نقد کتاب تشویقالسالکین/ حدیث الشریعة اقوالی و...
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_صوفیه از دیرباز برای کسب وجاهت در جامعه شیعی، عالمانی که دارای روحیات عارفانه بوده را به فرقه خویش منسوب کردهاند. محمدتقی مجلسی یکی از این عالمان دینی است که صوفیه تلاش کردهاند او را جزء مریدان سلسله ذهبیه معرفی کنند و تألیف کتابی به نام «تشویقالسالکین» را به ایشان نسبت دادهاند.
این پژوهش بر آن است که با نشان دادن نقد محتوایی، این مسئله را ثابت کند که این کتاب نمیتواند تألیف شخصیت بزرگی؛ همچون «شیخ محمدتقی مجلسی» باشد. یکی از قرائنی که صحت انتساب این رساله به مجلسی اول را نفی میکند، اشتمال آن بر بعضی احادیث ضعیف و مجعول است که از آن جمله میتوان به روایتی که مؤلف کتاب «تشویق السالکین» از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل کرده، اشاره کرد: «شیخ مذکور[ابن ابی جمهور احسائی] در کتاب عوالیاللئالی روایت کرده از حضرت رسول که «الشريعةُ اقوالى و الطريقة افعالى و الحقيقةُ احوالى و المعرفة رأس مالى و العقل اصل ديني و الحب اساسي و الشّوقُ موكبى و الخوف رفيقي و العلم سلاحی و الحلم صاحبی و التوكل زادی و القناعة کنزی و الصدقُ منزلی و الیقین مأوای و الفقر فخری و به افتخر على ساير الانبياء و المرسلين»؛[1] «شريعت، گفتارهاى من است و طريقت، كردارهاى من و حقيقت احوال من و معرفت، سرمايه من و خرد ريشه دينم و محبّت بنيادم و شوق مركبم و خوف همسفرم، و دانش سلاحم، و بردبارى يارم، و توكل ره توشهام (ردايم) و قناعت اندوختهام و صدق منزلم و يقين مأوايم و فقر و نياز [به خدا] افتخارم كه با آن بر ديگر پيامبران و رسولان مىبالم ».
این سخن ابتدا در کتابهای عزيز الدين نسفى صوفی، فارسینویس برجسته قرن هفتم هجری به رسول خدا صلی اللهعلیهوآله نسبت داده شده است. او در کتاب هایی همچون الإنسان الكامل[2]، زبدة الحقائق و همچنین كشف الحقائق به این سخن پرداخته است؛ البته مضمون این سخن در کتاب « سر الاسرار و مظهر الانوار فيما يحتاج اليـه الابرار»[3] عبدالقادر گیلانی صوفی قرن 5 و 6 بکار رفته است. سید حیدر آملی(اولین عالم شیعه که تصوف را وارد تشیع کرد) در قرن هشتم هجری اولین عالم شیعی است که این سخن را تحت تأثیر کتابهای صوفیانه، مرسلاً[4] به رسولخدا صلیاللهعلیهوآله نسبت داده است.[5] پس مشخص میشود اولین خاستگاه انتساب این سخن به رسول خدا ... در قرن 6 و 7 هجری قمری بوده و قبل از آن در میان آثار صوفیانه ردپایی از این سخن وجود ندارد.
اما در جوامع حدیثی، این سخن اولین بار توسط ابن ابی جمهور احسایی متوفای ۹۴۰ق درکتاب عوالیاللئالی العزيزيه[6] مرسلاً نقل شده و سپس به تبعیت از وی میرزا حسین نوری[7] در کتابش آن را ذکر کرده است، ولی عالمان دینی به خاطر ضعف در روایت، توجهی به این روایت نداشتهاند.
عالمان شیعه در اعتبار کتابهای ابن جمهور احسائی اختلاف کردهاند، اما عالمان بزرگی؛ همچون شیخ انصاری و علامه مجلسی او را تضعیف کردهاند؛ شیخ انصاری از صاحب حدائق (محدث، اخباری میانهرو و از علمای شیعه بحرین در قرن دوازهم هجری قمری ) نقل کرده که «ابن ابی جمهور روایات ضعیف را با صحیح خلط کرده و در این امر سهل انگاری کرده است؛ این امر باعث ضعف و بیاعتباری کتاب خواهد شد».[8]
در نتیجه باید توجه کرد که با وجود تضعیفاتی که عالمانی؛ همچون علامه مجلسی ، صاحب حدائق و شیخ انصاری، نسبت به کتاب عوالیاللئالی وارد کردهاند، روایت مد نظر اعتبار نداشته و از شخصیت عالمی همچون محمدتقی مجلسی بعید به نظر میآید که به روایت این چنینی استناد کند.
پینوشت:
[1]. برد الیقین (هفده رساله عرفانی)، رساله تشویق السالکین، محمدتقی مجلسی، آیت اشراق، چ اول، ۱۳۸۸ ش، ص 320.
[2]. عزيز الدين نسفى، الإنسان الكامل، انتشارات طهورى، تهران، چ هشتم، 1386، ص73.
[3]. الجيلاني، الشيخ عبد القادر، سر الاسرار و مظهر الانوار فيما يحتاج اليـه الابرار، دمشق، دار القيم و دار السنابل، ۱۴۱۴ق ، ص 62.
[4]. حدیث مرسل؛ حدیثی است که راوی و محدث آن با حذف واسطههای قرار گرفته در زنجیره سند، آن را به طور مستقیم به شخص معصوم (ع) برساند. حدیث مرسل از احادیث ضعیف به شمار میرود.
[5]. سيد حيدر آملى، جامع الأسرار و منبع الأنوار، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، چ اول، 1368 ش، ص42 و 346 و 359.
[6]. ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين، عوالیاللئالی العزيزية في الأحاديث الدينية، دار سيد الشهداء للنشر، قم، چ اول، 1405 ق، ج4 ، ص124 .
[7]. نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، چ اول، 1408ق، ج11 ، ص173.
[8]. انصاری، مرتضی بن محمدامین، فرائد الاُصول، قم، چ پنجم، ۱۴۱۶ ق، ج ۱، ص ۳۶۶ .
افزودن نظر جدید