نظر اشو درباره ادیان
با توجه دین خانوادگی اشو، مذهب جین بوده و این مذهب بر فقر و عزلت و کناره گیری از دنیا و نعمت های آن تاکید می کند لذا اشو بدون دقت در سخن خود گفته دیگر ادیان هم می خواهند انسان را به فقر و بی اعتنایی نسبت به مال و ثروت بکشانند و اشو می گوید:
«بیشتر مذاهب دست به دست هم داده اند تا جایی که می توانند انسان را به فقر بکشانند. آنها شدیدا پول را محکوم و فقر را ستایش کرده اند و تا آنجا که به من مربوط است . آنها بزرگترین جنایتکارانی هستند که دنیا به خود دیده است[1]».
در حالی که در اسلام به عنوان دومین آئین پرجمعیّت هندوستان آمده که با فقر و نداری میانه خوبی ندارد، و پیامبر(ص) می فرماید : « نزدیک است که فقر به کفر بینجامد[2]».
و امام علی (ع) طریقت خود را در مورد دارایی های ظاهری میانه روی و سنّت خود را رشد می داند و می فرماید:«طریقتنا القصد و سنّتنا القصد[3]» و خود ایشان از جمله کسانی است که در آباد کردن مزارع و نخلستان ها و ایجاد چاه های آب در راه خدا پیش قدم بوده است و استاد عظیم الشان ما مرحوم علامه ایازی(ره) می فرمودند: مولا علی(ع) خودشان به حفر قنات و چاه می پرداختند و هنوز از چاه بیرون نیامده به اطرافیانشان می گفتند قلم کاغذ بیاورید می خواهم آنرا وقف برای استفاده عموم افراد کنم.
ضمنا در آیات قرآن نیز قدرت و ثروت عده ای از انبیاء همانند یوسف(ع)، داود(ع)، سلیمان(ع) و... مانع از آن نشده که ایشان به عنوان الگوهای انسانی مطرح گردند.
نکته بارز و قابل توجه اینست که ادیان الهی به انسان ها این هشدار را می دهد که مال و ثروت اصالت نداشته و نباید تمام همّ و غم خود را به جمع آوری ثروت و دارایی های ظاهری بپردازد بلکه ارزش انسان بیشتر از این ظواهر است.
ضمنا مهمترین پیام ادیان و مذاهب اینست که ثروت اصل و اساسی زندگی انسان نیست بلکه علم از آن برتر بوده و پرداختن به همین دنیا و تامین معاش خانواده در جای خودش عبادت است . بنابراین نه در هندوستان و نه در هیچ کجای جهان؛ مذاهب نمی خواهند انسان را به فقر بکشانند بلکه می خواهند تا در قید و بندِ مال نباشند و از آفات آن همچون تکبر و فخرفروشی و... در امان باشند.
منبع:
اشو، خلاقیت: آزادسازی نیروهای درون، ترجمه مرجان فرجی،ص223.
نگرشی بر آراء و اندیشه اشو، محمد تقی فعالی،ص65-69.
[1] اشو، خلاقیت: آزادسازی نیروهای درون، ترجمه مرجان فرجی،ص223.
[2] کلینی، کافی،ج2،ص307.
[3] غررالحکم و دررالکلم،ج1،ص353.
افزودن نظر جدید