مشترکات تصوف با وهابیت/دشمنی با شیعیان

  • 1403/03/07 - 09:36
دشمنی با شیعیان یکی از آموزه‌های مشترک وهابیت و متصوفه بوده، در صورتی که روایاتی در منابع حدیثی نقل شده که رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، شیعیان را بهترین مردم معرفی کرده است.
دشمنی با شیعه

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بین جریان‌های انحرافی، آموزه‌های مشترکی وجود داشته که برای آشنایی دقیق با آنها لازم است این آموزه‌های مشترک مورد بررسی قرار گیرد، دشمنی با شیعیان یکی از آموزه‌های  مشترک وهابیت و بعضی از بزرگان متصوفه بوده که  در کتاب‌ها و آثار مرتبط با این دو جریان به وضوح منعکس شده است.

ابن تیمیّه (یکی از بزرگان و نظریه‌پرداز تفکر وهابی) [1] نسبت به  انحراف شیعیان می‌نویسد: «رافضه (شیعیان) بدترین طایفه‌ای هستند که به کعبه و قبله منسوب‌اند». [2] او در جایی دیگر تصریح می‌کند که کشتن شیعیان از کشتن خوارج، ثواب بیشتری داشته و در این رابطه می‌نویسد: «رافضی‌ها مساجد را تعطیل کردند. نمازجمعه نمی‌خوانند، در مساجد نماز جماعت برگزار نمی‌کنند... بنابراین روشن است که رافضی‌ها از تمام گروه‌هایی که از هوای نفس پیروی می‌کنند، شرورتر و حتی از خوارج نیز سزاوارتر به کشته‌شدن هستند، و... زیرا خوارج از راستگوترین مردم و باوفاترین آن‌ها به عهدشان هستند. اما رافضی‌ها از دروغ‌گوترین و پیمان شکن‌ترین مردمند».[3]

از بین بزرگان متصوفه نیز همچون وهابیت افرادی وجود داشته که به رد و نقد مبانی اعتقادی شیعه پرداخته؛ از این دسته می‌توان به افرادی همچون  حارث بن اسد محاسبی (م165ق)، محمد بن علی ترمذی (م ۲۹۵ ق) ابونُعیم اصفهانی (۳۳۶-430ق)، محمد غزالی (505ق) [4] ، فضل بن روزبهان خنجی (850ق) [5]، ابن حجر هیتمی (م929ق) [6]، شیخ احمد سرهندی نقشبندی (م971ق) [7]، شاه ولی‌الله دهلوی نقشبندیه (1114ق)، شهاب‌الدین آلوسی (1217ق) اشاره کرده که کتاب‌ها و رساله‌هایی با عنوانی همچون «الرد علی الرافضه»، «رد الروافض»، «رساله فی الامامه رداً علی الشیعه» و...  در رد شیعه و طعن به شیعه نوشته‌اند که نشانه دهنده بغض آنها نسبت شیعیان است.

ابن عربی، یکی از بزرگان متصوفه بوده، که دارای نقش تأثیر‌گذاری در مبانی متصوفه  بوده است. سید جلال‌الدین آشتیانی(یکی از علماء شیعه و مدافع ابن عربی) در آثار خویش به دشمنی ابن عربی با شیعیان اشاره کرده و در این رابطه می‌نویسد: «شیخ اعظم با آن که به اهل‌بیت عصمت و طهارت عشق می‌‏ورزد، خصم الدِّ (دشمن سخت) شیعه امامیه است». [8]

غزالی در کتاب «المنقذ من الضلال» به‌صراحت مسئله امامت را منکر شده و آن سخن شیعیان را هذیانی بیش نمی‌داند. او همچنین درباره گرفتن دین از امام معصوم علیه‌السلام می‌گوید: «سخنان آنان (شیعیان) هیچ‌گونه حاصل و سودی برایشان ندارد و اگر کج‌فهمی نابخردان نبود، آن بدعت باوجود ضعفش به این پایه نمی‌رسید، ولی تعصب شدید منحرفان از حق را به طولانی شدن نزاع و کشمکش با آنان در مقدمات و مبارزه با آن‌ها واداشت. بدین ترتیب، در مورد ادعایشان که خود را نیازمند آموزش و آموزگار دیده و هیچ آموزگاری جز آموزگار معصوم را شایسته نمی‌دانستند، با آن به مبارزه پرداختیم».[9]

در نتیجه باید توجه کرد که دشمنی با شیعیان امامیه (شیعیان اثنی‌عشری)، یکی از نقاط مشترک وهابیت و بعضی از بزرگان متصوفه بوده و آنها برای نشان‌ دادن این بغض و دشمنی، دست به تألیف کتاب‌هایی در این زمینه زده‌اند؛ این در حالی است که شیعیان به‌عنوان بهترین مردم مطرح شده‌اند. سيوطى در «الدّر المنثور»، در ذيل آيه از ابن عساكر از جابر بن عبدالله نقل مى كند كه «ما خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌‌آله بوديم كه على عليه‌السلام به سوى ما آمد، هنگامى كه چشم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌‌آله به او افتاد، پيامبر صلى‌الله‌عليه‌‌آله فرمود: قسم به كسى كه جان من به دست او است، اين مرد و شيعيان او، رستگاران در روز قيامت اند و آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» نازل شد. از اين رو اصحاب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌‌آله هنگامى كه على عليه‌السلام مى آمد مى گفتند: «خير البريّه» آمد!»[10]

پی‌نوشت:
[1]. ابن‌تَیْمِیّه حَرّانی (۶۶۱-۷۲۸ق) عالم حنبلی مذهب و اندیشمند تأثیرگذار وهابی بود، برخی از دیدگاه‎های وهابیت در اندیشه‌های ابن‌تیمیه ریشه دارد.
[2].  ابن تَیْمِیّه، کتب و رسائل و فتاوی (مجموع الفتاوی)، الناشر مکتبة ابن تَیْمِیّه، ج ۲۸، ص ۶۳۸.
[3]. همان، ص ۴۸۲- ۴۸۴.
[4]. محمد غزالی، در کتاب المنفذ من الضلال، علیه شیعیان و عقائد شیعه سخن می‌گوید.
[5]. کتاب «ابطال نهج الباطل و اهمال کشف العاطل» را در رد نهج الحق علامه حلی می‌نگارد و نورالله شوشتری که احقاق الحق را در نقد کتاب فضل بن روزبهان می‌نویسد.
[6]. صاحب کتاب الصواعق المحرقه فی الردّ علی اهل البدع و الزندقه که مفصل به نقد عقائد شیعه پرداخته است ابن حجر ساکن مصر و صوفی مسلک بود.
[7]. او بر کتاب رد الروافض احمد سرهندی شرح و تعلیقه زده و آن را تأیید کرده و ترویج می‌دهد.
[8]. داود قیصری، شرح فصوص‌الحکم (القیصری)، مصحح: سید جلال‌الدین آشتیانی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، اول، ۱۳۷۵، ص ۴۳ و ۴۴.
[9]. غزالی، ابو حامد محمد، اعترافات غزالی ترجمه کتاب المنقذ من الضلال، عطایی، تهران، 1349 شمسی، ص 24.
[10]. الدر المنثور، سيوطى، جلال الدين، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم، 1404، ج ‏6، ص 379.

تولیدی

دیدگاه‌ها

البته خب یک سری ادعاهایی مطرح کردن باید دید اینها تا چه حد واقعیت داشته غالیان هم به هر ترتیب کم نبودن خوب بود ادعاها بررسی میشد

سلام علیکم. با تشکر فراوان از اهتمام به مطالعه مقاله. باید توجه کرد که ما فقط در مقام اثبات این نکته بودیم که بین این دو فرقه(وهابیت و تصوف) رویکردها و شیوه‌ها و همچون این نکته روشن شود که هر دو جریان در بستر اهل‌سنت شکل گرفته‌اند و خاستگاه آنها تعالیم اهل‌بیت علیهم‌السلام نبوده است.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.