سنت مفسر کتاب است
خداوند علم به متشابهات را مختص به خود و راسخان در علم می داند؛ به حسب آنچه در روایات آمده است راسخان در علم و کسانی که به جایگاه ثابتی از علم دست یافتهاند، پیامبر (ص) واهل بیت (ع) آن حضرت هستند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قرآنیون معتقدند که نیازی به سنت نیست؛ زیرا قرآن فراگیر تمام شریعت است و مردم در عمل به قرآن به کمال دین میرسند و اینکه قرآن نیاز به تفسیر ندارد؛ زیرا در جایی تفسیر لازم است که متنی مبهم و پیچیده وجود داشته باشد و از آنجایی که قرآن، عربی مبین است، لذا احتیاج به تفسیر ندارد؛ در نتیجه نیازی به سنت نبوی برای تفسیر قرآن نیست.[1]
پاسخ این شبهه:
نظریه بى نياز بودن قرآن شناسى از سنت، در مقابل آياتى است كه پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) را مُبيِّن و مفسر وحى، معرفى كرده و اطاعت از ايشان را مانند اطاعت از خداوند، واجب کرده است، مانند آیه: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ [مائده/92] و خدا و رسول خدا را اطاعت کنید و بترسید، که هر گاه روی (از طاعت خدا) بگردانید؛ پس بدانید که بر رسول ما جز آنکه به آشکار حکم خدا را ابلاغ کند، تکلیفی نخواهد بود.»
مبین بودن قرآن، بیتردید بدین معنا نیست که همه معارف قرآن برای همه مردم، واضح و روشن است و نیازی به تفسیر و تبیین ندارد؛ بلکه معارف قرآن مراتبی دارد و هر کس به حسب استعداد و ظرفیت فکری و روحی خود، از روشنایی و روشنگری این کتاب آسمانی پرتو میگیرد.[2]
میتوان گفت که اعتقاد به بینیازی قرآن از سنّت، اجتهاد در برابر سخن کسی است که به تصریح قرآن، از سر هوس، سخن نمیگوید؛ «مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * اِنْ هُوَ اِلَّا وَحْیٌ یُوحَی [نجم/3و4] و از سر هوس، سخن نمیگوید * این (قرآن)، بجز وحیی که فرو فرستاده میشود، نیست.» و اطاعت از او، اطاعت از خداست؛ «مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطَاعَ اللَّهَ [نساء/80] هر کس پیامبر را اطاعت کند، خداوند را اطاعت کرده است.» و مردم، موظّف به انجام دادن همه اوامر او هستند؛ «مَآ ءَاتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ [حشر/7] آنچه را که پیامبر به شما داده است، بگیرید و از آنچه شما را باز داشته، باز ایستید.»
از جمله آیاتی که دلالت دارد اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آگاه به تفسیر و حقایق قرآن هستند، آیات ذیل است: «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ [آلعمران/7] اوست خدایی که قرآن را بر تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که اصل و مرجع سایر آیات کتاب خداست و برخی دیگر متشابه است، ... و فتنهگری پدید آرند، در صورتی که تأویل آن را کسی جز خداوند و اهل دانش نداند؛ گویند: ما به همه کتاب گرویدیم که همه از جانب پروردگار ما آمده، و به این (دانش) تنها خردمندان آگاهند.»
در این آیه خداوند علم به متشابهات را مختص به خود و راسخان در علم می داند؛ به حسب آنچه در روایات آمده است راسخان در علم و کسانی که به جایگاه ثابتی از علم دست یافتهاند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) واهل بیت (علیهمالسلام) آن حضرت هستند.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «نحن الراسخون فى العلم و نحن نعلم تأویله.[3] ما راسخان در علم هستیم و ما از تأویل متشابهات قرآن آگاهیم.»
پینوشت:
[1]. الهی بخش، خادم حسین، دراسات فی الفرق القرآنیون و شبهاتهم حول السنه، ص50.
[2]. سید محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص18ـ20.
[3]. کلینی، كافى، ج1، ص213.
افزودن نظر جدید