مغالطه نقل قول ناقص برای برساختن تثلیث
مقدمه: یکی از کاربردیترین جنبههای منطق، مبحث مغالطات است؛ چرا که منطق به عنوان ابزارعلمیِ پاسداری ذهن از خطای در تفکر، یکی از خاستگاهایش مبارزه با مغالطات است. مغالطات در حوزهای مختلفی قابل رصد و پیگیری است. عرصههایی چون: علم و فرهنگ، اقتصاد، سیاست و حتی ورزش و ... میدان تاخت و تاز این رهزن مکار است.
یکی از حوزههایی که خواسته، ناخواسته، در آن، رد پای مغالطات به چشم میخورد حوزهی الهیاتِ تحریفشده، است. مسیحیتِ امروز که به شکل گستردهای در کار نشر و ترویج خویش میباشد یک نمونه است. نویسندگان مسیحی برای معقول سازی و تبیین آموزههای مسیحیت پولسی در آثارشان دچار مغالطاتی عجیب، شدهاند. استوارت اولیوت آن گونه که از نوشتهاش، برمیآید یکی از آنهاست. مغالطات انواع گوناگونی دارد. یکی از این مغالطات، مغالطهی نقلقول ناقص (incomplete quotation) هست. در توضیح این نوع مغالطه گفته شده است که:
«گاهی شخص نقل کننده دارای گرایشهای شخصی و اهداف خاصی است که برای رسیدن به آن اهداف، گفتار دیگران را وسیله و ابزار قرار می دهد. اگر شخص ناقل، از سخنان مرجع مورد استناد خود عباراتی را برگزیند که محتوای آنها با نظر اصلی و واقعی آن مرجع مغایر باشد، مرتکب مغالطه نقل قول شده است.»[1].
استوارت اولیوت در کتاب راز تثلیث –آن گونه که متوجه می شوم- دچار اینگونه از مغالطه نیز گردیده است. وی در فصل سوم کتابش و درجایی تحت عنوان «پدر خداوند عیسی مسیح» چنین مینویسد: «عیسی در مقابل دنیا ایستاد و اعلام کرد: "من و پدر یک هستیم" (یوحنا30:10). "کسی که مرا دید فرستنده مرا دیده است" (یوحنا45:12). "کسی که مرا دید، پدر را دیده است. پس چگونه تو می گوئی پدر را به من نشان ده؟ " (یوحنا9:14)»[2]. او که در پی تبیین الوهیت عیسی مسیح میباشد در تلاش است تا با ارائه چنین مستنداتی از کتاب مقدس -و البته با چاشنی تفسیرش- به این محال نائل آید!
وی مینویسد: «وقتی عیسی با چنین لحن صمیمانهای از خدای پدر سخن میگفت، یهودیان توطئه کردند تا او را به قتل برسانند (یوحنا 17:5-31). هیچ کس در مورد الوهیت پدر شک و تردید نداشت و این موضوع هرگز زیر سوال نرفت، ولی بیان مسیح به روشنی بیانگر این بود که او خود را با پدر برابر مینماید، خود را باخدا یکی میداند. آنها میدانستند که فقط یک خدا وجود دارد و این خدا، پدر است. علیرغم شواهد موجود در عهد عتیق که اخیراً به آنها اشاره کردیم، آنها نمیتوانستند تصور کنند که خدا میتواند بیش از «یک» باشد.»[3].
حال سوالی که در اینجا رخ مینماید، آن است که اولیوت چگونه از عبارات فوق که در انجیل یوحنا ذکر گردیده – بر فرض قبول اعتبار- خدایی عیسی را نتیجه میگیرد؟ صرف این تعابیر هم–حتی اگر به بافت و متن این تعابیر وقعی ننهیم- به هیچ روی منطقاً خدایی عیسی را نشان نمیدهد؛ زیرا عبارت: «من و پدر یک هستیم» میتواند حاکی از نگاه وحدت شهوی و یا حتی وحدت وجودی حضرت عیسی مسیح باشد که دیگر لزوماً و منطقاً هیچ ارتباطی به خدا بودن عیسی ندارد.عبارت: «کسی که مرا دید فرستنده مرا دیده است» و یا «کسی که مرا دید، پدر را دیده است. پس چگونه تو می گوئی پدر را به من نشان ده؟» هم میتواند به نحو برهان انی (از معلول پی به علت بردن) بیان شده باشد که باز به هیچ روی مدعای خدا بودن حضرت عیسی مسیح از آن اثبات نمیگردد؛ اما مغالطهی آقای اولیوت بدین گونه است که وی با آوردن آیهی 30 از انجیل یوحنا (باب 10) که در آن حضرت عیسی گفته است: «من و پدر یک هستیم» میخواهد یکی بودن عیسی و خدا را نتیجه بگیرد! درحالیکه باملاحظه تنها یک آیه قبلتر از این آیه که میگوید:
«پدری که به من داد از همه بزرگتر است و کسی نمی تواند از دست پدر من بگیرد»[4]، فهم و تفسیر عبارت «من و پدر یک هستیم» کاملاً دگرگون میشود. با اندک تأملی در آیه 29 روشن میشود که حضرت عیسی به هیچ روی نمی خواسته بگوید من خدا هستم؛ چرا که در این آیه حضرت عیسی خود به صراحت میفرماید پدر «از همه –به قید از همه باید خوب دقت شود- بزرگتر است». براستی اگر آقای اولیوت حتی فقط این آیه 29 را در کنار این آیات ذکر کند دیگر چنین فهم و تفسیری از هویت حضرت عیسی مسیح به ذهن کسی خطور خواهد کرد؟
نتیجه آن که آقای اولیوت با گزیدن بخشی از سند که به کار او در تبیین! الوهیت حضرت عیسی مسیح کمک مینماید و نیاوردن صدر سند که معنا را به کلی دگرگون میسازد دچار مغالطه نقلقول ناقص گردیده است.
1-خندان، سید علیاصغر، منطق کاربردی، تهران، قم، سمت، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۹، ص 189.
2-اولیوت، استوارت، راز تثلیث (نسخه پی دی اف)، ص 30.
3-همان.
4-یوحنا 29:10
افزودن نظر جدید