بیراهه ای برای رسیدن به سلوک

  • 1391/12/13 - 01:33
یکی از تکالیف بسیار حساس و واجب اسلامی، جهاد درراه خداوند و پیکار بادشمنان خداوند است که از فروع مهمّ دین شمرده می شود.
سلوک صوفی

یکی از تکالیف بسیار حساس و واجب اسلامی، جهاد در راه خداوند و پیکار بادشمنان خداوند است که از فروع مهمّ دین شمرده می شود. پیشرفت و بقای آیین اسلام وحیات، استقلال و عزت مسلمانان به این برنامه ی بزرگ بستگی دارد. جهاد از مصادیق بزرگ امر به معروف و نهی از منکر است که صوفیه آن را مهمل گذارده اند. خداوند متعال در آیات متعددی مسلمانان را به این امر مهم تحریص کرده و آنان را با شرایطی به جهاد فرمان داده است. از آن جمله است:

1- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ (1)
2- كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (2)
3- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَی الْقِتالِ (3)
محدثان بزرگ نیز در کتب روایی خود، کتاب یا فصلی را با عنوان جهاد گشوده و روایات فراوانی را درباره ی آن آورده اند؛ این موضوع آن چنان دراسلام اهمیت دارد که عده ای از مستشرقان از روی جهل یا غرض، اسلام را آیین شمشیر و جهاد خوانده اند، ولی حقیقت این است که اسلام، شمشیر و جهاد را در روابط خود با دیگران اصل قرار نداده است، بلکه آن را در برابر عناصر فاسد و منابع به کار می گیرد. در واقع مثَلِ جهاد در اسلام، مثَلِ ریشه کن کردن میکروب ها و انگل های بدن است که این کار برای سلامت بدن امری حیاتی است.
برخی از رهبران تصوف نتوانسته اند حقیقت جهاد دراسلام را انکار کنند و با روشی دیگر تلاش کرده اند از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کنند. چنان که شیخ عطار در سرگذشت مالک بن دینار نوشته است:
نقل است که گفت: چند سال در آرزوی غزا (جنگ) بودم، چون اتفاق افتاد که بروم، رفتم. آن روز که حرب برخاست مرا تَب بگرفت چنان که عاجز گشتم، در خیمه رفتم و بخفتم در غم آن که با خود می گفتم: ای تن اگر تو را نزد حق تعالی منزلتی بود امروز تو را تَب نگرفتی، پس در خواب شدم هاتفی آوازم داد که: تو اگر امروز حرب کردی اسیر شدی و چون اسیر شدی گوشت خوک بدادندی و چون گوشت خوک بخوردی کافرت کردندی، این تب تو را تحفه ای عظیم بود، مالک گفت: از خواب در آمدم و خدای را شکر کردم.(4)
هرمسلمانی که اندک آگاهی از اسلام داشته باشد می داند که انسان با خوردن گوشت خوک، کافر نمی شود. بلکه در هنگام ضرورت و اضطرار برای انسان جایز و مباح می شود. به همین دلیل سخن وپندار مالک دینار، فتوای فقیهان اسلام نیست، بلکه فتوای هوای نفس او است و رویای او نیز بر فرض این که نسبت دادن آن صحیح باشد، رویایی شیطانی و کاذب است. کسی که بخواهد صوفی شود باید امر به معروف و نهی از منکر را تعطیل کرده و سر تسلیم در برابر زورگویان و سلاطین فرود آورد. چنان که ابراهیم ادهم گفته است: کسی مبادا که بر سلاطین گستاخی کند!( 5)ونیز از بایزید پرسیدند از امر به معروف و نهی از منکر، گفت: در ولایتی باشید که در وی امر به معروف و نهی از منکر نباشد، که هر دو ولایت حق است، در حضرت وحدت نه امر به معروف است و نه نهی از منکر باشد!(6)
پرسش ما این است که مقصود از ولایت چیست؟ آیا مقصود، تعبیر عرفی آن به معنای کشور و جغرافیایی است؟ یا مقصود، ولایت معنوی است که آنان به خیال خود واجد آن هستند؟
به هر صورت، تا هنگامی که یک فرد فاسد، منحرف یا نا آگاه وجود دارد، هر چند انسان خود در ولایت الله باشد فرضه ی امر به معروف و نهی از منکر همچنان بر او واجب است، بنا براین، سخن بایزید وامثال او نه تنها نمی تواند آنان را از زیر بار این مسئولیت بیرون برد، بلکه توجیح بسیار نادرستی است که پیامد آن، گسترش فساد و خروج مردم از ولایت الله و گسترش دامنه ی ولایت شیطان و بی تفاوت کردن مومنان در برابر گناهان است.
آری، حقیقت آن است که مشایخ صوفیه، هیچ گاه نخواسته اند برای مبارزه با شیاطین انس و پیاده کردن ولایت الله در روی زمین گامی بردارند. بالاتر این که غالباً توجیه گر اعمال زورگویانه ی ستمگران بوده و با تقرب خود به سلاطین، آن همه ستم توسط حکّام وقت را بر مردم مسلمان و مظلوم را امضاء و تائید می کردند، چرا که از این راه خانقاه ها رونق پیدا نموده و برکات سلاطین بر خانقاه نشینان می رسید.
..................................................................................................................................................
پی نوشت:
1-  توبه 38
2- بقره 216
3- انفال 65
4- تذکره الاولیا ج 2 ص 49
5- همان ج 1 ص 90
6- همان ص 141

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.