راه عرفان، بیراهه‌ی تصوف

  • 1395/10/25 - 10:56

تقرب و نزدیکی به خداوند، غایت عرفان و از بالاترین امور است که هر انسانی باید به حکم "انا الیه راجعون" برای رسیدن به آن تلاش کند. برای وصول به این مقام مراقبت و رعایت اعمال باطنی و ظاهری بسیار مهم و حیاتی است. توجه به اینکه انسان به کجا می‌رود، از کجا امرار معاش می‌کند، چه می‌گوید و چه می‌شنود و چه می‌بیند و چه عقیده‌ای در دل می‌پروراند، دارای اهمیت است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تقرب و نزدیکی به خداوند، غایت عرفان و از بالاترین امور است که هر انسانی باید به حکم إنّا إليهِ رَاجعُون[1] برای رسیدن به آن تلاش کند. برای وصول به این مقام، مراقبت و رعایت اعمال باطنی و ظاهری بسیار مهم و حیاتی است. اینکه انسان به کجا می‌رود، از کجا امرار معاش می‌کند، چه می‌گوید و چه می‌شنود و چه می‌بیند و چه عقیده‌ای در دل می‌پروراند و بر کدام عقیده ثبات قدم دارد و در یک کلمه رعایت تقوا، شرط اصلی برای قدم زدن در این مسیر است که در حدود سیصد آیه از قرآن به این مهم اشاره می‌کند.
در مسیر عرفان، انسان خود را می‌شناسد و پس از این شناخت به وابستگی و تعلق خود پی می‌برد و می‌فهمد که نفس او حجابی برای رسیدن و شناخت حق است. اگر توانست این منیّت و خودبینی را کنار بگذارد، راه او برای رسیدن به حق هموار خواهد شد و اگر غرق در دریای خودبینی و شطح‌گویی شود، مقصد او از کعبه به کفرستان خواهد رسید![2] امیرالمومنین(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها.[3] عارف و دانا کسی است که خود را بشناسد، موجبات آزادی خویش را فراهم آورد و نفس را از هر عاملی که باعث دوری از سعادت و کمالش می شود، منزه دارد.»
صوفیان و مدعیان کاذب عرفان نتوانسته‌اند از گلوگاه منیّت و خودبینی بگذرند و با شطح‌گویی به درّه‌های تاریک جهالت نفس، سقوط کرده‌اند. ایشان بر این باورند که وقتى سالك ذات خود را در حق فانى كند، وجود او حقانى مى‌شود و از وى شطح هم صادر ‌می‌شود! و شخص جاهل نسبت به او گمان ناروا می‌کند؛ در حالى كه مَثَل سالك در اين مقام مثل آئينه صافى است كه نور در او مى‌تابد و آنچنان از تابش نور خورشيد در جانش باورش مى‌آيد كه خود او آفتاب وجودى «اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ» است ، و لذا انا الحق مى‌گويد و به شطح‌گویی صوفیانه روی می‌آورد!
به نظر می‌رسد سالکی که بعد از مراقبات طولانی به این مقام برسد که خود را خدا ببیند و ندای اناالحق سر بدهد[4]، مهمترین شرط این مسیر را که همان تقواست، رعایت نکرده و گرفتار عجب و غرور شده و خود را دارای مقام و منزلتی پنداشته است؛ و «چشمى كه از حوزه‏‌ى انّانيّت خود خارج نشده و هنوز جبّه‌‏اى‌ دارد، به حقِّ حق نرسيد و حقِّ حق را نديده است‏».[5] چنین شخصی به جای وادی وحدانیت به وادی شرک وارد شده است.
مشاهده‌ی احوال بزرگان تصوف و نامداران ایشان که پرچمدار این قافله‌اند، نشان می‌دهد صوفی‌گری و درویشی سرابی نامطمئن برای وادی عرفان است و کسی که نتواند یا نخواهد قدم به وادی حقیقی عرفان بگذارد، به ناچار خود را در گرداب مخرب و ویرانگر تصوف خواهد دید و دین و ایمان خود را خواهد باخت.

پی‌نوشت:

[1]. سوره‌ی بقره، 156
[2]. سعدی: ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / کین ره که تو میروی به ترکستان است
[3]. عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد لیثی، موسسه البعثه، ص53
[4]. دیوان الحلاج، محمد باسل عیون السود، دارالکتب علمیه، بیروت ص 159
[5]. نامه‌های بلوغ، (عین- صاد) علی صفایی حائری، انتشارات لیله القدر، ص 193

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.