حماسه انتظار فرج يا محرک اميد آفرين
مکتب انتظار فرج ظهور يک مکتب تربيتي و اصلاحي است و انتظاري است شورانگيز و محرک اميد آفرين و هستي زا، و اين اميد و انتظار است که نه تنها جامعه ي پوياي شيعه را در طول تاريخ پر افتخارش با وجود مخالفتهاي شديد و رنجهاي طاقت فرسا از حرکت باز نداشته، بلکه عامل محرک آن نيز بوده است و به قول «ميسو ماربين آلماني» همين انتظار راز بقاء و پيشروي اين گروه «شيعه» گرديده است [1] .
بجاست که زنگار اوهام از چهرهي اين اصل انسان ساز حماسه آفرين زدوده شود، تا روشن گردد که همين انتظار است که از ملتي خمود، قومي شور آفرين، از اجتماعي پريشان توده اي سامان يافته، از انسانهاي افسرده آدمياني شادي آفرين از رهرواني پريشان گام توده اي ثابت قدم از انسانيتي پرآشوب، جمعيتي آرام بخش و از تاريخي بيفردا فردائي تاريخ ساز ميسازد.
در اينجا براي نمونه چند روايت دربارهي فضيلت انتظار فرج و ظهور نقل ميکنيم.
امام صادق (ع) ميفرمايد: کساني که در انتظار قائم (ع) بسر ميبرند چون افرادي هستند که در خدمت او باشند... و بلکه چون شمشير زنان در رکاب مهدياند نه به خدا قسم بسان شهيداني هستند که جان در رکاب پيامبر (ص) باختهاند [2] .
اين سخن ژرف نقش برجستهي انتظار را مشخص ميسازد و اينکه منتظران راستين، همچون مؤمنين صدر اسلام، بايد آتشين درون و مصمم در برابر جاهليت زمان خود بپاخيزند. در آماده ساختن توده ها براي پذيرفتن نظامي الهي و انساني حماسه آفرين تلاشي پاکبازانه تا حد شهادت در رکاب آن حضرت باشند. و لذا پيامبر اسلام (ص) ميفرمايد: برترين کردار امت من انتظار فرج است [3] .
و آن گاه که ميبينيم در منطق هدف ساز امام هشتم (ع) انتظار فرج جزء فرج است [4] .
درمييابيم که يک شيعه آگاه بايد کرداري در زمان انتظار داشته باشد که گوئي در زمان ظهور مهدي (ع) زندگي ميکند.
و از اين جهت حماسه پرشور انتظار اگر به درستي شناخته شود غنچه ي اميدي پر شکوه را بر نهال زندگي انسانهاي نگران شکوفان ميسازد، تا با دروني پرشور و عزمي راسخ براي ساختن آيندهاي روشن تلاشگر و کوشا باشند.
براي روشنتر شدن اين بيان سپاه انبوهي را در نظر بگيريد که فرمانده آن به ضرورتي بخردانه از حوزه ي مأموريت خود خارج ميشود به لشگريان خويش اعلام ميکند که زمان بازگشت او روشن نيست ولي همه بايد آمادهي نبرد باشند، چه به هنگام بازگشت فرمان حمله را صادر خواهد کرد و نبردي قرين پيروزي را آغاز خواهند نمود، سپاهيان لايق و هوشيار با دريافت اين دستور هميشه آمادهاند تا با رسيدن فرمانده و فرمان حمله اش به پيکار با تباهيها و زشتي ها بپردازند.
انبوهي و گستاخي دشمن در اين مدت آنان را در راه مبارزه مصمم تر ميکند و با ديدگان اشک آلود و دلهاي مشتاق و لبهاي دعا خوان چشم به راه فرمانده خود هستند و فراموش نميکنند که هميشه بايد در آمادگي رزمي بوده و لياقت نبرد با باطل را در خود حفظ کنند.
چنين گروه آگاه و بيدار دلي هيچ گاه در اين فکر نخواهند بود که پراکنده شويم و به استراحت بپردازيم تا فرمانده بازگردد و کارها را سامان دهد برويم تا او بجنگد و ما پيروز شويم او قيام کند و ما آزاد گرديم او بپاخيزد و ما پيشرفت نمائيم.
پيدا است که سرانجام چنين پنداري چه ميتواند باشد و از اين جهت است که گفته اند «ملتي که در انتظار مصلح بسر ميبرد خود بايد صالح باشد» و شايد بپاخاستن شيعه به هنگام شنيدن نام قائم عليه السلام نيز به اين معني است که هر لحظه آماده ايم تا مهدي (ع) قيام کند و ما گوش به فرمان او جان به پيشگاهش هديه بريم و اين آمادگي تا بدانجا او را مبارز تربيت ميکند که همه روزه دعاي «عهد» ميخواند و از خداي ميخواهد اگر بين او و مهدي مرگ فاصله انداخت به هنگام قيام قائم آل محمد (ص) خدا او را در حالي که کفن پوشيده و شمشير کشيده و نيزه آخته کرده و به ياري مهدي (ع) در شهر و ده ميشتابد از قبر خارج سازد.
اگر شيعه در فراز و نشيبهاي عمر هزار و چهارصد سالهي خود، در مسير مبارزهي با باطل از پا نيفتاده و همواره به آرمانهاي انساني روانهي ميدان کارزار کرده يکي از عواملش انتظار مثبت بوده است.
درست به خلاف کساني که تمام مباهاتشان را در گذشته تاريخ جستجو ميکنند منتظران واقعي همواره به آيندهاي درخشان چشم دوخته و به سوي آن گام برميدارند چه انتظار راستين جهت را از گذشته به سوي آينده تغير ميدهد، خلاصه اينکه انتظار شيعه انتظاري است راستين و اگر برداشت ما از اين اصل برداشتي اصيل است بايد خود ملتي صالح بوده و در حدود خود با تلاشي پيگيرد در مبارزه ي با باطل زمينهي قيام آن حضرت را فراهم سازيم چه «عدمه منا» سبب نبودن شمع وجود آن حضرت در ميان اجتماع ما رفتار خود ما است.
و در پيام خود به شيخ مفيد فرموده است: اگر روش ناهنجار شيعه نبود به سعادت ملاقات ما نائل ميشدند [5] .
و لذا بکوشيم تا در اين راه توانائي و قدرت براي شرکت در نبرد آخرين در حضور امام زمان (ع) را کسب کرده و اين گونه با تمام وجود چشم به راه قيامش باشيم بنابراين انتظار براي به وجود آوردن صلاح شايستگي لياقت اصلاحات کار کوشش حرکت و امثال آن است انتظار حالت ديناميک و تحرک جامعه است نه خاموش نشستن و صبر و حوصله و انتظار کس ديگر که بيايد و کارها را اصلاح کند، ما بايد هميشه آماده باشيم چون نميدانيم که مهدي (ع) کي ميآيد و اين انتظار را پايان کي است بايد هر لحظه در اين آمادگي باشيم زيرا انتظار چيزي نيست جز تهيه مقدمات همان انقلاب نهائي و جهاني و آمادگي براي طرفداري از حق و دامن زدن به شعلههاي آن انقلاب و نير انتظار مصلح موعود عشق به دو چيز را در بر دارد:
1- عشق به عدالت 2- عشق به مجري عدالت
و نه تنها آدمي را به اصلاح نقش خود و سايرين وادار ميکند بلکه او را برميانگيزد به آماده ساختن مقدمات پيشرفت و اموري که موجب پيروزي مهدي عليه السلام است.
و انتظار نمايانگر و کاشف اين معني است که شخص منتظر، دوستار اقامهي عدل است، و برگشتن حق و عملي شدن احکام خداي بزرگ و اجراي حدود و برقرار شدن هر چيزي به جايگاه صحيح آن و رسيدن آدمي بلکه تمام موجودات به سر حد کمالي که به خاطر آن آفريده شدهاند... کوتاه سخن اين که انتظار فرج به معني انتظار حکومت قائم آل محمد است و اين حکومت برپا دارنده عدل مطلق است و کسي که اين دوران را درک کند پيش از آن که از آن برخوردار شود بايد در راه تحقق آن فداکاري کند. هم در سطح از جان گذشتن و هم در سطح قبول همهي مفاهيم آن حکومت.
و اگر کسي چنين باشد، اين حالت اختصاص به آن دوران ندارد و هم اکنون نيز تکليف هست پس سکوت و سستي و بيقدرتي و تصوف پيشگي و تکليف رهاني خلاف و ضد انتظار است.
خلاصه اين که انتظار براي بيدار کردن حس مسئوليت مسلمانان خواب زده است نه آسوده گذاشتن آنها...
[1] سياسة الحسينية صفحه ي 62.
[2] بحارالانوار چاپ جديد ج 52 صفحه ي 156.
[3] منتخب الاثر فصل 10 باب 2 صفحه ي 494.
[4] بحارالانوار ج 52 صفحه ي 130.
[5] رجوع شود به کتاب در فجر ساحل نوشته حکيمي.
افزودن نظر جدید