدّام به ایران حمله کرد، سینهچاکان و هوارکشانِ مکتب کورش هخامنشی، فرار را بر قرار ترجیح دادند. بسیاری از کشور گریختند. به امریکا و اروپا رفتند. مابقی هم در گوشهای خزیدند. انگار نه انگار که تا دیروز فریاد وطنپرستیشان گوش فلک را پر کرده بود. در همان هنگام، ژوان کورسل از فرانسه به ایران آمد. در حالیکه مسلمان و شیعه شده بود، به جبهه رفت و جان خود را تقدیم مکتبِ اسلام کرد.
معاندین کوشیدند حکایت مواجهه زن نقابدار با امیرالمؤمنین را نقطه ضعفی در زندگانی مولایمان علی (علیه السلام) بخوانند. لیکن ما از آنان تشکر میکنیم که فضیلتی از فضائل حضرت را بر ما آشکار کردند! زنی نقابدار وارد مسجد شد و با تندی با مولا سخن گفت. آنجا بود که حضرت، اسراری از زندگانی آن زن را به او عرضه کرد. شنیدن این رازها همان، و پی بردن آن زن به حقانیتِ امیرالمؤمنین همان...
أحمد بن يحيى بلاذری با این خود همنشین نواصب و از دشمنان مولا علی (علیه السلام) بود، اما درباره این درگیریها میگوید که علی بن ابیطالب به یارانش گفت: « كُفّوا عَنهُم حَتى يَبدَؤُكُم. از آنان چشمپوشی کنید (به آنان کاری نداشته باشید) مگر اینکه آنان خود علیه شما (جنگ را) آغاز کنند.»
از نگاه یک مسلمانِ اندیشمند، تاریخ نه برای خودنمایی و نه برای تفاخر، بلکه برای عبرت گرفتن است. امیرالمؤمنین علی (ع) وقتی که به همراهی یاران خود به ایوان مدائن رسیدند، فرمودند: «آنان (شاهان ساسانی) وارث گذشتگان خود بودند، قدرت و عظمت را از پیشینیان خود به ارث بردند. اما پس از مدتی دیگران آمدند و میراث آنان را به ارث بردند! آنان (شاهان ساسانی) شکر نعمت به جای نیاوردند، پس دنیایشان از آنان گرفته شد. پس شما نیز از کفر نعمت برحذر باشید که بدبختی و مصیبت بر شما فرود میآید».
این داستان از سری داستانهای باغ گل محمدی میباشد، که نویسنده به ذکر فضیلت صلوات و به مذمت تکدی گری پرداخته و عقاید شاه نعمت الله ولی را در قالب حکایت بیان نموده است. در این داستان، چند کبوتر و یک بلبل در یک باغ گل محمدی مشغول به گفتوگو هستند؛ که کلاغ متکدی از باغ شاه نعمت الله ولی وارد بوستان گل محمدی میشود.
این داستان از سری داستان های باغ گل محمدی میباشد که نویسنده به ذکر فضیلت زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) پرداخته و حدیث برتری این زیارت بر زیارت امام حسین و لزوم حفظ وحدت اسلامی در بین مسلمین را با استناد به آیه قرآن در قالب حکایت بیان نموده است. در این داستان چند کبوتر و یک بلبل در یک باغ گل محمدی مشغول به گفتوگو هستند.