حدیث
در مقابل کسانی که منکر حجیت سنت هستند باید گفت که اساس حجيت سنت قبل از هر چيز حديث ثقلين است كه تمسك به عترت را در كنار قرآن واجب کرده است.
حدیث ثقلین از احادیث معروف و مشهور در منابع روایی است. برخی از عالمان اهل سنت تعبیرات جالبی در رابطه با حدیث ثقلین به کار بردهاند.
از جمله روایاتی که بر امامت اهل بیت (علیهم السلام) دلالت دارد حدیث سفینه است. این روایت از سوی علمای اهل سنت به چند طریق نقل شده که بر صحت یا حسن بودن آن دلالت دارد.
با توجه به شناسنامه وهابیت میتوان گفت احکام خلاف اسلامی و سخت گیرانه ای که در این فرقه ضاله میبینیم برگرفته از احادیث و روایاتی است که عموما از ظواهر قرآن در دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری آمده است.
ابوهریره میگوید روزی پیامبر فرمود که اگر کسی از شما، وقتی من سخن میگویم لباسش را پهن کند و پس از سخنانم آن را جمع کند و به سینه چسباند، هرگز چیزی از سخنانم را فراموش نخواهد کرد؛ من نیز چنین کردم و تنها لباسم را پهن کردم و پس از سخنان پیامبر آن را جمع کرده و به سینهام چسبانیدم، ...
با توجه به مستند بودن ورود اسرائیلات و نقل آن در کتب مقبول وهابیت سزاوار این است که برای اطمینان از پیروی دینی به کتاب خدا و عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که برگرفته از حدیث ثقلین است تمسک جوییم.
ابن کثیر میگوید: اینگونه مضامین و روایات گرفته شده از یهود و نصارا میباشد که توسط کعب الاحبار و وهب بن منبّه از صفحات کتابهای تحریف شده بنیاسرائیل گرفته و با تحریف و تبدیل نقل شده، در حالی که مسلمانان هیچ نیازی به این روایات نداشته [است.]
ابوحنیفه که یکی از امامان مذاهب چهارگانه اهلسنت است و از او به عنوان «امام اعظم» یاد میکنند تنها حدود هفده روایت را صحیح میدانست. از این رو وهابیت که ایشان را مورد قبول میدانند، میتوان گفت تمام بضاعت ایشان هفده روایت بیش نیست.
عبدالله بن عمر یکی از صحابهای است که زمان پیامبر بزرگ اسلام را درک کرد و بزرگان اهل سنت از او در کتابهای روایی و تفسیری و فقهی خود روایات فراوانی را نقل کردهاند. اما او بعد از مدتی به خاطر طمع دنیایی، حاضر شد دین خود را بفروشد و حقایق دین را کتمان کند. لذا بعد از خلفا وقتی از او حکم مسئلهای را میپرسیدند نقل قول میکرد و آن را ملاک قرار میداد بدون این که خدا را در نظر بگیرد...
بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از اصحاب که به دنبال ریاست و خلافت بر امت اسلامی بودند با کودتایی از پیش تعیین شده خلافت و جانشینی که حق مسلّم حضرت علی(علیه السلام) بود را غصب کردند و به دنبال آن برای نقائص خود هم افرادی را مامور کردند تا با احادیث ساختگی و جعلی این مهم را هم برای پیش برد اهداف خود به ثمر برسانند که موفق بودند
ابن تیمیه، از علمای اموی است. وی بهصورت زیرکانهای در صدد مذمت حضرت علی است، او میگوید: «اکثر خطبههایی که در نهج البلاغه از علی نقل شده است، دروغ است. علی برتر از آن است که چنین سخنانی را بگوید، ولی شیعیان دروغهایی را به وی نسبت داده، گمان میکنند که مدح علی است، در حالیکه اینگونه سخنان مدح علی نبوده و درست نیست.»
علمای اهل سنت برای پذیرش حدیث، صحت آن را لازم ندانستهاند، بلکه اگر روایت ضعیفی مورد پذیرش علما شود، باقی علما نیز میپذیرند، حتی آن حدیث میتواند آیه قرآن را نسخ کند؛ ابن حجر میگوید: «بعضی از علما به حدیث ضعیف احتجاج میکنند، زمانی که غیر آن روایت، در آن باب وجود نداشته باشد، مانند احمد بن حنبل و ابوداود و ابوحنیفه و شافعی.»
وهابیت اتهام میزند که شیعیان به سند اهمیت نمیدهند؛ اگر آنان خود را جزء اهل سنت میدانند، بدانند که عالمان اهل سنت نیز عمل علما موافق یک حدیث را، سبب صحیح دانستن آن حدیث میدانند؛ از مالک بن انس نقل میکنند که اگر حدیثی نزد عالمان مدینه مشهور باشد، برای عمل کردن به آن لازم نیست سند صحیحی داشته باشد.
روایتی که سندش صحیح است، نمیتوان حکم کرد که یقیناً صادر شده و متنش نیز صحیح است؛ بلکه یکی از معیارهای صحت حدیث، مطابقت آن با کتاب خداست، طبق آیات صریح و روایات معتبر، قرآن معیار است و آنچه با کتاب خدا سازگار بود، باید گرفته شود و ناسازگار بود، باید رها شود. لذا علما با تشخیص مخالفت روایتی با قرآن با سند صحیح، آن را ترک میکنند.