بررسی تبعيت از مرشدان اهلحق
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ برخی از اهلحق معتقدند مرشدان و رهبران آنها از غیب مطلع بوده و دارای علم لدنی میباشند و پیشگوییهای آنها محقق شده و یا به وقوع پیوسته و سرودههای منسوب به این پیران رموزی دارد که هر کس نمیتواند به آن اسرار دست یابد. [۱]
بنابراین در نوشتههای فرقه آنچه آمده است اقوال و افاضات همین مرشدان بوده و اگر اسمی از یکی از ائمه (علیهم السلام) برده شده است به عنوان اینکه فلان پیر در جامه و دون فلان امام (علیه السلام) زندگی کرده است، والا در کتب و دفاتر منسوب به آنها کمتر دیده شده است که افکار و مبانی اعتقادی، فقهی، اخلاقی و معنوی یا مشی سیاسی و اجتماعی ائمه اهلبیت (علیهم السلام) سخنی به میان آمده باشد و برای هر یک از آداب و رسوم حقانی خود هیچ دلیل عقلی و نقلی ارائه نمیدهند.
ولی در بعضی کتب [۲] دیده شده برای توجیه داشتن شارب بلند، احادیث مجهول و مجعول ذکر نمودهاند که پیروان همین نویسنده فعلاً اصرار بر نداشتن سبیل (شارب) دارند.
از دیدگاه این فرقه آنچه برای افراد اهلحق اهمیت داشته در درجه اول گفتار مرشدان و پیشوایان صاحبان دفاتر (دفاتری که به صورت نظم و با زبان محلی هستند) میباشد و همین دفاتر کتابهای موجود در دسترس این افراد میباشد.
جایگاه و اهمیت فوقالعاده پیر در عقاید فرقه بر کسی پوشیده نیست و لازم است این امر با توجه بیشتری مورد بررسی واقع شود.
پیروان فرقه اهلحق برای قداست و اعتبار حجیت گفتار مرشدان و پیران حقیقت هیچگونه دلیل عقلی و نقلی ارائه نمیدهند، اما ما به دلایل زیر اطاعت چنین افرادی را جایز نمیدانیم.
حکم عقل:
عقل حکم میکند از عقلا و سیره آنها پیروی شود، در صورتی که هیچ دلیل یا توجیهی از سیره آنها برای اطاعت از افراد بیسواد و غیر متخصص وجود ندارد و همه این پیران و مرشدان بر اساس گفته افراد فرقه، بیسواد و غالباً در روستاهای دور افتاده کوهستانی و دور از مدارس و مکاتب علمی و مراکز فرهنگی زندگی کردهاند. با این توصیف چگونه عقل میپذیرد از چنین افرادی پیروی و اطاعت محض و بیچون و چرا شود؟ چگونه عقل عقلای عالم و دانشمندان بزرگ حکم میکند از افرادی که صرفاً ادعای محل تجلی ذات و جامه و دون انبیاء و ائمه (علیهم السلام) مینمایند پیروی کنند؟ بنابراین ما هیچ دلیل و بنای عقلایی برای این پیروی نیافتیم. بله اگر شهرت و آوازه ایشان با اینکه مکتب نرفته بودند در مناطق دیگر پیچیده بود و کسان دیگری غیر از پیروان خود از ایشان به جهت موقعیت علمی یا معنوی ایشان تقدیر میکردند، جای تأمل و تفکر داشت. اما از بزرگان این فرقه در هیچ یک از کتب مرجع و معتبر نامی ذکر نشده است. پس چگونه میتوان از آنان پیروی کرد؟
و روایات هم اشاره دارند که خداوند برای انسان دو حجت قرار داده است: «إنَّ للهِ علی النّاسِ حُجَّتین: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً. فَأمّا الظّاهرةُ فَالرّسُلُ وَ الانْبیاءُ وَ الائَمَّةُ وَ امّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ. [۳] خداوند دو حجت بر مردم دارد: حجتی آشکار و حجتی پنهان. حجت آشکار پیامبران و امامان هستند و حجت پنهان عقل است.»
اجماع:
اجماع و اتفاق همه علمای عالم و بلکه عقلای عالم این است که تقلید و پیروی عالم از عالم در مسائل اعتقادی و احکام عملی جایز نیست. اگر بپذیریم این مرشدان و پیران و یا پیشوایان مورد اشاره از علما بودهاند، اما همه میدانیم چنین افرادی نه عالم و نه از علما و نه ادعای عالم بودن را داشتهاند، بلکه اگر ادعایی بوده ادعای محل تجلی ذات و مدعی دون یا جامه یکی از انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و دارای کشف و شهود و کرامات بوده است. بر فرض صدق این ادعای آنها، این به حق رسیدن فقط برای آنها حجیت و اعتبار دارد و دلیلی برای پیروی محض دیگران از ادراکات و کشفیات عرفانی نمیشود، بنابراین تنها افرادی که گرفتار ضعف و سستی خرد و اندیشه هستند بدون اینکه خود بیندیشند و عقل و فکر خود را به کار گیرند، به اعتقاد دیگران اعتماد کرده و معتقدات خود را از آنها میگیرند مثل تقلید کورکورانه بعضی افراد که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. «و قالوا لو کُنّا نَسْمَعُ او نَعْقِلُ ما کُنّا فی أَصحابِ السَّعیرِ [سوره ملک، آیه ۱۰] گویند اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم، در میان دوزخیان نبودیم.»
آیات و روایات:
هیچ آیه و روایتی نداریم که ما را به این مرشدان و رهبران و پیروان حقیقت ارجاع دهند. بلکه از آیات و صریح روایات به دست میآید که از گفتاری که باعث ظن و گمان میشود پیروی ننماییم و تاکید گردیده است که شرک مشرکان به خاطر اعتماد بر گمان بوده است و در قرآن آمده است: «أَلا إِنَّ لِلّهِ مَن فِی السَّمَاوَات وَ مَن فِی الأَرْضِ وَ مَا یَتَّبِعُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَکَاء إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ [سوره یونس، آیه ۶۶] آگاه باش که هر که [و هرچه] در آسمانها و هر که [و هرچه] در زمین است از آن خداست و کسانی که غیر از خدا شریکانی را میخوانند [از آنها] پیروی نمیکنند اینان جز از گمان پیروی نمیکنند و جز گمان نمیبرند.» و در جای دیگر میفرماید: «وَ مَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ [سوره یونس، آیه ۳۶] و بیشترشان جز از گمان پیروی نمیکنند [ولی] گمان به هیچ وجه [آدمی را] از حقیقت بینیاز نمیگرداند آری خدا به آنچه میکنند داناست.»
بنابراین اگر خیلی ما نسبت به این مدعیان کشف و شهود و دارای تجلی ذات، خوشبین باشیم، گفتار آنها برای ما ظن آور خواهد بود اگرچه ممکن است بپذیریم که کشف و شهود آنها برای خودشان حجت هست.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مذمت گفتار بدون علم و آگاهی میفرمایند: «من افتی الناس به غیر علم کان ما یفسده من الدین اکثر مما یصلحه [۴] کسی که برای مردم بدون علم و آگاهی فتوا دهد، خرابکاریاش در دین بیشتر از اصلاحش میباشد.»
بنابر حکم عقل و اجماع و نقل، تبعیت از چنین افرادی که صلاحیت رهبری گروهی یا دستهای را ندارند باطل است.
پینوشت:
[۱]. القاضی مجید، مجموعه آیین و اندرز و رمز یاری، کتابخانه طهوری، تهران، ۱۳۶۱، ص ۱۱۵
[۲]. بعضی کتب منسوب به نورعلی الهی مثل آثارالحق و برهان الحق و یا معرفت الروح.
[۳]. کلینی، الاصول من الکافی، کتاب عقل و جهل، ناشر اسلامیه، تهران، ۱۳۶۲ شمسی، چاپ دوم، ج ۱ ص ۱۶
[۴]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، باب ۱۶ النهی عن القول به غیر علم و الافتاء بالرای و بیان شرایطه، ناشر اسلامیه، تهران، ج ۲، ص ۱۲۱
برای مطالعه در این زمینه رجوع شود به کتاب شناخت فرقه اهل حق نوشته عبدالله خدابنده.
افزودن نظر جدید