استفاده گنابادیه از نام امام خمینی(ره)

  • 1391/12/29 - 17:59
فرقه ضاله گنابادیه از تعریف یا یاد کردن امام خمینی(ره) از تفسیر بیان السعاده سوء استفاده کرده و از آن برای ترویج فرقه ضاله خود استفاده کرده اند و به امام برچسب صوفی زده اند.
امام و تصوف

در کتاب خورشید تابنده در جواب نامه ربیع الاول 1408 سال 1366/8/18 صفحه 725 در جواب یکی از دراویش مبنی بر پیروی و تقلید از مراجع آمده:

فقرا غالبا از امام خمینی(ره)تقلید میکنند.{1}

و در سخنرانیهای جناب آقای یوسف مردانی و بزرگان و اقطاب گنابادیه از تعریف یا یاد کردن امام خمینی (ره)  از تفسیر بیان السعاده سوء استفاده کرده و از آن برای ترویج فرقه ضاله خود استفاده کرده و گاهی به امام راحل(ره) به عنوان یک صوفی یا درویش یاد کرده اند که ما در اینجا به بررسی رابطه امام و تصوف و نظر امام را در مورد تصوف بیان خواهیم پرداخت و قضاوت را به عهده شما عزیزان خواهیم گذاشت:

امام خمینی(ره):

 از صوفی ها صفا ندیدم  هرگز  

 زین طایفه من وفا ندیدم هرگز

 زین مدعیان که فاش انا الحق گویند  

 با خود بینی فنا ندیدم هرگز {2}

 و در جای دیگر بیان کردند:

عالم و حوزه ی خود،صوفی و خلوتگه خویش  

ما و کوی بت حیرت زده ی خانه بدوش

از دَر مدرسه و دِیر و خرابات شدم  

 تا شوم بر دَرِ میعاد گهش حلقه بگوش

 گوش از عربده ی صوفی و درویش ببند 

 تا به جانت رسد از کوی دل آواز سروش {3}

 

جای دیگر سروده اند:

خار راه منی ای شیخ ز گلزار برو   

 از سر راه من ای رند تبهکار برو

 تو و ارشاد من ای مُرشد بی رُشد و تباه!   

 از برِ روی من ای صوفی غدار برو

 ای گرفتار هواهای خود ای دیرنشین  

  از صفِ شیفتگان رخِ دلدار برو

 ای قلندر منش،ای باده به کف،خرقه بدوش  

خرقه ی شرک تهی کرده و بگذار برو {4}

 

جای دیگر سروده اند:

 صوفی صافی اگر هستی،بکن این خرقه را  

 دم زدن از خویشتن با بوق و با کرنا چه شد

 زهد مفروش ای قلندر،آبروی خود مریز 

 زاهد ار هستی تو،پس اقبال بر دنیا چه شد

 مرشد از دعوت به سوی خویشتن بردار دست  

لا الهت را شنیدستم،ولی الّا چه شد {5}

 

جای دیگر سروده اند:

 آنکه دل بگسلد از هر دو جهان درویش است 

 وآنکه بگذشت ز پیدا و نهان درویش است

 خرقه و خانقه از مذهب رندان دور است  

 آنکه دوری کند از این و از آن درویش است

 صوفی کاو به هوای دل خود شد درویش   

 بنده همت خویش است چسان درویش است {6}

 

و درشرح حال خود فرموده اند: « درجوانی سرگرم به مفاهیم و اصطلاحات پُر زرق و برق شدم،که نه از آنها جمعیتی حاصل شد نه حال،« اسفار اربعه » با طول و عرضش،از سفر به سوی دوست بازم داشت،نه از « فتوحات » فتحی حاصل و نه از « فصوص الحکم » حکمتی دست داد تا چه رسد به غیر آنها! {7}

جای دیگر بعد از اینکه می فرمایند: « عرفان مقام مقدس آنها[معصومین] امانت حق است »،اضافه می نمایند: « حُب به غیر ذات مقدس و خاصان او [اهلبیت علیهم السلام] که حُب اوست،خیانت است در مشرب عرفان » {8}و این درست برخلاف آن است که اتباع فرقه صوفیه در ارتباط به اصطلاح قطب فرقه دارند.

جای دیگر درست برخلاف اینکه صوفیان فرقه ای فقط خویش را در حقیقت او که مسلکی شده است « فقیر » می دانند،دیگران را که در خدمت مسلک و فرقه ای نیستند « فقیر » نمی شناسند. ایشان از قول امیرالمومنین –علیه السلام- نقل می فرمایند: « حضرت همه موجودات را فقیر الی الله می دانند ». {9}

تواضع ظاهری روسای صوفیه،آنهم نه همه و نسبت به همه کس،افراد را از تکبر حرام آنها غافل کرده است. تکبر در کلام با تکبر در رفتار تفاوت دارد و دیده شده افرادی تکبر در رفتار ندارند؛ولی سراسر گفتار آنها تکبر است؛مانند روسای صوفیه. حضرت امام در کلامی بسیار ظریف به این اشاره نموده و فرموده اند: « اگر شم معرفت الله کرده بود،به مظاهر جمال و جلال حق،تکبر نمی کرد؛چنانچه در مقام بیان و علم خود او نیز تصریح به خلاف حالت خود کند. و این نیست جز آنکه معارف به قلبش وارد نشده. وبیچاره به مقام ایمان هم نرسیده دم از عرفان می زند؛و از عرفان حظی نداشته از تحقق سخن می راند. » {10} جای دیگر فرموده اند: « در مدعی های ارشاد و تصوف و تهذیب باطن،گاهی شخصی پیدا می شود که به تکبر با مردم رفتار کند،و بدبین به علماء و فقهاء و تابعین آنها گردد،و به حکما و علما طعن ها زند و غیر خود و سرسپردگان به خود را اهل هلاک داند و چون دستش از علوم تهی است،علوم را خار طریق خواند و اهل آن را شیطان راه سالک شمارد؛با آنکه آنچه درمقام دعوی مقام خود گوید،اقتضای خلاف اینها نماید؛و هادی خلایق مرشد گمراهان باید خود از مهلکات و موبقات مبرا باشد،و از دنیا گذشته و محو جمال حق باشد،باید به بندگان خدا تکبر نکند و بدبین به آنها نباشد. » {11}

و برای اینکه بدانیم این طبقه چه کسانی هستند،بهتر است به این فرمایش حضرتشان دقت داشته باشیم: « آن بیچا ره ای که خود را مرشد و هادی خلایق داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته،از این دو [طلبه ای که علمش محجوب به حجاب اصطلاحات است و حکیمی که به اصطلاحات خود می بالد] حالش پست تر و غمزه اش بیشتر است. اصطلاحات این دو دسته را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچاره صاف و بی آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده [این عمل را به خوبی می توان در گنابادیه دید] برای بازار خود فهمیده یا نفهمیده،پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده،گمان کرده به لفظِ « مجذوبعلی شاه » یا « محبوب علیشاه » حال جذبه و حب دست دهد! ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم! این کار تو هم این قدر کبر و افتخار ندارد،بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کله،گاهی خودش هم بازی خورده خود را دارای مقامی دانسته. » {12}

حضرت امام آنجا که درباره جناب صدرالمتالهین اشاره ای دارند،می فرمایند: « از تمام کتابهای آن بزرگوار مختصر میلی به مسلک تصوف نشود،بلکه کتاب کسر اصنام الجاهلیه فی الرد علی الصوفیه نوشته[با این حال] او را صوفی بحت می خوانیم ». سپس درباره صوفی بحث می فرمایند: « کسانی که معلوم الحال هستند و به لسان خدا و رسول –صلی الله علیه و آله- ملعون اند ». {13}

نظریاتی را که ملاحظه نمودید،دلیل بر اینست،حضرت امام –قدس الله روحه العزیز-  تصوف فرقه ای که حتی در بعضی موارد برای تامین خود تصوف علمی را تحریف کرده است،تایید ننموده اند. و عجیب اینست دست اندرکاران فرقه گنابادی یادی را که حضرت امام از تفسیر « بیان السعاده » نموده اند وسیله ترویج و تطهیر خود کرده اند؛لکن به این توجه نداشته اند که حضرت ایشان در هیچ کجای دیگر نامی از صوفیه معاصر نبرده اند. حتی مطلبی از همان تفسیر نقل نکرده اند که بهترین دلیل برداشت و مغرضانه اتباع فرقه گنابادی است. و حتما کتاب « خرقه مستوجب آتش » تالیف سید محمد حسین فقیه ایمانی را مطالعه کنید.                                                                   

…………..

منابع:

1-خورشید تابنده صفحه 725

 2- دیوان حضرت امام،چاپ سوم،موسسه تنظیم نشر آثار امام(ره): 26

 3- همان ماخذ: 130

4- همان ماخذ: 176

5- همان ماخذ: 94

6- همان ماخذ: 26

7-همان ماخذ ماقبل

8-چهل حدیث،چاپ هفتم: 480

9-همان ماخذ: 561

10-همان ماخذ: 82

11- همان ماخذ: 83

12- همان ماخذ: 91

13-همان ماخذ: 456

دیدگاه‌ها

با سلام و احترام آنچه گفتید همه درست آنچه نگفتید من می گویم حضرت آقای محبوبعلی شاه و حضرت آقای مجذوبعلیشاه (طاب ثراه)در زمان حیات حضرت آیت الله خمینی (طاب ثراه) در مسند خلافت جلوس نداشتند چه برسه به زمان انتشار کتاب ایشان.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.