درآمدى بر شناخت كتاب مقدس
عبدالرحيم سليمانى اردستانى
كتاب مقدس عنوان مجموعه اى از نوشته هاى كوچك و بزرگ است كه مسيحيان همه آنها را و يهوديان بخشى از آنها را كتاب آسمانى خود مى دانند. عنوان معروف اين كتاب در زبان انگليسى و بيشتر زبانهاى اروپايى Bible و يا هم خانواده آن است كه از كلمه يونانى Biblia، به معناى «كتابها»، گرفته شده است. عنوان ديگر اين كتاب در اين زبانها Scripture است كه ريشه لاتينى دارد و به معناى «نوشته» است.
در زبانهاى فارسى و عربى عنوان عهدين نيز براى اين كتاب به كار مى رود. اين عنوان به اين اعتقاد مسيحيان اشاره دارد كه خدا دو عهد و پيمان (Testament) با انسان بسته است: يكى «عهد قديم» (Old Testament)، كه در آن خدا از انسان پيمان گرفته است كه بر شريعت الهى گردن نهد و آن را انجام دهد. اين عهد و پيمان، كه نماد آن ختنه كردن است، ابتدا با حضرت ابراهيم(ع) بسته شده و سپس در زمان حضرت موسى(ع) تجديد و تحكيم شده است. با ظهور حضرت عيسى(ع) دوران اين عهد و پيمان پايان يافته و خدا عهد ديگرى با انسان بسته است. اين «عهد جديد» (New Testament) پيمان بر سر محبت خدا و عيسى مسيح است. بنابراين مسيحيان به دو دوره و عصر قائلند: يكى دوره «عهد قديم» و ديگرى دوره «عهد جديد». آنها متناظر با اين تقسيم، كتابهاى مربوط به دوره اول را عهد قديم و كتابهاى مربوط به دوره دوم را عهد جديد مى خوانند و هر دو قسمت را مقدس و معتبر مى شمارند[1]. اما يهوديان معتقدند كه خدا تنها يك پيمان با انسان بسته و آن همان پيمان «شريعت» است. بر اين اساس آنها تنها بخش عهد قديم را، كه «عهد» مى نامند، قبول دارند.
الف) عهد قديم
عهد قديم، كه تنها بخش مورد اعتقاد يهوديان و قسمتى از كتاب مسيحيان است، حدود سه چهارم كتاب مقدس را در بر مى گيرد. اين مجموعه، كه گفته مى شود در طى قرنها و به دست نويسندگان مختلف نگاشته شده، در برگيرنده مطالب متنوعى از قبيل تاريخ، شريعت، حكمت، مناجات، شعر و پيشگويى است. بيشتر كتابهاى اين بخش به زبان عبرى و اندكى از آن به زبان كلدانى نوشته شده است[2]. اين مجموعه مشتمل بر 39 كتاب است (البته، همان طور كه بيان خواهد شد، به اعتقاد دو فرقه مسيحى كاتوليك و ارتدكس، عهد قديم مشتمل بر 46 كتاب است).
تقسيم بندى عهد قديم
اين مجموعه را، با توجه به موضوع كتابهاى مختلف آن، به چند صورت مى توان تقسيم كرد.
يهوديان عهد قديم را به سه بخش تقسيم مى كنند:
1. تورات;
2. نبييم يا انبيا;
3.كتوبيم يا مكتوبات.
تورات، كه كلمه اى عبرى و به معناى قانون است، نام اولين قسمت عهد قديم است كه به عقيده اكثر يهوديان و مسيحيان سنت گرا به حضرت موسى وحى شده و به دست او نوشته شده است (برخى از دانشمندان قديم و جديد يهودى و مسيحى، مانند ابن عزرا و اسپينوزا، از درون خود تورات ادله زيادى آورده اند كه اين كتاب بايد چند قرن پس از حضرت موسى و به دست فرد ديگرى نگاشته شده باشد).[3] اين بخش مشتمل بر پنج سفر است كه عبارتند از:
1. سِفر پيدايش;
2. سِفر خروج;
3. سِفر لاويان;
4. سِفر اعداد;
5. سِفر تثنيه.
در بخش انبيا كتابهاى انبياى بنى اسرائيل گرد آمده است. كتاب يوشع، داوران، كتاب اول و دوم سموئيل، كتاب اول و دوم پادشاهان، اِشَعْيا، ارميا، حزْقيال و دوازده كتاب كوچك، كه به خاطر حجم كم، كتب انبياى كوچك خوانده مى شوند، يعنى هوشع، يوئيل، عاموس، عوبديا، يونس، ميكاه، ناحوم، حَبَقّوق، صفنيا، حجّى، زكرياو ملاكى، از كتابهاى اين بخش اند.
بخش مكتوبات، كتابهاى اول و دوم تواريخ ايام، كتابهاى عزرا، نَحَمْيا، استر، روت، مزامير، امثال سليمان، ايوب، مراثىِ ارميا، جامعه، غزل غزلهاى سليمان و دانيال را شامل مى شود.
از جنبه اى ديگر نيز اين مجموعه به سه بخش تقسيم مى شود:
1. تاريخ;
2. حكمت، مناجات و شعر;
3. پيشگوييهاى انبيا.
بخش اول، كه مشتمل بر هفده كتاب و شامل تورات تا كتاب اِستر است، از خلقت جهان و انسان آغاز مى شود و تاريخ بنى اسرائيل را تا حدود قرن پنجم قبل از ميلاد ادامه مى دهد. هرچند در اين بخش مطالب متنوعى از قبيل شريعت و اخلاق هم وجود دارد، اما از آنجا كه بخش عمده آن تاريخ است، آن را بخش تاريخى ناميده اند.
بخش دوم، پنج كتابِ ايوب، مزامير، امثال سليمان، جامعه سليمان و غزل غزلهاى سليمان را در برمى گيرد. اين مجموعه مشتمل بر كلمات حكيمانه، مناجاتها و اشعار و سروده هايى است كه گاهى شاد و گاهى غمناكند; گاهى از روى شور و اشتياق و گاهى با دلسردى و از روى بدبينى گفته شده اند.
بخش سوم شامل هفده كتاب است و از كتاب اِشَعْيا تا ملاكى را در بردارد. در اين قسمت انبياى بنى اسرائيل قوم خود را هشدار داده، از گناهان بر حذر داشته و آينده اسفناك يا خوشايند آنها را پيشگويى كرده اند.
نگاهى به محتواى كتابهاى عهد قديم
گفتيم كه عهد قديم شامل 39 كتاب كوچك و بزرگ است. اينك به مطالب و محتواى هر يك از آنها اشاره مى كنيم:
1. سفر پيدايش
در اين كتاب از چگونگى خلقت جهان و انسان صحبت شده است. خدا انسان را پس از خلقت در محيطى زيبا و آرام و پر از نعمت قرار مى دهد. انسان گناه مى كند و از آن دنياى آرمانى رانده و به زمين آورده مى شود. اين آغاز تاريخ بشر بر روى زمين است كه با اولين بشر يعنى آدم و همسر او حوا شروع مى شود. ماجراهاى فرزندان آدم تا حضرت نوح و سپس تا حضرت ابراهيم و فرزندان او و حضرت يعقوب و يوسف و مهاجرت فرزندان يعقوب (بنى اسرائيل) به مصر و استقرار در آن مكان، به صورت پيوسته و داستانوار در سفر پيدايش آمده است. داستان اين كتاب با مرگ يوسف در مصر خاتمه مى يابد.
2. سفر خروج
اين كتاب دنباله ماجراهاى بنى اسرائيل را بيان مى كند. بين پايان سفر پيدايش و آغاز سفر خروج چند سده فاصله است. ماجرا در اين سفر از آنجا آغاز شده است كه نظام حكومتى مصر عوض شده و حكومت جديد، بنى اسرائيل را تحت فشار و شكنجه قرار داده است. موسى(ع) ظهور مى كند و بنى اسرائيل را نجات مى دهد. بنى اسرائيل در اثر گناه و نافرمانى به مدت چهل سال در بيابان سرگردان مى شوند. در اين مدت حضرت موسى احكامى را براى قوم خود مى آورد. ده فرمان[4] در اين مقطع آمده است.
3. سفر لاويان
اين كتاب نام خود را از يكى از اسباط بنى اسرائيل، يعنى سبط[5] لاوى، گرفته است. كاهنان بنى اسرائيل همه از اين سبط بودند و چون اين كتاب بيشتر درباره احكام كهانت و وظايف كاهنان سخن گفته، به اين نام ناميده شده است. احكام ديگرى از قبيل احكام خوردنيهاى پاك و ناپاك و حلال و حرام و نيز احكام روز سبت (شنبه) در اين كتاب آمده است.
4. سفر اعداد
اين كتاب ماجراهاى قوم را در دوره سرگردانى در بيابان بيان مى كند. قوم پس از اينكه از ساكنان سرزمين موعود مى ترسند و از جنگ سر باز مى زنند، سرگردان و آواره مى شوند. اين كتاب آمار دقيقى از تعداد جمعيت اسباط بنى اسرائيل ارائه مى دهد. همچنين در آن، احكام و دستورات فقهى متعددى آمده است.
5. سفر تثنيه
كلمه تثنيه به معناى تكرار است. از اين رو اين كتاب به اين نام خوانده شده است كه احكام و دستورات كتابهاى ديگر دوباره در آن تكرار شده اند. ماجراى اين كتاب از پايان دوره سرگردانى و زمانى كه بنى اسرائيل كنار رود اردن و مرز سرزمين موعود رسيده اند، آغاز مى شود. در اين مكان است كه حضرت موسى(ع) احكام را براى قوم يادآورى و جانشين خود را تعيين مى كند. در پايان اين كتاب، وفات حضرت موسى و عزادارى بنى اسرائيل براى او آمده است.
6. صحيفه يوشع
يوشع جانشين حضرت موسى است و، به گفته تورات، حضرت موسى او را انتخاب كرد و به مردم دستور داد براى ورود به سرزمين موعود او را اطاعت كنند. اين كتاب جنگهاى بنى اسرائيل با كنعانيان و فتح و پيروزى بنى اسرائيل و تقسيم زمين بين اسباط بنى اسرائيل را بيان مى كند. در اين كتاب حضرت يوشع بنى اسرائيل را به اطاعت از خدا و فرمانهاى او فرا مى خواند.
7. سفر داوران
پس از حضرت يوشع يك دوره 350 ساله بر بنى اسرائيل گذشته است كه به دوره داوران (يا قضات) معروف است. بنى اسرائيل در اين دوره دست از خدا برمى دارند و به گناه روى مى آورند. اسباط با همديگر نزاع مى كنند و از دشمنان غافل مى شوند. افراد قوم گاهى مورد تاخت و تاز دشمنان قرار مى گيرند و چون به درگاه خدا روى مى آورند، خدا داورانى را براى آنها مى فرستد. ماجراهاى اين دوره و نيز داستان دوازده داور، كه خدا براى بنى اسرائيل فرستاده، در اين كتاب آمده است.
8. كتاب روت
روت نام زنى از جده هاى حضرت داود است. او در دوره داوران از سرزمين موآب وارد بنى اسرائيل مى شود. سرگذشت او را كتاب كوچك روت بيان مى كند.
9. كتاب اول سموئيل
سموئيل نبى، آخرين داور بنى اسرائيل است. در اين زمان بنى اسرائيل از سموئيل مى خواهند كه براى آنها پادشاهى تعيين كند و او شائول را برمى گزيند. به گفته اين كتاب، شائول در ابتدا خوب عمل مى كند ولى كم كم از خدا دور مى شود. سموئيل از طرف خدا مأمور مى شود كه حضرت داود را به جاى او برگزيند. در اين ضمن، داود به خاطر شجاعتهايش در جنگ با دشمنان، در بين مردم محبوبيت زيادى پيدا مى كند، بگونه اى كه شائول به او حسد مىورزد و تصميم به قتل او مى گيرد. داود فرار مى كند و شائول در جنگى كه با فلسطينيان رخ مى دهد كشته مى شود.
10. كتاب دوم سموئيل
اين كتاب سرگذشت حضرت داود را پس از شائول بيان مى كند. با كشته شدن شائول، حضرت داود دشمنان را شكست مى دهد و به حكومت مى رسد. در زمان او كشور بنى اسرائيل قدرتمند مى شود و تمام دشمنان از بين مى روند. اين كتاب گناهانى به حضرت داود نسبت مى دهد.
11. كتاب اول پادشاهان
چون داود به سن پيرى مى رسد، فرزندش سليمان را به جانشينى خود برمى گزيند. حضرت سليمان پس از وفات پدر اقتدار حكومت او را به اوج مى رساند و باقيمانده دشمنان او را نابود مى كند. او ساختمان خانه خدا را، كه حضرت داود طرح ريزى كرده بود، به پايان مى رساند. به گفته اين كتاب حضرت سليمان در پايان به گناه روى مى آورد و از خدا دور مى شود و به همين حالت از دنيا مى رود. پس از او بين بنى اسرائيل نزاع در مى گيرد و ده سبط شمالى از افسرى شورشى به نام يَرُبعام پيروى مى كنند و در شمال، كشور اسرائيل را تشكيل مى دهند. تنها دو سبط، با رحُبْعام، فرزند و جانشين حضرت سليمان، باقى مى مانند كه كشور يهودا را در جنوب به وجود مى آورند. سرگذشت اين دو كشور و جانشينان اين دو تن، در ادامه كتاب ياد شده آمده است.
12. كتاب دوم پادشاهان
در اين كتاب، دنباله تاريخ اين دو كشور و پادشاهانى كه در آنها به حكومت رسيدند، بتفصيل آمده است. آشوريان به حكومت شمالى حمله مى كنند و ده سبط شمالى از بين مى روند. كشور جنوبى نيز مورد حمله نبوكد نصر (بُخْتُنصَّر)، پادشاه بابل، قرار مى گيرد. وى معبد سليمان را ويران مى كند و بنى اسرائيل را به بابل مى برد.
13. كتاب اول تواريخ ايام
اين كتاب، تكرار تاريخ بنى اسرائيل از ديدگاهى ديگر است كه در آغاز، نسل انسانها را از آدم تا داود مى شمارد و بعد به تاريخ بنى اسرائيل مى پردازد. گرايش اين كتاب به سوى تاريخ معبد و احكام مربوط به آن است. كتاب اول تواريخ ايام با طرح ريزى معبد توسط حضرت داود و وفات آن حضرت پايان مى يابد.
14. كتاب دوم تواريخ ايام
اين كتاب دنباله كتاب اول تواريخ ايام است كه به ماجراى حضرت سليمان و ساخته شدن معبد و نيز ماجراى ملكه سبا و آمدن او نزد سليمان مى پردازد. در اين كتاب نيز گناهانى به حضرت سليمان نسبت داده شده است. كتاب مزبور، پس از وفات حضرت سليمان و تقسيم كشور بنى اسرائيل، بيشتر به ماجراهاى كشور جنوبى مى پردازد و تا تخريب معبد و تبعيد قوم به بابل ادامه مى يابد.
15. كتاب عزرا
كتاب عزرا به پايان يافتن اسارت بنى اسرائيل به دست كورش و بازگشت آنان به وطن خويش مى پردازد. بنى اسرائيل پس از بازگشت، اقدام به بازسازى معبد مى كنند و در اين راه با مشكلاتى رو به رو مى شوند، ولى سرانجام موفق مى شوند كه اين كار را به پايان برند. مدتى پس از بازسازى معبد، عزرا با عده اى از بنى اسرائيل از بابل به اورشليم مى رود و مى بيند كه قوم به گناه افتاده است. پس كمر به هدايت قوم مى بندد.
16. كتاب نَحَميا
ماجراى بازگشت نَحَميا به اورشليم به عنوان نماينده پادشاه ايران براى رسيدگى به اوضاع كشور يهودا و خدماتى كه او به عنوان حاكم اين سرزمين انجام مى دهد، بازسازى حصار اورشليم و خوانده شدن تورات توسط عزرا و اعتراف بنى اسرائيل به گناهان خود، موضوعاتى اند كه در اين كتاب مطرح شده اند.
17. كتاب اِسْتَر
اين كتاب داستان دختر يتيم يهودى به نام «اِسْتَر» را بيان مى كند كه به همسرى خشايار شاه درمى آيد و دين خود را مخفى مى كند. هنگامى كه وزير خشايار او را تحريك مى كند كه حكم به قتل عام يهوديان دهد، استر دين خود را آشكار مى كند و پادشاه وزير را اعدام مى كند.
18. كتاب ايوب
اين كتاب داستان زندگى ايوب و بلايا و مصيبتهايى را كه بر او وارد شده، بيان مى كند. پس از اينكه ايوب همه چيز خود را از دست مى دهد، كسانى نزد او مى آيند و علت اين مصيبتها را گناهكارى ايوب مى شمارند. او اين را رد مى كند. وى علت اين بلاها را نمى داند تا اينكه خدا بر او ظاهر مى شود و عظمت خود را يادآورى مى كند. ايوب توبه مى كند و خدا نعمتهايى بيش از قبل به او مى دهد.
19. كتاب مزامير
كتاب مزامير يا زبور داود، مجموعه اى از شعر و سرود درباره نيايش، پرستش و توكل بر خدا است. اين كتاب مشتمل بر 150 سرود است كه حدود نيمى از آن منسوب به حضرت داود و بقيه منسوب به ديگران است.
20. كتاب امثال
اين كتاب كه عمده آن منسوب به حضرت سليمان است، بر اهميت دانش تاكيد مى كند و خداترسى را كليد دانش مى شمرد; خوار شمردن حكمت و ادب را حماقت مى داند و به جوانان موعظه مى كند كه نصايح و تعاليم پدر و مادر را بپذيرند. اين كتاب خردمندانه زيستن را به انسان مى آموزد.
21. كتاب جامعه
اين كتاب را، كه به حضرت سليمان منسوب است، مى توان يك فلسفه بدبينانه قلمداد كرد. نويسنده آن بين ايمان و شك، اميد و يأس، لذت و رنج، مفهوم زندگى و پوچى در نوسان است. او به انسانى كه به سوى آينده اى ناشناخته گام برمى دارد، سفارش مى كند كه از زمان حاضر لذت ببرد. نويسنده اين كتاب همه چيز را پوچ مى داند، زيرا شر و بدى و، بالاتر از همه، مرگ سايه خود را بر همه چيز افكنده است. او در پايان به انسان توصيه مى كند كه از خدا بترسد و احكام او را پاس دارد.
22. غزل غزلهاى سليمان
اين كتاب كه مجموعه اى از اشعار عاشقانه است، به حضرت سليمان منسوب است. هرچند ظاهر اين اشعار اشاره به عشق دنيوى دارد، اما مى تواند به عنوان كنايه و مجاز تلقى شود.
23. كتاب اِشَعْياء
اين كتاب، بيشتر، گناه و پيامدهاى آن را به قوم اسرائيل هشدار مى دهد و آنان را سرزنش مى كند. همچنين در اين كتاب ظهور مسيح و نتايج آن پيشگويى شده است.
24. كتاب اِرميا
ارميا در اين كتاب چگونگى رسيدن خود را به نبوت و اين را كه مردم زير بار او نمى روند، توضيح مى دهد. او به بنى اسرائيل به خاطر گناهانشان هشدار داده و از مجازات بيم مى دهد. البته گاهى هم در اين كتاب از آينده نيكوى اورشليم سخن به ميان آمده است.
25. مراثى ارميا
اين كتاب را ارمياى نبى، پس از ويرانى اورشليم و اسارت قوم نوشته و مصايب و گرفتاريهاى آنان را بيان مى كند و از غم و درد هموطنانش شكوه مى كند; اما اين بلاها و مصايب را به خاطر گناه قوم مى داند.
26. كتاب حزقيال نبى
حزقيال نبى كه با بنى اسرائيل به تبعيد رفته است، در بابل قوم را دلدارى مى دهد و پيشگويى مى كند كه آنان به زودى به وطن خود باز مى گردند. او اختيار و آزادى انسانها را گوشزد مى كند و مى گويد: اگر راه صحيح را انتخاب نكنند، بايد منتظر عواقب آن باشند.
27. كتاب دانيال نبى
هنگامى كه پادشاه بابل به كشور يهودا حمله كرد، دانيال پسر جوانى بود. وى همراه قوم به بابل آورده شد. در بابل او به دربار نبوكدنصر راه مى يابد و خوابهاى پادشاه را تعبير مى كند. بخشى از اين كتاب به شرح زندگى دانيال و بخشى ديگر به رؤياهاى او درباره آينده و حوادثى كه قبل از آمدن ملكوت خدا رخ مى دهد و نيز چگونگى ملكوت خدا اختصاص دارد.
28. كتاب هوشع
هوشع در كشور شمالى، پيش از سقوط آن، زندگى مى كرد. پيامها و اندرزهايى كه خدا به واسطه اين پيامبر به مردم و حاكمان كشور شمالى (اسرائيل) فرستاده است، در اين كتاب آمده است. همچنين بخشى از آن به زندگى هوشع اختصاص دارد.
29. كتاب يوئيل
يوئيل مردم كشور جنوبى (يهودا) را انذار مى دهد و به آنها مى گويد، خدا بر آنان به خاطر گناهانشان بلا نازل مى كند. او مردم را از روز داورى مى ترساند و از آنها مى خواهد كه توبه كنند.
30. كتاب عاموس
اين پيامبر از طرف خدا مأمور به انذار مردم سرزمين شمالى مى شود. در اين زمان مردم اسرائيل به ثروتى رسيده، در گناه و ظلم و فساد غرق شده اند. عاموس آنها را به راه راست دعوت مى كند و از روز داورى مى ترساند.
31. كتاب عوبديا
اين كتاب درباره قوم ادوم كه از نسل عيسو، برادر يعقوب، بودند و با اسرائيل مى جنگيدند، سخن مى گويد. عوبديا در اين كتاب از نابودى ادومى ها به دست خدا خبر مى دهد.
32. كتاب يونس
در اين كتاب خدا به يونس دستور مى دهد كه به سوى نينوا پايتخت كشور آشور برود و مردم آنجا را به سوى خدا فرا بخواند. اما چون مردم آن سرزمين دشمن بنى اسرائيل بودند، يونس مجازات آنها را از خدا خواست و آنها را ترك كرد و به سمت ديگرى رفت. در راه در دريا ماجراهايى براى وى رخ مى دهد كه موجب توبه او مى شود. او سپس به نينوا برمى گردد و مردم را به خدا دعوت مى كند.
33. كتاب ميكاه
اين كتاب قبل از اشغال دو كشور شمالى و جنوبى نوشته شده است و در آن، ميكاه نبى، بنى اسرائيل را از گناه باز مى دارد و تخريب هر دو كشور را پيشگويى مى كند. او قوم را ترغيب به توبه و بازگشت مى كند. همچنين آمدن مسيح را پيشگويى مى كند.
34. كتاب ناحوم
در اين كتاب از قدرت و مهربانى خدا سخن رفته است. و سقوط كشور آشور و نينوا، پايتخت آن، در حالى كه در فسق و فجور افتاده، پيشگويى شده است.
35. كتاب حَبَقُّوق
حَبَقُّوق در اين كتاب مردم را به ترك گناه و توبه دعوت مى كند و از مجازات آنها و حمله بابليها خبر مى دهد. او با وجود مشكلات زياد، هيچ گاه از خدا دست برنمى دارد و در سرودى نشان مى دهد كه در هر حال اعتمادش به خداست.
36. كتاب صَفَنْيا
در اين كتاب صَفَنْيا قوم را بيم مى دهد و مى گويد خدا هر قومى را كه گناه كند، مجازات مى كند. او همچنين از شكوه و عظمت اسرائيل كه خدا به آن باز خواهد گرداند، سخن مى گويد.
37. كتاب حجّى
اين كتاب مربوط به زمانى است كه قوم از اسارت بازگشته و به بازسازى خانه خدا پرداخته اند. چون در كار بازسازى سستى پيش مى آيد حجّى از طرف خدا دستور مى آورد كه كار را به پايان برسانند.
38. كتاب زكريا
زكرياى نبى كه معاصر حجّى است، در اين كتاب مردم را به بازسازى خانه خدا تشويق مى كند. او همچنين از آمدن مسيح موعود خبر مى دهد.
39. كتاب ملاكى
ملاكى در زمانى زندگى مى كند كه خانه خدا بازسازى شده است، ولى كاهنان وظايف خود را در قبال آن انجام نمى دهند و مردم به گناه افتاده اند. او كاهنان و مردم را انذار مى كند و به توبه دعوت مى كند; همچنين از آمدن مسيح موعود خبر مى دهد.
كتابهاى قانونى و غيرقانونى عهد قديم
گفتيم كه يهوديان و مسيحان عهد قديم را معتبر مى دانند، اما در تعداد كتابهاى آن اختلاف دارند و برخى تعداد كتابهاى آن را 39 و برخى 46 مى دانند. ريشه اين اختلاف در تفاوت نسخه هاى عهد قديم است.
پس از اشغال سرزمين فلسطين در قرن چهارم قبل از ميلاد، به دست اسكندر، يهوديان در سراسر امپراتورى پراكنده شدند و به تدريج زبان مادرى خود (عبرى) را فراموش كردند و به زبان يونانى روآوردند. در قرن سوم قبل از ميلاد و در زمان حكومت بطلميوس فيلادلفوس بر مصر، به امر او، يهوديان اسكندريه كتاب عهد قديم را به زبان يونانى ترجمه كردند. اين ترجمه به سبعينيه معروف است; چون گفته مى شود كه اين كتاب را حدود هفتاد نفر ترجمه كرده اند.
نسخه سبعينيه با متن عبرى تفاوتهايى دارد. مهمترين تفاوت آنها، اين است كه هفت كتاب در اين نسخه موجود است كه متن عبرى آن در دست نيست. اين كتابها عبارتند از: طوبيت، يهوديت، حكمت سليمان، حكمت يشوع بن سيراخ، باروك، كتاب اول مكابيان و كتاب دوم مكابيان.
در دو قرن قبل از مسيحيت و يك قرن پس از آن، بسيارى از يهوديان، و نيز بعداً مسيحيان، از اين نسخه استفاده مى كردند، تا اينكه در حدود سال 100 م. سران يهود شورايى تشكيل دادند و بر رسميت 39 كتاب كه در متن عبرى بود، رأى دادند و اسفار هفتگانه موجود در ترجمه سبعينيه را غير قانونى اعلام كردند. اما مسيحيان اين نسخه را معتبر دانسته، به استفاده از آن ادامه دادند تا اينكه پروتستانها در قرن شانزدهم به متن عبرى بازگشتند و اين هفت كتاب را غيررسمى اعلام كردند.
بنابراين، يهوديان و پروتستانهاى مسيحى متن عبرى را قانونى مى دانند و كتابهاى عهد قديم را 39 عدد مى شمرند و دو فرقه مسيحى كاتوليك و ارتدكس نسخه سبعينيه را معتبر دانسته، تعداد كتابهاى عهد قديم را 46 مى دانند.
هفت كتاب موجود در نسخه سبعينيه، اپوكريفا(Apocrypha) به معناى «مخفى و پوشيده» ناميده مى شود. همچنين گاهى از آنها با عنوان «قانون ثانوى» ياد مى شود كه به معناى اعتبار درجه دوم آن است. بخش اپوكريفايى عهدقديم به فارسى ترجمه نشده است.
ب) عهد جديد
بخش دوم كتاب مقدس عهد جديد است كه تنها مسيحيان آن را قبول دارند و يهوديان آن را معتبر نمى دانند. اين بخش نيز مشتمل بر كتابها و رسالات متنوع و نيز مطالب گوناگونى است.
عهد جديد به زبان يونانى نوشته شده است و اين در حالى است كه حضرت عيسى و حواريون به زبان آرامى، كه لهجه اى از زبان عبرى است، سخن مى گفته اند. علت اين امر، اين است كه با كشورگشايى اسكندر و ايجاد يك امپراتورى بزرگ، زبان و فرهنگ يونانى در بسيارى ازمناطق آن تبليغ شد و زبان يونانى به عنوان زبان علمى و زبان دوم مورد توجه قرار گرفت، به گونه اى كه بسيارى از مردم، به خصوص در حوزه درياى مديترانه، با اين زبان آشنايى يافتند. هنگامى كه رسولان مسيحى با مردم اين مناطق سخن مى گفتند و براى آنها مى نوشتند، طبيعى بود كه از زبان مشترك، يعنى يونانى، استفاده كنند.
نكته اى كه درباره عهد جديد بايد تذكر داد، اين است كه مسيحيان معتقدند حضرت عيسى هرگز كتابى نياورده است و اصلا لازم نبوده است كه كتابى بياورد; چون پيامبران كه واسطه بين خدا و بشرند از طرف خدا پيام و كتاب مى آورند. ولى حضرت عيسى خود خداست و عين وحى است و تنها رفتار و گفتار او براى انسانها كافى است و آن را ديگران نگاشته اند. پس بايد توجه داشت كه اعتقاد مسيحيان با آنچه در فرهنگ و متون اسلامى درباره حضرت عيسى و كتاب او وجود دارد متفاوت است[6]
تقسيم بندى عهد جديد
عهد جديد به طور كلى به چهار بخش تقسيم مى شود:
1. زندگى نامه و سخنان حضرت عيسى: اين بخش مشتمل بر چهار انجيل است كه گفته مى شود متى، مرقس، لوقا و يوحنا آنها را نگاشته اند (كلمه انجيل، يونانى و به معناى مژده است). در واقع اين چهار كتاب، سيره عملى و گفتارى حضرت عيسى هستند كه افرادى آن را روايت مى كنند. سه انجيل نخست سبكى يكسان دارند و مطالب مندرج در آنها هماهنگ است و با فرهنگ يهودى اختلاف چندانى ندارد. در اين سه انجيل از الوهيت حضرت عيسى(ع) سخنى نيست. انجيل چهارم از نظر مطالب با سه انجيل ديگر متفاوت است و با فرهنگ يهودى سازگارى ندارد و در آن، الوهيت حضرت عيسى(ع) مطرح شده است. سه انجيل اول، اناجيل همنوا يا همديد (Synoptic) ناميده مى شوند.
2. تبليغات و مسافرتهاى تبليغى مبلغان مسيحى: در اين بخش تنها يك كتاب به نام اعمال رسولان وجود دارد كه اقدامات حواريون و ديگر مسيحيان، به خصوص پولس رابيان مى كند.
3. نامه ها: حواريون و رسولان مسيحى صدر اول، نامه هايى به شهرها و افراد مختلف نگاشته اند كه 21 عدد از آنها در مجموعه عهد جديد وجود دارد. سيزده يا چهارده عدد از اين نامه ها از پولس و از هفت نامه باقيمانده، سه نامه به يوحنا، دو نامه به پطرس و دو نامه ديگر به يعقوب و يهودا منسوب است.
4. رؤيا و مكاشفه: در اين بخش نيز تنها يك كتاب وجود دارد كه به يوحنا منسوب است و در پايان عهد جديد واقع شده است.
نگاهى به محتواى كتابهاى عهد جديد
عهد جديد مشتمل بر 27 كتاب است كه عبارتند از:
1. انجيل متّى
متى فردى يهودى بود كه براى روميان باج و خراج مى گرفت. اين شغل نزد يهوديان مذموم بود. وقتى عيسى او را دعوت كرد او پذيرفت و از حواريون او شد. انجيل اول ـ كه غالب محققان برآنند كه بين سالهاى 65 ـ 70 م. يعنى بيش از سى سال پس از حيات زمينى حضرت عيسى، نوشته شده ـ به اين حوارى منسوب است. در اين انجيل كه با سنت يهودى مطابقت دارد و سخنى از الوهيت حضرت عيسى در آن نيست، نَسَب، تولد، كودكى، شروع به تبليغ، موعظه ها، معجزات، دستگيرى، مصلوب شدن حضرت عيسى(ع) و سرانجام برخاستن او از ميان مردگان، با تفصيل نسبى آمده است.
2. انجيل مرقس
اين انجيل، كه كوتاهترين و قديمى ترين اناجيل است و غالباً تاريخ آن را نيز به سالهاى 65 ـ 70 م. برمى گردانند، به مرقس منسوب است. مرقس از حواريون نبوده، بلكه شاگرد خاص پطرس حوارى بوده است. گفته مى شود كه او مطالب اين انجيل را از پطرس نقل مى كند. اين انجيل از نظر محتوا و سبك، مانند انجيل متى است، با اين تفاوت كه مختصرتر است و قسمتهايى از زندگى عيسى، مانند تولد و كودكى او را در بر ندارد. پژوهندگان كتاب مقدس برآنند كه متى و لوقا از اين انجيل استفاده كرده اند.
3. انجيل لوقا
لوقا پزشكى غير يهودى بود كه پس از حضرت عيسى به دست پولس ايمان آورد و شاگرد و همراه او شد. انجيل سوم و نيز كتاب اعمال رسولان را وى براى فردى به نام تئوفيلوس نوشته است. با اينكه پولس مبدع الهيات عيسى خدايى است، ولى در دو كتاب منسوب به لوقا، كه شاگرد خاص او بود، هيچ سخنى از الوهيت مسيح نيست و انجيل لوقا از نظر مطالب و سبك، شبيه دو انجيل قبل است. گفته مى شود اين انجيل همزمان با انجيل متى يا اندكى پس از آن نوشته شده است.
4. انجيل يوحنا
اين انجيل به يوحنا پسر زِبَدى منسوب است. يوحنا يكى از حواريون بود. وى در زمان حيات زمينى حضرت عيسى طفل خردسالى بود. در اين انجيل هم، زندگى نامه و سخنان حضرت عيسى آمده است، ولى ويژگى بارز آن مسيح شناسى خاص آن است. در اين انجيل، مسيح جنبه الوهى يافته و خداى متجسد گرديده است. غالب محققان امروزى تاريخ نگارش اين انجيل را به پايان قرن اول، يعنى نزديك به هفتاد سال پس از حضرت عيسى، برمى گردانند.
5. كتاب اعمال رسولان
نويسنده اين كتاب همان نويسنده انجيل سوم است و اين امر از ابتداى كتاب مشخص است. پس اين كتاب هم به شاگرد خاص پولس، يعنى لوقا، منسوب است. در هشت باب اول اين كتاب، فعاليتها و تبليغات حواريون حضرت عيسى، و در رأس همه پطرس، مطرح شده است. در باب نهم سخن از ايمان آوردن ناگهانى پولس به ميان مى آيد كه تا قبل از آن يهودى اى سختگير و شكنجه گر مسيحيان بود. اين كتاب از باب نهم به بعد، بيشتر به مسافرتها و تبليغات پولس مى پردازد و از حواريون كمتر سخن مى گويد. اين كتاب قطعاً پس از انجيل سوم نوشته شده است.
6. نامه پولس به روميان
در كتاب عهد جديد سيزده يا چهارده نامه به پولس منسوب است كه محققان مى گويند بين سالهاى 45 ـ 60 م. يعنى قبل از نگارش اناجيل، نگاشته شده اند. در همه اين نامه ها الهيات خاص پولس، كه الهيات عيسى خدايى است، دنبال شده است. نامه اول به مسيحيان روم است. در اين نامه بر اين نكته تأكيد مى شود كه نجات، تنها با ايمان به مسيح، حاصل مى شود، نه با عمل كردن به شريعت.
7. نامه اول پولس به قرنتيان
در اين نامه پولس به سؤالاتى كه براى مسيحيان قرنتس پيش آمده پاسخ مى دهد و مسائلى از قبيل اختلافات، فساد اخلاقى در كليسا، ازدواج و روابط جنسى، نظام كليسايى و رستاخيز را بيان مى كند. او در پايان بر محبت تأكيد مى كند.
8. نامه دوم پولس به قرنتيان
در اين نامه پولس بيشتر مشكلاتى را كه در راه تبليغ مسيحيت براى وى پيش آمده، مطرح مى كند. گويا مى خواهد مسيحيان قرنتس را دلگرم كند.
9. نامه پولس به غلاطيان
در اين نامه پولس به مسيحيان غلاطيه گوشزد مى كند كه با عمل به شريعت به جايى نمى رسند، بلكه با ايمان نجات مى يابند و آن هديه اى الهى است. گويا برخى از حواريون و يا فرستادگان آنها به غلاطيه رفته و از تعاليمى خلاف گفته هاى پولس سخن گفته بودند.
10. نامه پولس به اِفِسُسيان
گويا بين مسيحيان اِفِسُسُ به خاطر تفاوتهاى نژادى و زبانى اختلاف پيدا شده بود. پولس اين نامه را از زندان براى حل اختلاف آنها مى فرستد.
11. نامه پولس به فيلپيان
در اين نامه كه باز در زندان نوشته شده، پولس به مسيحيان فيلپى گوشزد مى كند كه ايمان به مسيح چه شاديها و سعادتهايى نصيب انسان مى كند.
12. نامه پولس به كولسيان
براى مسيحيان كولسى درباره انسانيت و الوهيت مسيح سؤالى پيش آمده بود. آنها فردى را نزد پولس به زندان مى فرستند. پولس اين نامه را مى نويسد و بر جنبه الوهيت مسيح تأكيد مى كند. در ضمن مطالب ديگرى هم گوشزد مى كند.
13. نامه اول پولس به تسالونيكيان
در اين نامه، پولس مسيحيان شهر تسالونيكى را به ايمان و زندگى پاكِ همراه با صبر و تحمل دعوت مى كند و از آنها مى خواهد منتظر ظهور مسيح باشند.
14. نامه دوم پولس به تسالونيكيان
برخى از مسيحيان به بهانه انتظار مسيح دست از كار و زندگى شسته و به تنبلى روى آورده بودند. پولس در اين نامه واقعيتهاى زندگى را به آنها گوشزد مى كند.
15. نامه اول پولس به تيموتائوس
تيموتائوس شاگرد پولس است كه او را به رهبرى كليساى اِفِسُس گماشته بود. در اين نامه براى او شرايط رهبرى خوب را بيان مى كند و از او مى خواهد كه تعاليمى را كه درباره مسيح و انجيل به او آموخته است، از تحريف و تغيير حفظ كند.
16. نامه دوم پولس به تيموتائوس
اين نامه را پولس از زندان به عنوان وصيتنامه براى شاگرد خود تيموتائوس نوشته است و از او مى خواهد كه در راه مسيحيتى كه او تعليم داده است استقامت كند و زير بار تعاليم ديگران نرود. پولس مشكلاتى را كه در راه تبليغ و بشارت تحمل كرده است، گوشزد مى كند.
17. نامه پولس به تيطُس
تيطس يكى از شاگردان پولس است كه او را به رهبرى كليساى كريت گماشته بود. در اين نامه، او وظيفه يك رهبر خوب را بيان مى كند و از او مى خواهد كه مردم آن شهر را از گناه باز دارد.
18. نامه پولس به فليمون
فليمون از كسانى است كه به دست پولس ايمان آورده است. غلام او از شهر كولسى مى گريزد و به روم مى رود. در آنجا به دست پولس ايمان مى آورد. پولس او را به شهر كولسى مى فرستد و در اين نامه از فيلمون مى خواهد كه غلام خود را ببخشد و با او مثل برادر رفتار كند.
19. نامه به عبرانيان
اين نامه خطاب به مسيحيان يهودى الاصلى است كه به شريعت يهودى پايبند بودند. نويسنده نامه به آنها مى گويد: اين شريعت و اعمال با آمدن مسيح باطل شده است و ايمان به مسيح انسان را نجات مى دهد. نويسنده اين نامه مشخص نيست، اما از آنجا كه مطالب آن شبيه گفته هاى پولس است، برخى، نويسنده آن را پولس مى دانند.
20. نامه يعقوب
به گفته عهد جديد، يعقوب برادر حضرت عيسى بوده و به مقام اسقفى كليساى اورشليم رسيده است. در اين نامه او بر خلاف گفته هاى پولس به مسيحيان گوشزد مى كند كه ايمان تنها كافى نيست و بايد به شريعت هم عمل كنند.
21. نامه اول پطرس
اين نامه به پطرس حوارى منسوب است; وى مسيحيان آسياى صغير را كه زير فشار و شكنجه بودند، به صبر و بردبارى توصيه مى كند و از آنها مى خواهد كه ايمان خود را از دست ندهند.
22. نامه دوم پطرس
در اين نامه كه باز به پطرس منسوب است، مسيحيان به صبر و بردبارى دعوت شده اند و حقايقى درباره ايمان مسيحى به آنها گوشزد شده است.
23. نامه اول يوحنا
در اين نامه كه به يوحنا، نويسنده انجيل چهارم، منسوب است، نويسنده مطالبى شبيه گفته هاى پولس بيان مى كند و نيز خطر كسانى را گوشزد مى كند كه مطالبى خلاف مسيح شناسى پولس تعليم مى دهند.
24. نامه دوم يوحنا
اين نامه ظاهراً خطاب به يك زن مسيحى صاحب مقام نوشته شده است و از او مى خواهد كه محبت و اطاعت را فراموش نكند و تعاليم غلط را نپذيرد. ولى از آنجا كه اين زن شناخته شده نيست، برخى احتمال مى دهند كه «بانوى گرامى»، كنايه از كليساى مسيح باشد.
25. نامه سوم يوحنا
در اين نامه، كه خطاب به يكى از رهبران كليسا به نام غايوس نوشته شده، دستوراتى درباره تشويق خادمان واقعى و توبيخ مخالفان داده شده است.
26. نامه يهودا
در اين نامه نويسنده خطر معلمان دروغين و مرتد را گوشزد مى كند و مردم را از آنها برحذر مى دارد.
27. مكاشفه يوحنا
اين كتاب كه به يوحنا، نويسنده انجيل چهارم، منسوب است، كتابى است رمزى و سرى كه حوادث آينده را پيشگويى مى كند و بنابراين نبايد ظاهر آن را معيار قرار داد. اين كتاب در زمانى نوشته شده كه مسيحيان سخت تحت فشار و شكنجه بوده اند.
كتابهاى قانونى و غير قانونى عهد جديد
علاوه بر مجموعه كتابهاى عهد جديد، اناجيل، رساله ها، اعمال و مكاشفات ديگرى نيز وجود داشته اند. تعداد اندكى از اين نوشته ها سالم باقى مانده و از بقيه يا پاره هايى باقى مانده است و يا تنها نام آنها در كتابهاى ديگر به چشم مى خورد. اين مجموعه، كه اپوكريفاى عهد جديد خوانده مى شود، در دو قرن اول نگاشته شده اند. از آيه اول انجيل لوقا برمى آيد كه افرادى كه به نوشتن انجيل دست زده اند، بسيار زياد بوده اند:
«از آن جهت كه بسيارى دست خود را دراز كردند به سوى تأليف حكايت آن امورى كه نزد ما به اتمام رسيد چنان كه آنانى كه از ابتدا نظارگان و خادمان كلام بودند به ما رسانيدند، من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را من البدايه به تدقيق در پى رفته به تو بنويسم اى تيوفلس عزيز (لوقا، 1 : 1.4) ».
اما بين سالهاى 150 ـ 200 م. كليساى اكثريت مسيحى، از ميان كتابهاى موجود، تنها اين 27 عدد را رسمى و قانونى اعلام كرده و بقيه را بى اعتبار دانسته است.
مسيحيان معتقدند پدران صدر اول كليسا با تأييد روح القدس اينان را برگزيده اند، همان طور كه معتقدند نويسندگانْ اين مجموعه را با تأييد روح القدس نگاشته اند.
اين نكته قابل ذكر است كه آنچه به انجيل برنابا معروف است، نزد مسيحيان حتى اعتبار اپوكريفايى نيز ندارد و آنان جعلى و ساختگى بودن آن را قطعى مى دانند. دانشمندان مسيحى مى گويند، قديمى ترين نسخه اين كتاب به قرن شانزدهم برمى گردد كه بسيار متأخر است و مى افزايند كه متن آن را نيز يك مسيحى تازه مسلمان نگاشته است.
در پايان ذكر دو نكته مناسب به نظر مى رسد:
1. شيوه ارجاع به كتاب مقدس
شيوه ارجاع به كتاب مقدس هم، مانند قرآن، با ارجاع به كتابهاى معمولى متفاوت است; چرا كه اين كتاب چاپها و نسخ فراوان و متعددى دارد و نمى توان با ذكر شماره صفحه به آن ارجاع داد. به همين دليل براى ارجاع به اين مجموعه، از شماره هاى بابها و آيه ها استفاده مى شود; براى مثال براى ارجاع به آيه دوم از باب پانزدهم سفر پيدايش مى نويسم: سفر پيدايش، 2 : 15. تنها كتاب مزامير عنوان باب ندارد و به جاى آن مزمور به كار رفته است، ولى باز شيوه ارجاع به همان صورت است. گفته مى شود «مزامير، 3 : 12» و مقصود «مزامير، مزمور سوم، آيه 12» است.
2. ترجمه هاى كتاب مقدس
از كتاب مقدس و يا قسمتهايى از آن، ترجمه هاى مختلفى در زبان فارسى وجود دارد. يكى از اين ترجمه ها ترجمه اى قديمى است كه بخش عهد قديم آن را فردى به نام ويليام گلن و به كمك فاضل خان همدانى و برخى ديگر، ترجمه كرده است. بخش عهد جديد آن را نيز هنرى مارتين ترجمه كرده است. بخش عهد قديم اين ترجمه در سال 1856 و عهد جديد آن در سال 1876 به چاپ رسيده است. ترجمه اين كتاب بسيار سنگين است.
ترجمه ديگر اين كتاب به وسيله «انجمن پخش كتب مقدسه» صورت گرفته است. با اينكه اين ترجمه نيز قديمى است و چندان روان نيست، ولى معتبرترين ترجمه به زبان فارسى است. ترجمه ديگر، تحت عنوان «ترجمه تفسيرى» در دست است كه هرچند روان و به قلم امروزى است، ولى چون تفسيرى است، براى استناد اعتبار ندارد. ترجمه هاى ديگرى هم از قسمتهاى مختلف كتاب مقدس مخصوصاً عهد جديد و اناجيل در دست است، از قبيل ترجمه عهد جديد از انتشارات انجمن كتاب مقدس و نيز ترجمه اناجيل اربعه به وسيله ميرمحمدباقر بن اسماعيل حسينى خاتون آبادى. اين ترجمه ها نيز با اينكه ممكن است از دقت نظر برخوردار باشد، اعتبار ترجمه انجمن پخش كتب مقدسه را ندارند. از اين رو، در نوشته هاى تحقيقى، معمولا به ترجمه انجمن پخش كتب مقدسه ارجاع داده مى شود.
كتابنامه:
1. كتاب مقدس، انجمن پخش كتب مقدسه.
2. ترجمه تفسيرى كتاب مقدس.
3. آشتيانى، جلال الدين، تحقيقى در دين يهود، نشر نگارش، 1368.
4. توفيقى، حسين، نگاهى به اديان زنده جهان، مركز مديريت حوزه هاى علميه خواهران، 1377.
5. ساموئل، شولتز، عهد عتيق سخن مى گويد، ترجمه مهرداد فاتحى، شوراى كليساهاى جماعت ربانى، آموزشگاه كتاب مقدس.
6. سى. تنى، مريل، معرفى عهد جديد، ترجمه ط. ميكائيليان، انتشارات حيات ابدى، 1362.
7. فيلسون، فلويد، كليد عهد جديد، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات نورجهان، 1333.
8. ميشل، توماس، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1377.
[1]. مسيحيان با اينكه زمان عهد قديم و شريعت را با آمدن مسيح پايان يافته مى دانند، ولى كتاب عهد قديم را معتبر و مقدس مى شمارند و از نكات ديگرى كه در اين كتاب آمده استفاده مى كنند. در حقيقت، برخورد مسيحيان با احكام موجود در عهد قديم، مانند برخوردى است كه در اسلام با احكام نسخ شده مى شود.
[2]. دو زبان عبرى و كلدانى از زبانهاى سامى و هم خانواده با عربى اند.
[3]. ر.ك: بخش هشتم كتاب THE CHIEF WORKS OF BENEDICT DE SPINOZA. ترجمه اين بخش در شماره اول فصل نامه هفت آسمان چاپ شده است.
[4]. به گفته عهد قديم، خدا ده فرمان مهم را به حضرت موسى وحى كرده است تا وى آنها را به بنى اسرائيل ابلاغ كند. اين دستورات كه مشتمل بر اصول اعتقادى، احكام فقهى و امور اخلاقى است، در سفر خروج (باب بيستم) و سفر تثنيه (باب پنجم) به طور كامل آمده است.
[5]. سبط كه جمع آن اسباط است، به معناى فرزندزاده و نواده است. در بنى اسرائيل دوازده طايفه وجود داشت، كه هر يك به يكى از فرزندان يا نوادگان حضرت يعقوب منسوب بودند. از دوازده پسر حضرت يعقوب، فرزندان لاوى وظيفه كهانت قوم را بر عهده داشتند و در ميان قوم بنى اسرائيل پراكنده بودند. گرچه اسباط بنى اسرائيل، همانند تعداد فرزندان يعقوب دوازده نفر هستند، اما سبط لاوى جزء اين اسباط شمرده نمى شود. از طرفى نام يوسف، پسر ديگر يعقوب نيز بين اسباط نيست، اما دو سبط از دوازده سبط، به نام فرزندان اويند. بنابراين اسباط بنى اسرائيل، بدون احتساب سبط لاوى، دوازده تن هستند.
[6]. البته بين محققان در اين باره كه اناجيل موجود از چه منبعى استفاده كرده اند اختلاف است. براى مثال برخى از آنان يك منبع فرضى با علامت اختصارى Q (مخفف كلمه آلمانى Quelle) به معناى منبع را مطرح كنند و مى گويند برخى از اناجيل بايد از اين منبع استفاده كرده باشند.
منبع اصلی: فصلنامه هفت آسمان، شماره 2
افزودن نظر جدید