پاسخ به ادعای قلمداران درباره احتجاج حضرت علی (ع) به خطبه غدیر
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حیدرعلی قلمداران یکی از شخصیت های جریان قرآن بسندگی، در کتاب شاهراه اتحاد خود ادعا کرده است که «خطبه غدير بر منصوصيت حضرت علی (علیهالسلام) دلالت ندارد؛ زیرا خود اميرالمؤمنين علی (علیهالسلام) و طرفداران او از بنیهاشم و غيره، پس از نصب ابوبكر به خلافت، سخنی از آن به ميان نياوردند و به منصوصيت آن جناب به اين حديث (خطبه غدیر) استناد نكردند.»[1]
در پاسخ به این ادعای قلمداران باید گفت:
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و سایر اهل بیت (علیهمالسلام) و برخی از صحابه و تابعین، بعد از این ماجرا (سقیفه) بارها و بارها به این حدیث (خطبه غدیر) احتجاج کردهاند که ما تنها به دو مورد اشاره میکنیم:
اولین احتجاج به حديث غدیر، از سوی خود أميرالمؤمنين (عليهالسلام)، پس از رحلت رسول الله (صلیاللهعليهوآله) در مسجد و در حضور جمعيت بود؛ هنگامیکه عدهای از افراد، از جانب خلیفه اول به خانه آن حضرت هجوم بردند و آن حضرت را براى بيعت به مسجد آوردند.
امام علی (عليهالسلام) در مسجد و در جمع مهاجرین و انصار و خطاب به خلیفه اول فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ أَنْشُدُكُمْ اللَّهَ أَسَمِعْتُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ كَذَا وَ كَذَا؟...[2] اى جماعت مسلمين و مهاجرين و أنصار! شما را به خداوند سوگند مىدهم آيا شما شنيديد كه رسول خدا (صلیاللهعليهوآله) در روز غدير خمّ چنين و چنان گفت؟...[سپس حضرت ماجرای غدیر را مفصل بیان کرد و همه در پاسخ گفتند: آری!]»
یکی از احتجاجات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که در آن به حدیث غدیر نیز اشاره کردهاند، در زمان خلافت عثمان است. گزارش این احتجاج، در فرائد السمطین از کتب اهل سنت و احتجاج طبرسی به این صورت نقل شده است: «در ايّام خلافت عثمان بن عفّان، گروهى از مهاجرين و انصار در گوشهای از مسجد النّبى نشسته بودند و در فضایل و امتيازات خود بحث مىكردند؛ قريش از فضل و سابقه و هجرت میگفت و به فرمايشات پيامبر استناد میکرد، تا اينكه ذكر فضل و سابقه و نصرت انصار به ميان آمد و آنان نیز از آنچه در قرآن و روایات نبوی در ستايش آنها بود، نقل کردند و حتی به مدح رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در تشييع جنازه سعد بن معاذ اشاره کردند؛ از فضل حنظله غسیل الملائکه و عاصم بن ثابت كه زنبوران جنازه او را از قصد سوء دشمن محافظت كرد و تمام افراد برجسته خود را اسم بردند و گفتند فلانى از ما است! فلانى از ما است!
قريشیان نیز گفتند: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از ما است؛ حمزه، جعفر، عبيدة بن حارث، زيد بن حارثه، أبوبكر، عمر، سعد، أبوعبيده، سالم و عبدالرحمن بن عوف همه از ما هستند و هيچ معروفى را از قلم نينداختند.»[3]
در آن حلقه بيش از دويست مرد نشسته بودند و در ميان ايشان على بن ابى طالب (علیهالسلام)، سعد بن ابى وقّاص، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبير، عمّار، مقداد، أبوذر، هاشم بن عتبه، ابن عمر، حسن و حسين (عليهماالسلام)، ابن عباس، محمد بن ابىبكر و عبدالله بن جعفر همه و همه حضور داشتند. از انصار نیز ابى بن كعب، زيد بن ثابت، أبوأيوب انصارى، أبوهيثم بن تيهان، محمّد بن سلمه، قيس بن سعد بن عباده، جابر بن عبدالله انصارى، انس بن مالك، زيد بن ارقم، عبدالله بن ابىاوفى، أبوليلى و فرزندش عبدالرّحمن، أبوالحسن بصرى و فرزندش حسن در جمع بودند و در بحث فرو رفته بودند و اين گفتار از صبح تا هنگام زوال ادامه داشت. عثمان بن عفّان در جمع حضور نداشت و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تنها به اين مذاكرات گوش میداد و سخنى نمىگفت.
ناگهان توجه جمعيت به جانب حضرت متوجه شد و گفتند: اى أبوالحسن! چه چيز شما را از سخن گفتن باز داشته؟ فرمود: همه شما از مهاجر و انصار از فضایل خود گفتيد و همه در جاى خود درست و صحيح بود، ولى از شما مىپرسم كه اين فضائل و مقاماتى كه ذکر کرديد آيا از جانب خود و قبيله شما بوده يا از ناحيه ديگرى؟ گفتند: البتّه از جانب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و اهل بيت او است كه خداوند به واسطه آن حضرت اين همه فضيلت و شرافت را به ما عطا فرموده است.
أميرالمؤمنين (عليهالسلام) فرمود: راست گفتيد، اى گروه قريش و مهاجر و انصار! آيا به اين نكته پى بردهايد كه همه اين خيرات كه از دنيا و آخرت به آن رسيديد تنها به واسطه خاندان ما بوده است و بس؟ سپس حضرت فضایل اهل بیت (علیهم السلام) را در روایات نبوی بیان فرمودند؛ مسلمانان با سابقه و اهل بدر و احد همگى گفتند: آرى اين سخنان را ما از خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شنيدهايم.[4]
سپس امیرالمؤمنین (عليهالسلام) در مورد فضایل خود احتجاج کرده و ازجمله فضایل، واقعه غدیر بود که بر آن از افرادی که در آن واقعه بودند، شهادت طلبیدند.
پینوشت:
[1]. قلمداران، حیدر علی، شاهراه اتحاد، ص104.
[2]. سلیم بن قیس، کتاب سلیم، محقق محمد باقر انصاری زنجانی، ص299.
ابنقتيبه دينوری، الإمامه و السياسه، ج1، ص29.
[3]. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، موسسة المحمودی للطباعه والنشر، 1398 ق، ج1، ص312.
[4]. همان، ص313و314.
افزودن نظر جدید