آیا وهابیت یک جریان فکریست یا یک حزب سیاسی و قدرت طلب؟

  • 1397/06/01 - 01:43
وقتی با دقت به مقوله وهابیت پرداخته ‌شود، می توان دریافت که شایسته نیست آن را یک جریان فکری خاص قلمداد کرد. بلکه بیشتر به صورت یک حزب قدرت طلب خودنمایی می‌‌‌کند. برای اثبات این مسئله که وهابیت کنونی دنباله‌رو منافقانی هستند که به ظاهر ادعای اسلام داشتند ولی در باطن به دنبال از بین بردن آن بودند و در دشمنی خود با اسلام و قرآن و پیامبرصلی الله علیه و آله و اهل بیت او بسیار سرسخت عمل می‌کردند، دو شاهد می‌آوریم:

وقتی با دقت به مقوله وهابیت پرداخته ‌شود، می توان دریافت که شایسته نیست آن را یک جریان فکری خاص قلمداد کرد، بلکه آنها بیشتر به صورت یک حزب قدرت‌طلب خودنمایی می‌کنند. آنها در طول تاریخ همیشه وجود داشته‌اند و در پی‌کسب قدرت و کنار زدن صاحبان اصلی حکومت بر مسلمانان یعنی اهل‌بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، با هم متحد شده‌اند و در این راه از ابزارهای مختلفی از جمله ابزار دین استفاده نموده‌اند. موضع‌گیریهای این حزب و گفتار و رفتارشان تداعی‌کننده احزاب قدرت‌طلبی مثل بنی‌امیه است. استفاده ابزاری از مسئله توحید و نسبت شرک‌دادن به دوست‌داران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت و سعی در از بین‌بردن نام و یاد آنها سیاستی مشترک بین آنهاست.

برای اثبات این مسئله که وهابیت کنونی دنباله‌رو منافقانی هستند که به ظاهر ادعای اسلام داشتند، ولی در باطن به دنبال از بین‌بردن آن بودند و در دشمنی خود با اسلام و قرآن و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت او بسیار سرسخت عمل می‌کردند، دو شاهد می‌آوریم:

احمدبن حنبل در مسند خود روایتی به این مضمون آورده است که حاکم و ذهبی آن را صحیح دانسته‌اند .
مروان، زمانی‌که فرماندار مدینه بود وارد مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد. دید مردی صورت به قبر پیامبر گذاشته‌است. گردن او را گرفت و بلندکرد، دید ابو‌‌ ایوب انصاری صحابه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، آنکه در بدو ورود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مدینه، خانه‌اش را در اختیار او گذاشت.
مروان در حالی‌ که به قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اشاره می‌کرد، خطاب به ابو‌ایوب گفت: چه‌ می‌کنی؟ این سنگ است، تو به زیارت سنگ آمده‌ای؟
ابو‌ایوب در جواب او گفت: من به زیارت پیامبر آمده‌ام. [1] ( همان کسی که خداوند در مورد او فرموده : ( وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا ). و اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و رسول خدا نیز برای آنها طلب آمرزش می‌کرد قطعا خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند.)[نساء/64]
سپس ابوایوب حدیثی را از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می‌کند که آن حضرت می‌فرماید: (لاتبکوا علی الدین اذا ولیه اهله و لکن ابکوا علیه اذا ولیه غیر اهله‏). [2]
بر دین گریه نکنید، اگر متولیانش اهل باشند. بر دین زمانی گریه کنید که متولیانش نااهل باشند.
سخن وهابیت معاصر دقیقا عین جمله مروان‌بن‌حکم است. مروانی که برای رسیدن به قدرت با اهل‌بیت پیامبر جنگید. چون او خوب می‌دانست که تا نام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت او (علیهم‌السلام) در قلبهای مردم است، کسی به امثال او توجه نمی‌کند، بنابراین با تمام امکانات و ترفندها سعی نمود که فضائل ایشان را کمرنگ جلوه دهد تا فرصتی برای خودنمایی و قدرت‌طلبی خود و پیروانش فراهم آورد.
با نگاهی به پیشینه مروان‌بن‌حکم پی‌‌‌خواهیم برد که وهابیت چه بد پیشوایانی را برای خود برگزیده‌اند و لذا این سخنان و تهمت‌های خاص و نسبت شرک‌دادن به مسلمین یک تفکر بر آمده از مبانی اسلامی نیست، بلکه ادامه تفکر مروانی و بنی امیه‌ای است، برای زمام‌داری و حکومت بر سرزمین‌های اسلامی.
وقتی که مروان متولد شد، پدرش بنا به رسم مردم آن زمان او را نزد پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم آورد تا در حق او دعا کند اما پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تا آن فرزند را دید او را از خود دور نمود و فرمود: الوزغ ابن الوزغ .[3]
بعدها او و پدرش از مدینه به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تبعید شدند و در زمان خلیفه اول و دوم همچنان در تبعید بودند تا اینکه در زمان عثمان به مدینه بازگشتند و در دستگاه خلافت منصبی به‌دست آوردند. در جریان تیراندازی به جنازه سبط نبی اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) سید جوانان اهل بهشت، او فرماندهی تیراندازان را به عهده داشت. در جریان قیام امام حسین (علیه‌السلام) او اولین کسی بود که پیشنهاد قتل امام را به حاکم مدینه داد که با برخورد شدید امام حسین (علیه‌السلام) مواجه شد.

شاهدی دیگر بر اعتقاد ما مطلبیست که ابن‌ابی‌الحدید در کتاب خود نقل می‌کند:
حجاج، حاکم خونریز اموی وقتی شنید بعضی از کوفیان قصد زیارت قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را کرده‌اند، آنها را مورد عتاب قرار داد و گفت: ای زیانکاران، می‌خواهید بروید چوب و استخوان پوسیده را زیارت کنید ؟ چرا قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را محور قرار داده‌اید؟ شما باید کاخ عبدالملک را محور قرار دهید و او را زیارت کنید، چون مقام خلیفه از مقام نبی بالاتر است. [4]

این دو جریان تاریخی مسئله را به خوبی روشن می‌سازد که مخالفت با زیارت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه هدی (علیهم‌السلام) دسیسه‌ای است برای کمرنگ کردن نام آنها و غصب جایگاه و منصب آنها در امت اسلامی.
بنابراین نظیر این سخنان و تهمتها که اکنون وهابیت آن را بر زبان جاری می‌کنند، برآمده از یک تفکر اسلامی خاص نیست بلکه تکرار سخان دشمنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او از زمان صدر اسلام به‌بعد می‌باشد.

پی‌نوشت:

[1]. مسند احمد ابن حنبل جلد 5 ص 423
[2]. جامع الصّغیر، ج 1، ص728
[3]. کتاب الفتن – نعیم بن حماد المروزی – ص ۷۳- دار الفکرـ جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) – ابن الدمشقی – ج ۲ – پاورقى ص ۱۷۵- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، السیرة الحلبیة – الحلبی – ج ۱ – ص ۵۰۹- دار المعرفة، ینابیع المودة لذوی القربى – القندوزی – ج ۲ – ص ۴۶۹- دار الأسوة،فلک النجاة فی الإمامة والصلاة – علی محمد فتح الدین الحنفی – ص ۹۶- مؤسسة دار الاسلام،الوزغ ابن الوزغ ، الملعون بن الملعون ” وصح إسناده حاکم نیشابوری در المستدرک نیز چنین نوشته است:« هذا حدیث صحیح الإسناد ، ولم یخرجاه »المستدرک علی الصحیحین ج۱۹ ص۳۷۴
[4]. الکامل ج 1 ص 185

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.