اعتراف عبدالحمید به حمایت از اصلاحطلبان
عبدالحمید اعتراف میکند که از مدافعین اصلاح طلبان بود و اقرار میکند آنها موفق نبودند؛ اکنون به رد صلاحیتشان خرده میگیرد و میگوید چرا حکومت اسلامی، عدهای از مسئولین را از قطار انقلاب پیاده میکند؛ باید گفت در حکومت اسلامی صدر اسلام نیز برخی مسئولین عزل شده و دیگری جایگزین او میشد؛ معنا ندارد که کسی که مسئول بوده، هرگز نبایست از مدیریت کنار گذاشته شود.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالحمید در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی، در رابطه با انقلاب اسلامی و قیام مردم علیه رژیم سابق، سخنانی مطرح کرد؛ وی ابتدا به طرفداری خود از اصلاح طلبان اقرار کرد و نظام را به اخراج آنان، از دایره انقلاب متهم کرد؛ او گفت: «جمعی از انقلابیون و دلسوزان و مردم ایران، احساس کردند که این سیستم، نیاز به اصلاح دارد و «اصلاح طلبان» پرچم بلند کردند و به میدان آمدند و همه ما به اصلاح طلبان پیوستیم؛ زیرا احساس میکردیم، این یکی از نیازهای بزرگ کشور است؛ اما اصلاح طلبان هم که مردم به آنها رأی دادند، موفق نشدند. ما به رؤسای جمهور که رأی دادیم، شرط این بوده که قانون اساسی را اجرا کنند و شعار آنها نیز همین بوده، اما نتوانستند قانون را اجرا کنند. اصلاح طلبان قدرت را در دست گرفتند، اما در ایجاد اصلاحات شکست خوردند؛ زیرا نگذاشتند کار کنند. البته اینکه خودِ آنها تا چه اندازه در ایجاد اصلاحات جدی بودهاند، خدا بهتر میداند.
کمکم کار به جایی رسید که همان طیفهای خاص را هم بیرون کردند و صلاحیتشان تأیید نشد و از آنها در مدیریتها کار گرفته نشد. جای تعجب است که بسیاری از رؤسای جمهور نیز از قطار انقلاب عقب ماندند و بلیط قطار به آنها نرسید. اکنون فقط یک طیف باقی مانده و این برای کشور ضرر و نقصان داشته و کشور را با بنبست مواجه کرده است».
عبدالحمید در سخنان خود، تصریح کرد که اهلسنت به اصلاح طلبان پیوستند و اقرار میکند که آنان نیز موفق نشدند؛ تمام اعتراضات عبدالحمید در 65 سخنرانی اخیر خود در نمازجمعه زاهدان، به مشکلات اقتصادی پرداخته که همه این مشکلات در دوران سابق شروع شد و مسئولین در دوره جدید، در حال اصلاح مشکلات سابق هستند؛ اکنون اعتراض دارد چرا افرادی که در اداره حکومت، موفق نبودند، بار دیگر صلاحیتشان تأیید نشد؟
این اتفاق در صدر اسلام، در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و خلفا نیز واقع میشد و همه عزلهایی که صورت گرفته، از همین بابت است. از مهمترين تصميمهای سياسى امیرالمؤمنین علیهالسلام، عزل فرمانداران خليفه پيشين و در رأس آنان، معاويه بود. گروهى خدمت امام آمدند و با حضرت به صورت محرمانه به مذاكره پرداختند که مصلحت اين است كه فرمانداران عثمان را يكسال در مقام خود ابقاء كند و هنگامى كه از مردم براى حضرت بيعت گرفته شد و كاملاً بر اوضاع مملكت مسلط شدند، هر كس را خواستند عزل كنند؛ امام فرمود: «به خدا سوگند! من در دينم مداهنه[2] نمىكنم و امور مملكت را به دست افراد پست نمىسپارم».[3] بار دیگر گفتند: «اكنون كه درباره تمام فرمانداران عثمان نمىپذيرى، لااقل با معاويه مدارا كن تا وى از مردم شام براى تو بيعت بگيرد و سپس با فراغ بال و اطمينان خاطر، معاويه را از مقامش عزل كن». امام فرمود: «به خدا سوگند دو روز هم اجازه نمىدهم كه معاويه بر جان و مال مردم مسلط باشد».[4]
البته عکس این مسئله در زمان یکی از خلفا نیز انجام شد که فردی را عزل کردند و فردی که سابقه ارتداد داشته و با خلیفه، نسبت داشت را به جای او گماردند؛[] یا از افراد نالایقی که از بنیامیه بودند شکایت کردند، ولی عثمان از عزل آنان، امتناع کرد. این موارد با مخالفت صحابه روبرو شد؛ یعنی کار درست این است که فرد نالایق، از حقوق شهروندی برخوردار باشد، ولی دیگر پست و مسئولیت دادن به او، امری صحیح نیست. عبدالحمید با این عمل صحیح مشکل دارد و معتقد است کسی که در دورهای مسئولیت داشته، هرگز نباید رد صلاحیت گردد.
پینوشت:
[1]. سخنان عبدالحمید در ۱۳ بهمن ۱۴۰۲.
[2]. انسان، منکر و ناپسندی را از کسی مشاهده کند و در حالی که قادر بر رفع آن است، اما به خاطر رعایت جانب مرتکب شونده، یا به علت کم مبالاتی و سستی در کار دین، متعرّض او نشده و او را از این کار منع نمیکند.
[3]. تاريخ الطبری تاريخ الرسل والملوك وصله، طبری، ج4، ص440و441.
[4]. همان.
[5]. در دوران عثمان، عمرو بن عاص از فرمانداری مصر عزل شد و به جای او عبدالله بن سعد بن ابیسرح، برادر رضاعی عثمان نصب شد؛ عمروعاص مجبور شد به خدمت معاویه برسد و در ازای چند سال همکاری با وی، بار دیگر به حکومت مصر برگردد.
افزودن نظر جدید