تصوف سایه شیطان
سوابق صوفیه نشان میدهد که صوفیان نخستین، و کسانی که این بدعت را درست کردند، بیشتر سنی مذهب هستند، مانند جنید بغدادی، ابوهاشم کوفی، منصور حلاج، ابوحلمان دمشقی، قطب الدین حیدر، مولوی، بایزید بسطامی، عطار، سنایی همه و همه سنی هستند. حال این سؤال به وجود میآید چگونه یک سنی میتواند قطب شود و به جایی برسد که جانشین ائمه (ع)میشوند و میتوانند دستگیری کنند!البته فرقهی گنابادی نسبت به برخی از افراد مثل حسن بصری و برخی دیگر از سران تصوف، خود را بی قید نشان داده اند و سعی کردهاند در سلاسل خود اسمی از حسن بصری نیاورند. عمده ترین توجیه برای شیعه نشان دادن آنها، تقیه کردن آنان است.
فصلنامهی عرفان ایران که ارگان رسمی نعمت اللهی گنابادی است به سرپرستی صوفی مصطفی آزمایش نوشته شده است: صوفیه در زمان امامان بزرگوار، شاگردی و تقیه به شیوهی ائمه معصومین (ع) را داشتهاند.[1]
در جایی دیگر برای رفع این شبهه مینویسد:
چندان دربند اظهار تشیع معنوی خود نبودند و به اقتضای مولد (محل تولد) و اجتماع محل رشد خود، بالطبع به یکی از مذاهب فقهی اهل سنت عمل کردهاند.[2]
حتی برای حل این مشکل، تعریف جدیدی از شیعه و سنی ارائه داده اند؛چنانکه دکتر آزمایش از بزرگان فرقه ی گنابادی در اروپا میگوید:سنی کسی است که پیرو رسول خدا(ص) بوده و از در زیاده روی بر کنار باشد:نه دشمن علی و اولاد او باشد و نه دشمن خلفای راشدین. به این ترتیب کسی که از خلفای راشدین بدگویی کند رافضی است و کسی که با علی(ص) مخالفت کند خارجی است.
کسی که به خلفای راشدین و به آل رسول الله(ص) احترام بگذارد و حرمت آنان را مراعات نماید و سنت رسول خدا (ص) را نیز پاسدار باشد سنی محسوب میشود. به این اعتبار است که بسیاری از بزرگان تصوف و عرفان مانند سنایی، مولانا، عطار و شاه نعمت الله ولی خود را سنی خواندهاند.[3]
دکتر نور علی تابنده، قطب این فرقه در کمال تعجب میگوید:خلافت، حق علی نبود؛حق ملت بود و وظیفهی علی؛یعنی ما مسلمین حق داشتیم که بعد از پیامبر به عنوان جانشین او خلیفهای مثل علی داشته باشیم. او با زیرکی تمام، خلافت را حق مردم میداند و میخواهد بگوید خود مردم نخواستند این حق را به علی(ص)بدهند و وظیفه از دوش ایشان ساقط شد. او نمی گوید اینها خلافت را غصب کردند.
خواجه عبدالله انصاری میگوید:از میان2000صوفی که شناخته ام، تنها دو نفر از آنها مذهب رافضی داشتند.[4]
نویسندگانی از خود صوفیه هم مثل اسداله خاوری و دکتر نصر، سعی در اعتراف به این نکته دارند که تصوف سابقهی سنی گری دارد و با دادن لقب شیخ شهید نه نجم الدین کبری سعی کردند او را شیعه جلوه دهند که این ادعا فاقد مدرک است.
دکتر تابنده میگوید:هر کسی امامت حضرت علی(ص) را قبول داشته باشد، از نظر ما شیعه محسوب میشود و اگر رد کند سنی محسوب میشود. جنید که به ادعای همهی علمای سنی از اهل سنت است، از طرف امام قطب میشود!و هیچ کسی جز صفی علیشاه در صد سالهی اخیر ادعای شیعه بودن جنید را نکرده است.
ولایت در شیعه:
در شیعه، ولایت به معنای زیر آمده است:
1. محبت و مودت که واجب است و آن، محبت ذوی القربی است که شیعه و اهل سنت آن را قبول دارند.
2. امامت که از نوع ولایت تشریعی است. خداوند این ولایت را بر عدهای خاص از بندگان خود عطاکرده و بر دیگران واجب است در امور دینی از آنان پیروی کنند. این نوع ولایت را نه اهل سنت و نه تصوف، هیچکدام قبول ندارند.
3. زعامت، یعنی رهبری سیاسی جامعهی اسلامی که از طرف خداوندبرای عدهای عطاشده که این ولایت و وصایت از آن علی(ع) و یازده امام بعد از ایشان است و غیر از اینها جایز نیست.
4. ولایت تصوف که در خارج تاثیر گذار است و در نزد شیعه مخصوص دوازده امام است، اما اهل تسنن آن را قبول ندارند.
تعریف ولایت در نزد تصوف:
مقام ولایت، عبارت است از رتبه فنای فی الله؛ولی که همان قطب است در یک مرحله در تجلی خداوند محو و مستهلک شده و به علت شکر و استغراقی که بر او عارض میشود، تابیعت و عبودیت به حسب صورت (نماز و روزه) از او مرتفع میشود؛اما از نظر معنا او عین تابع و عابد است.
تفاوت تصوف با شیعه در این باره، اقسامی است که متصوفه برای ولی قائل شده اند. اقسامی که تصوف برای ولی قائل شدند عبارتند از:
1. قطب:مثل امام در نزد شیعه همیشه و در هر زمان یک نفر است. فناءفی الله و بقاء باالله، دو قیدی است که برای قطب قائلند. بالاترین مراحل سیر و سلوک نیز مال قطب است.
2. افراد:سه نفر و گمنام هستند که کسی آنها را نمی شناسد.
3. اوتاد:چهار نفرند
4. بدلاء(ابدال):هفت نفرند
5. نجباء:چهل نفرند
6. نقباء:سیصد نفرند
این مراتب در هیچ جای معارف شیعی به این سبک وجودندارد، و مسألهی دیگر این که متصوفه ولایت را اکتسابی میدانند و هر کس میتواند خودش را به قطبیت برساند در حالیکه در نزد شیعه ولی فقط از طرف خدا منصوب میشود.
تصوف میگوید:
دست زن در دامن هر کو ولی است خواه از نسل عمر خواه از علی است
(مولوی)
شهرام پازوکی صوفی گنابادی میگوید:ولایت در تصوف باولایت در تشیع شباهت فراوان دارد و در جای دیگر مینویسد:اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان، با مفهوم قطب در تصوف تقریباً یکسان است[5] و یا مینویسد:قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.[6]
البته این اندیشه ولایت، چهارچوب خاصی ندارد و در هر زمان برای هر کس ممکن است.
منابع:
[1]. فصلنامه عرفان ایران، ش3، ص108.
[2]. همان، ش3، ص108.
[3]. مجموعه مقالات درباره شاه نعمت الله ولی، ص49.
[4]. تصوف وتشیع، ص113.
[5]. عرفان ایران، ش7، ص33.
[6]. همان، ص34.
افزودن نظر جدید