نقد دلیل ارائه شده قرآنیون برای اثبات قرآنبسندگی در تفسیر
برقعی از چهرههای قرآنیون، معتقد است همه آیات قرآن، اعم از متشابهات و غیر آن به جز تأویلات، قابل فهم هستند و علم به تأویلات صرفاً در اختیار خداوند است. علامه طباطبایی در پاسخ به این ادعا میفرماید: «در برخی از آیات، علم غیب، شفاعت و ... نیز فقط در انحصار خداوند دانسته شده، اما با ادله دیگر (عقلی، قرآنی و روایی) ثابت میشود که از طرف خداوند، به دیگران قابل افاضه است؛ تأویل نیز از این دست علوم است که به «راسخون در علم» که رسول خدا (ص) و اهلبیت او هستند، داده شده است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «سید ابوالفضل برقعی » از بزرگان قرآنبسندگی است که به انکار احادیث و برخی از سنتها میپردازد. همچنین کتاب «الکافی» و «بحارالانوار» را مملو از احادیث ضد عقل و قرآن میداند و آنها را از جانب امامان هدایت نمیداند. برخی از کتابهای او در عربستان چاپ شده است.
«برقعی» برای اثبات مدعای قرآنبسندگی خود در تفسیر، دلایل مختلفی را مطرح کرده است؛ از جمله این دلایل این است که برای تفسیر آیات صرفاً باید به قرآن مراجعه کرد و لا غیر؛ چون بشر تمام قرآن را میفهمد، حتی متشابهات قرآن نیز قابل درك و فهم است و فقط تأویلات است که غیرقابل فهم بوده و برای فهم و تفسیر قرآن، نیازی به فهم تأویلات نیست.
او با اشاره به آیه هفتم سوره آلعمران و عبارت: «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»؛[1] «در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند» با استینافیه دانستن حرف «واو» در این بخش آیه، مینویسد: «خداوند فرموده، «تأویل» آن (آیات) را جز خدا کسی نمیداند و نفرموده ترجمه و تنزیل آن را کسی نمیفهمد. «تأویل»، مربوط به ترجمه و فهم ظاهری قرآن نیست. قرآن تمام محکمات و متشابهاتش قابل فهم و ترجمه است و فقط تأویلات هستند که غیر قابل فهم هستند، برای همه (حتی ائمه)، ولی باقی آیات، قابل فهم هستند».[2]
در نقد این ادعای برقعی و مطلب ارائه شده، باید گفت که: اولاً: از جهت قواعد عرب، «واو» هم میتواند عاطفه محسوب گردد، هم استیناف. «علامه طباطبایی» در «المیزان»، با اینکه خود معتقد به عاطفه بودن واو نیست، اشاره میکند که واو ممکن است عاطفه باشد.[3]
ثانیاً: بر فرض استینافیه دانستن حرف «واو»، معنای این آیه این گونه میشود: «تأویل را فقط خداوند میداند». علامه طباطبایی مینویسد: «صرف اینکه ما در این آیه، حرف «واو» را استینافیه بدانیم، دلیل نمیشود که بگوییم تأویل را کسی جز خداوند نمیداند؛ زیرا در برخی از آیات آمده است که علم غیب، شفاعت و ... نیز فقط در انحصار خداوند است؛ اما با ادله دیگر عقلی، قرآنی و روایی ثابت میشود که به دیگران، از طرف ذات خداوند قابل افاضه است؛ تأویل نیز از این دست علوم است که به دیگران یعنی همان راسخون در علم که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت او هستند، داده شده است».[4]
پس حتی در صورت استیناف دانستن واو، (چنانکه برقعی ادعا کرده است) علم ائمه علیهمالسلام به تأویل، قابل نفی نیست؛ زیرا همانطور که علامه طباطبایی فرمودند با ادله عقلی، قرآنی و روایی ثابت میشود که خداوند این علم را به اهل بیت (علیهمالسلام) افاضه کرده است.
پینوشت:
[1]. سوره آلعمران، آیه 7.
[2]. برقعی ، سید ابوالفضل، احکام القرآن، ص7.
[3]. طباطبایی، سید محمد، المیزان، ج3، ص28، منشورات اسماعیلیان.
[4]. همان.
افزودن نظر جدید