نظریه وجود تمام مایحتاج بشر در قرآن برقعی و نقد آن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابوالفضل برقعی از عالمان معاصر شیعه ایران است که دیدگاههای خاصی دارد و در برخی از آثار متأخر خود، به اهل سنت و گاه به وهابیت متمایل شده است. این شخصیت در آثارش خود را علامه برقعی معرفی میکند.
حیات علمی این شخص، از دو مرحله متفاوت تشکیل شده است. بخش اول مانند دیگر روحانیون شیعه، مدافع مباحث ولایی بوده است و تألیفاتی در این زمینه داشته، مانند: گلشن قدس، التفتیش، عقل و دین؛ ولی از دهه چهارم عمر خود با گرایش به آراء وهابیت، منتقد مسائلی چون نصب الهی امام، انحصار امامت، عصمت امام و مسأله شفاعت و ... و مدافع نظریه قرآن بسندگی شده است. به این معنا که قرآن برای هدایت انسانها کافی است و بدون احادیث امامان معصوم (علیهمالسلام) نیز هدایت کامل حاصل میشود. این گرایش تا جایی پیشرفت داشت که حتی برخی کتب او را عربستان سعودی منتشر کرده است.
یکی از دلایلی که برقعی برای قرآن بسندگی و کفایت قرآن در هدایت بشر آورده به این شرح است:
وجود تمام احکام، معارف و مایحتاج بشر در قرآن:
برقعی با استدلال به آیه 38 سوره انعام، وجود همه چیز در قرآن را ادعا میکند. «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یطِیرُ بِجَنَاحَیهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِی الْكِتَابِ مِنْ شَیءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یحْشَرُونَ.[انعام/38] و هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای در هوا که به دو بال پرواز میکند همگی طایفههایی مانند شما (نوع بشر) هستند. ما در کتاب (آفرینش، بیان) هیچ چیز را فروگذار نکردیم، آنگاه همه به سوی پروردگار خود محشور میشوند.»
برقعی به واسطه استدلال بر ظاهر این آیه میگوید تمام معارف و حتی تمامی احکام در قرآن موجود است. برقعی در کتاب احکام القرآن، خطاب به کسانی که احکام را در قرآن نیافتهاند میگوید: «بلی! خداوند دروغ نگفته! همه اینها در قرآن است. تو نمیتوانی استخراج کنی، دانش تو کم است و از قرآن بیخبری. بیا کتاب احکام القرآن را بخوان تا مطلع شوی!»[1]
در نقد این نظریه میگوییم:
برقعی با آیات، گزینشی برخورد میکند و آیات دیگری را که معنایی خلاف معنای مد نظر او است را ذکر نمیکند. مانند آیه 44 سوره مبارکه نحل که می فرماید: «بِالْبَینَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ[نحل/44] (ما هر رسولی را) با معجزات و کتب و آیات وحی فرستادیم و بر تو این ذکر (یعنی قرآن) را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به آنان فرستاده شده، بیان کنی و برای آنکه عقل را به کار بندند.»
خداوند در این آیه، تبیین قرآن را بر دوش پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) گذاشته و خود برقعی نیز در کتب خود بارها اعلام کرده است که تبعیت از سخنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و ائمه هدی (علیهمالسلام) دربارهی موضوعات و احکام القرآن «لازم العمل» است و آن کسی که میگوید ما اخبار را قبول نداریم، یا بیدین یا مغرض است.[2]
همچنین در دلالت آیه مورد استناد وی احتمالاتی وجود دارد: مثلاً درباره اینکه مراد از کتاب، در آیه 38 سوره مبارکه انعام چیست. چندین احتمال تفسیری توسط علماء مطرح شده است، مانند لوح محفوظ و اجل و عالم هستی.[3]
حتی اگر مراد از کتاب، قرآن باشد، باز هم مقصود برقعی حاصل نمیشود. زیرا مفسران، آیه را چنین معنی کردهاند: «تمام اموری که مربوط به هدایت و تکامل انسان است، در قرآن بیان شده است.»[4]
طبرسی هم معتقد است در صورتیکه مراد از این آیه، قرآن باشد باید گفت تمام نیازمندیهای دینی و دنیوی مردم، به اجمال در قرآن کریم آمده است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مجملهای قرآن را شرح دادهاند و ما مأموریم از سخنان ایشان پیروی کنیم.[5]
شیخ طوسی در تفسیر آیه فوق آورده است:
مراد از عمومیت در «تبیاناً لکل شیء» امور دین است. فهم این مطلب یا با نص قرآنی است، یا با محوریت آن چیزی است که از بیان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) که مقام او را دارند به آن علم پیدا میشود و یا اجماع است و یا استدلال. زیرا اینها اصول دین هستند و راه رسیدن به معرفت دین، اینها هستند.[6]
بر فرض اینکه ویژگیهایی چون تبیان، مبین، تفصیل و ... بر جامعیت دلالت کند، معنای جامعیت این نیست که حاوی تمام تفاصیل و فروع و جزئیات مقاصد خود باشد یا بدیهی و خالی از هرگونه پیچیدگی و دقت به حساب آید؛ بلکه بدان معنا است که ابهام و پیچیدگی حل ناشدنی ندارد و در ابراز مقاصد خود گویا و رسا است.
برقعی در کتاب احکام القرآن مدعی است تمامی عقاید و احکام را از قرآن استخراج کرده است، اما بارها در عمل، به ویژه در احکام، به احادیث و سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) استناد میکند. نمونههایی از استفاده او از روایات، در مسائل 371، 378 ، 813 و ... میتوان ملاحظه کرد که حکم را به جای قرآن، از سنت نبوی استنباط کرده است.[7]
پینوشت:
[1]. برقعی، ابوالفضل، احکام القرآن، انتشارات عطائی تهران، ص17.
[2]. برقعی، ابوالفضل، عقل و دین، ج2، ص96و97.
[3]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، دار المعرفة، ج6، ص461.
[4]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج5، ص223.
[5]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، دار المعرفة، ج6، ص461.
[6]. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآنف بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ج6، ص418.
[7]. احکام القرآن، برقعی، ص124و125و225.
افزودن نظر جدید