افکار وهابیت
از عمده ویژگیهایی که باعث شکلگیری عقاید کلامی مکتب وهابیت گردیده اخذ به ظواهر آیات و روایات، همچنین نفی هرگونه تفسیر و تأویل در باب فهم معانی آنها میباشد. از جمله اتهاماتی که از سوی وهّابیت در مبحث زیارت قبور به شیعه وارد میشود، تهمت شرک و قبرپرستی است.
در کتابهای هیچیک از علمای اهلسنت و جماعت، اثری از نام سلفیه و یا مذهبی به این نام به چشم نمیخورد؛ بلکه این نامی است که از سوی وهابیان و بیدینان ساخته شده است؛ اگر یک مسلمان خود را پیرو مذهبی معرفی کند که امروز به مذهب سلفیه خوانده میشود، بدون شک چنین شخصی بدعتگذار است.
نام وهّابی و فرقه وهابیت که قدمت آن خیلی از دویست سال تجاوز نمیکند، شهره عام و خاص گردیده و کمتر کسی است که نامی از این گروه و یا خبری از جرایم و جنایات آنان، نشنیده باشد. طبیعی است استعمال نام وهّابیت چندان خوشایند این گروه نباشد و به همین جهت، آنان خود را «سلفی» میخوانند.
عبادت، آن چنان که از سوی مفسرّان قرآن کریم و عربی دانان و علمای اسلام تعریف شده به معنای نهایت خضوع همچون سجده، رکوع، گذاردن پیشانی و یا گونه بر خاک به عنوان تواضع و دیگر رفتارهای از این قبیل است. بنابراین عبادت جدای از زیارت است.
محمد بن عبدالوهاب اگرچه در ظاهر به محبت اهلبیت (علیهمالسلام) اقرار میکند، ولی درواقع همان سیره و روش ابن تیمیه حرانی را ادامه میدهد، او هرچند به خاطر وجود آیات و روایات در فضیلت اهلبیت، علناً بغض خود نسبت به اهلبیت را نشان نمیدهد ولی در مواردی با اقتدا به ابن تیمیه فضایل اهلبیت را مورد توجیه و تأویل قرار میدهد.
سجده بر زمین از دیدگاه جمهور شیعه از شرایط صحت نماز است، ولی سید مصطفی طباطبایی بر خلاف مشهور شیعه، معتقد به جواز سجده بر فرش و امثالهم است. که نشان از بیاعتنایی ایشان به فقه اهل بیت است.
پذیرش اعتقاد به خدای انسانوار از سوی وهابیت، به حدی عجیب است که یکی از دوستانم نیز به این راحتی این اعتقاد وهابیت را نپذیرفت. او که با عکس انسانی عجیب با عنوان "خدای وهابیت" در فضای مجازی برخورده بود، از چند و چون این باور سوال داشت که با ارائه مستندات پاسخ خود را دریافت کرد.
یکی از احکام در شریعت اسلامی بحث «شهادت» است که در مخاصمه و موارد دیگر از افراد به عنوان شاهد استفاده میشود. قبول شهادت از جانب مذاهب مختلف مسلمین نسبت به یکدیگر دلیل بر قبول داشتن همدیگر به عنوان مسلمان است که اهلسنت نیز بدان عمل میکنند.
وهابیت فرقهای است که علیرغم خشونتهای بسیار، ادعای عمل به قرآن و سیره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه وآله وسلم) را دارد. اما متاسفانه در برخورد با شیعیان حتی به عبارات ظاهری قرآن روش خصمانهای را دارند و از عمل به قرآن سر باز میزنند. ایشان به راحتی شیعیان را تکفیر کرده و مسلمان نمیدانند.
یکی از اشتباهات فاحش وهابیت نسبت به شیعیان، تصور باطل ایشان از رفتن مومنین بر سر مزار و قبور امامان و دیگربزرگان و حتی امواتشان است که فکر میکنند شیعیان مزارها و اموات آرمیده در آن را میپرستند.
وقتی با دقت به مقوله وهابیت پرداخته شود، می توان دریافت که شایسته نیست آن را یک جریان فکری خاص قلمداد کرد. بلکه بیشتر به صورت یک حزب قدرت طلب خودنمایی میکند.
برای اثبات این مسئله که وهابیت کنونی دنبالهرو منافقانی هستند که به ظاهر ادعای اسلام داشتند ولی در باطن به دنبال از بین بردن آن بودند و در دشمنی خود با اسلام و قرآن و پیامبرصلی الله علیه و آله و اهل بیت او بسیار سرسخت عمل میکردند، دو شاهد میآوریم:
واقعیت این است که وهابیت را باید آیینی به جز اسلام بدانیم زیرا اسلام شرط ورود مسلمانی را شهادتین میداند اما آیین وهابیت حداقل مسلمانان شش قرن را خارج از دین اسلام معرفی میکنند و در واقع به جز پیروان خود، دیگر مسلمانان را کافر و ملحدی میدانند که باید اعمال خود را (پس از ورود به آیین وهابیت) از نو به جا بیاورند.
سرکرده وهابیت محمد بن عبدالوهاب در کلامی غلو آمیز شرک مشرکان زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را سبکتر از شرک (توسل، شفاعت و استغاثه) مسلمانان عصر حاضر میداند و عقل آنها را نیز خردمندانهتر از عقل و درایت مسلمانان فعلی بر میشمرد.
وهابیت خود را موحدون میدانند، ولی عقایدشان در باب توحید به گونهای است که آنها را به وادی تشبیه و تجسیم وارد کرده است.