گفتگوی امام علی (ع) و راهب مسیحی
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در کتاب احتجاج از ثقه السلام طبرسی،حدیثی به نقل از شیخ صدوق و شیخ طوسی نقل شده که حاکی از گفتگوی امیرالمومنین علی (علیهالسلام) با یکی از راهبان مسیحی است. در دوران خلافت ابوبکر، نمایندگانی از بلاد روم به مدینه آمدند که بین آنان یکی از راهبان مسیحی هم حضور داشت. آنان مقداری پول نیز همراه داشتند و وارد مسجدالنبی، شدند در حالی که ابوبکر همراه عدهای از مهاجر و انصار در مسجد بودند.
راهب خطاب به جمعیت گفت: کدام یک از شما خلیفۀ رسول الله و امین ایشان هستید؟ ابوبکر را به او نشان دادند او نزد ابابکر رفت و پرسید: نام شما چیست؟ ابابکر گفت: عتیق، گفت دیگر چه؟ گفت: صدیق، گفت دیگر چه؟ گفت اسم دیگری ندارم، گفت: پس تو مرادم نیستی. ابابکر گفت: چه میخواهی؟ راهب گفت: ما از بلاد روم آمدهایم، پول بسیار آوردهایم تا از امین این مردم بپرسیم اگر سؤال ما را جواب دادند، مسلمان میشویم و از او اطاعت میکنیم و این مال را به او میدهیم وگرنه برمیگردیم و مسلمان نمیشویم.
ابابکر گفت: سؤال کن او گفت: آیا مرا امان میدهید؟ ابابکر گفت: امان میدهم. راهب گفت: به من خبر ده از چیزی که برای خدا نیست و چیزی که از طرف خدا نیست و چیزی که خدا به آن علم ندارد؟ ابابکر نتوانست جواب دهد گفت: ابو حفص عمر را بیاورید. عمر آمد و او هم نتوانست پاسخ دهد عثمان را آوردند، او نیز درجواب ماند.
راهب خواست برود که سلمان فارسی نزد امام علی بن ابی طالب (علیهالسلام) رفت و دید او برای حسن و حسین در حال نقل داستان است، آن رویداد را به او تعریف کرد. امیرالمؤمنین به همراه حسن و حسین(علیهماالسلام) به مسجد آمدند همه برای ایشان بلند شدند و احترام گذاشتند. ابوبکر به راهب گفت: ای راهب، از او سؤال کن او مراد تو است. راهب سمت علی(علیهالسلام) رفت و پرسید: ای جوان نامت چیست؟ علی (علیهالسلام) فرمود: نام من نزد يهوديان "اليا"، نزد مسیحیان "ایلیا" و نزد پدرم "علی" و نزد مادرم حيدر" است. راهب گفت: چه نسبتی با پیامبر داری؟ فرمود او برادر و پسر عموی من است. راهب گفت: تو مرادم هستی، حال به من بگو چیزی را که برای خدا نیست و چیزی را که از طرف خدا نیست و چیزی را که خدا به آن علم ندارد. مولا فرمود: چیزی که برای خدا نیست این است که برای خدا رفیق و فرزندی نیست و اما چیزی که از طرف خدا نیست، این است که ظلم از طرف خدا نیست و چیزی که خدا به آن علم ندارد این است که خدا به این که در ملک و حکومت خود شریکی داشته باشد، علم ندارد. اینجا راهب شهادتین را گفت و شهادت داد که علی خلیفه و امین این امت و معدن دین و حکمت است و تمام سخنان امام علی (علیهالسلام) را تصدیق کرد که در تورات نامش الیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی است و مال را به علی تسلیم کرد و ایشان هم آن را بین فقرای مدینه تقسیم نمود و راهب مسلمان شد و به روم بازگشت.[١]
پی نوشت:
[1]. طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ج1، ص 308
افزودن نظر جدید